پاتوق اهل نظر

پاتوقی برای اهل اندیشه و نظر

پاتوق اهل نظر

پاتوقی برای اهل اندیشه و نظر

پیشنهاد سفر

بهار در دامن طبیعت «بام ایران»


مقصد شهرکرد، مرکز استان چهارمحال و بختیاری و بخش‌هایی در اطراف آن است. فرصتی برای بودن در طبیعت و همراه شدن با عشایر؛ می‌توان درنگی در زندگی سریع شهری پدید آورد.

۱۳۹۳/۲/۷

خبرگزاری میراث فرهنگی – گردشگری- شهرکرد در 97 کیلومتری جنوب غرب اصفهان، به لحاظ توپوگرافی در بخش شمالی رشته کوه زاگرس قرار گرفته‌ و با ارتفاع 2070 متر از سطح دریا، مرتفع‌ترین مرکز استان ایران است و از همین رو به «بام ایران» معروف است. هر چند نامش شهرِ کُرد است اما بیشتر مردمانش فارس یا بختیاری هستند. با وجود آثاری که از تاریخ این دیار حکایت دارند، اما بیشترین جذابیت این سفر مربوط به طبیعت، فرهنگ و زندگی مردم به‌ویژه عشایر بختیاری است.
 
هسته اصلی شهرکرد، بقعه امامزاده دوخاتون (حلیمه و حکیمه خاتون) بوده که اینک در مرکز شهر واقع است. در همین محدوده، مسجد تاریخی اتابکان را نیز باید مد نظر داشت که مربوط به حکومت اتابکان لر در قرن هفتم قمری است و به سبک مساجد قرون اولیه اسلامی ساخته شده است. مصالح اولیه آن خشت و آجر بوده که در عصر صفویه نمای آن با آجر کار شده است. مسجد اتابکان قدیمی‌ترین مسجد و بنای مذهبی دوران اسلامی در استان است.

امامزاده دوخاتون


از دیگر بناهای قدیمی شهر می‌توان به سقاخانه حضرت ابوالفضل (سقاخانه ارباب میرزا) اشاره کرد. این سقاخانه بر اساس کتیبه کاشیکاری بیرون آن سقاخانه حضرت ابوالفضل نام دارد ولی در میان مردم به نام سقاخانه ارباب میرزا شهرت دارد. بخشی از مرثیه محتشم کاشانی که بر کاشیکاری نمای بیرونی جنوبی نقش بسته و همچنین تصویر دو فرشته‌ای که دستان آنها کتیبه «یا ابا عبدالله الحسین» را بالای در ورودی نگه داشته، این سقاخانه را متفاوت کرده است.
 
یکی دیگر از بناهای تاریخی شهر، مسجد جامع شهرکرد یا خان است که شبیه مسجد حکیم اصفهان دارای صحن وسیع