این بنده، آذرتاش آذرنوش، فرزند محمد آذرنوش در 29 بهمن
1316 شمسی در قم زاده شد، اما در تهران زیست و همانجا تحصیلات دورة ابتدایی
را آغاز کرد. در نه سالگی همراه پدر که ریاست حسابداری راه آهن ایران،
ناحیة جنوب را بعهده گرفته بود، به اهواز رفت و تا سال 1329 که دورة
ابتدایی را به پایان رسانید در آن شهر زیست. دورة متوسطه را در تهران و در
دبیرستان رازی آغاز کرد در سال 1335 برای آنکه بتواند دررشتة ادبی ادامه
تحصیل دهد، به دبیرستان دارالفنون انتقال یافت. طی یکسالی که در آن
دبیرستان بود در انجمنهای ادبی شرکت میجست، و گاه شعر میسرود و در مجلات
آن زمان منتشر میساخت. نیز به همراهی چندتن از دوستان خوش قریحة خود
انجمنی به نام انجمن شعرا تشکیل داد که بیگمان در پرورش ذوق ادبی و تعیین
سرنوشت او و دوستانش بیتأثیر نبود.
در سال 1336، در رشتة ادبیات عرب
که به تازگی در دانشگاه تهران تشکیل شده بود نام نویسی کرد. در پایان سال
تحصیلی 36-37 در مسابقهای که دانشکدة معقول برای تخصیص بورس تحصیلی دولت
عراق به دو دانشجوی ایرانی برگزار کرده بود شرکت جست و بیدرنگ به آن کشور
سفر کرد و در دانشکدة ادبیات، رشتة ادبیات عرب نام نوشت . دو سال بعد،
انقلاب عراق و پریشانی احوال، ادامة تحصیل را برای او غیرممکن ساخت و او
ناچار به تهران بازگشت و در سال 1339 از دانشکدة معقول فارغ التحصیل شد.
چون در آن هنگام برای ادامه تحصیل در رشتة ادبیات عرب در ایران جائی نبود،
او عازم کشور فرانسه شد. از آنجا که دو زبان عربی و فرانسه را در حد معقول
آموخته بود، به آسانی توانست دورة دکتری را بگذراند و از نخستین رسالة
دکتری خود که «تحقیق و ترجمة بخشی از کتاب طبقات الشعرای ابن معتز» بود
دفاع کند. اما چون هنوز خود را نیازمند دانش بیشتری دید، دوباره در رشتة
ادبیات عرب برای نگاشتن رسالة دیگری نام نویسی کرد و چون پیش از آن دورة
کتابداری رانیز خوانده بود، در کتابخانه ملی پاریس بخش عربی بکار نیز مشغول
شد. این شغل به او اجازه داد که به وجود دو نسخه از کتاب خرید القصر
عمادالدین اصفهانی، بخش مغرب و اندلس، پیببرد و به راهنمایی شارل پلا به
عنوان رسالة دومین دکترا، به تصحیح آن اقدام نماید. این کتاب در سال 1972
در تونس به چاپ رسید.
او پس از حصول بر دومین دکترای خود به ایران
بازگشت و پس از چند ماه کار در «بنیاد فرهنگ ایران» و پژوهش در باب
واژههای فارسی معرب، و نیز ترجمة کتاب فتوح البلدان بلاذری، در دانشکدة
خود، معقول و منقول که آن هنگام به «الهیات و معارف اسلامی» تغییر نام داده
بود، استخدام شد (سال 1346).
او نخستین ایرانی بود که در ادب عرب دکترا
گرفته بود. به همین جهت از مسئولیتی که برعهدهاش میافتاد آگاه بود، وی
نخست گروه عربی دانشکدة خود را سروسامان بخشید و سپس به معاونت دانشکدة
برگزیده شد. اما کار اداری هیچگاه مانع پژوهشهای او نگردید و در همان
احوال، علاوه بر چندین مقاله به فارسی و عربی و فرانسه، و شرکت در چندین
کنگرة خارجی، کتاب «راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی» را نگاشت و
کتاب موسیقی الکبیر فارابی را به فارسی ترجمه کرد.
او هیچگاه از کاری
که دربارة معربات آغاز کرده بود چشم نپوشید. اما ملاحظه میکرد که این گونه
پژوهش، به دانش زبان شناسی و زبانهای کهن سامی به ویژه زبان آرامی نیاز
دارد. از این رو در سال 1356 از معاونت دانشکده استعفا داد و به کشور
انگلستان شتافت تا در دانشگاه کمبریج به تحقیق و آموختن زبان آرامی
بپردازد.
چون به ایران بازگشت، انقلاب غریدن آغاز کرده بود و شور و
هیجان لاجرم مانع کارهای درسی و تحقیقی میگردید. انقلاب فرهنگی نیز برای
تجدید سامان در دانشگاهها کار تدریس را به مدت 3 سال متوقف ساخت. آذرنوش در
این فرصت باز به ترجمه و تألیف دست زد و همینکه درسهای دانشگاه آغاز شد،
به امر آموزش زبان عربی همت گماشت. زیرا دریافت که در برنامة تازه به زبان
دین که همانا زبان عربیست عنایت خاصی شده و بر حجم ساعات درس سخت افزوده
گردیده است. دلنگرانی او از آنجا برمیخاست که میدید هر هفته، میلیونها
ساعت در سطح کشور صرف تدریس این زبان میگردد و حاصلی که از آن همه کوشش به
بار میآید، بس ناچیز است . بنابراین او، با توجه به ساختار زبانهای هند و
اروپایی بخصوص زبان مادری خود فارسی، و با گوشة چشمی به علم زبان شناسی به
تدوین کتابی برای آموزش عربی با شیوهها و ساختارهای دستوری تازه دست زد.
کار تدوین کتاب با آزمایش در کلاسهای درس آغاز شد و در اثنای جنگ ایران و
عراق نگارش نهایی یافت. به همین جهت بیشتر داستانهای آن گرد جنگ میگردد و
به شهادت قهرمان آن ختم میشود. اقدام مؤلف با تشویقهای بسیار از یک سو و
مخالفتهای تند دانشنمدان سنت گرا، از سوی دیگر مواجه شد. اما انتشار بیش از
70 هزار نسخه از کتاب حتی در جوامع غیردانشگاهی نشان از موفقیت نسبی آن
دارد.
کتاب «آموزش عربی» در شورای گزینش کتاب سال در وزارت فرهنگ و
ارشاد اسلامی به اتفاق آراء بهترین کتاب شناخته شد و به نگارنده نیز خبر
برنده شدن آن ابلاغ گردید. اما یک روز پیش از پخش جوائز، تنگ چشمی و حسادت
برانصاف و بیغرضی پیروز آمد و نویسنده از جائزه محروم ماند. یکی از اعضای
هیئت ژوری، آنچنان از این حادثه بر آشفت که پس از استعفاء همة ماجرا را در
مجلة آدینه، سال 68، شمارههای 34-35 به تفصیل شرح داد.
از سال 1364،
آذرنوش مدیریت بخش ادبیات عرب را در مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی به
عهده گرفت و از آن تاریخ تاکنون، علاوه بر تألیفات شخصی خود، بیش از 200
مقاله که برخی تا حد کتاب کوچکی گسترده است، نگاشته و صدها مقاله را نیز
ویرایش کرده است.
آذرنوش ازسال 1378، رئیس بخش زبان عربی در دانشکدة
الهیات شد و سال بعد نیز به سردبیری مجلة مقالات و بررسیها که یکی از
کهنترین مجلات دانشگاهی ایران است انتخاب گردید.
از افتخارات آذرنوش
یکی آن است که سه کتاب از مجموعة آثارش، «کتاب سال در جمهوری اسلامی ایران»
شد و جایزه گرفت. این سه کتاب عبارتند از : ترجمة موسیقی الکبیر اثر
فارابی (سال 1375)، ترجمة اطلس تاریخ اسلام، اثر حسین مؤنس (سال 1376) و
فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی (سال 1379).
در سال 1379 مجامع علمی ایران با
همکاری تلویزیون ملی، 30 تن از شخصیتهای ایرانی را در سراسر جهان به عنوان
«چهرههای ماندگار ایران» انتخاب کرد و در مجالس و مراسم گوناگون به معرفی و
بزرگداشت آنان پرداخت. یکی از این «چهرهها»، آذرنوش بود که به گرفتن لوح
تقدیر و جوایز گوناگون مفتخر شد.
منبع :
http://www.iran-tourism.ir
چهارشنبه، 12 فروردین 1388
" راسخون"
درود و دو صد سلام بر شما
خداوند در این کشور بر شمار چنین انسانهای اهل دانش وفضلی بیفزایدو ایشان را از گزند روزگار مصون بدارد.
ارادتمند:باهری
سلام و درود بی پایان به محضر شریف استاد بزرگوارم
خداوند سایه وجود فرزانه شما رو هم بر سر ما حفظ فرماید.
بی نهایت سپاس از مراحم و محبتهای همیشگیتون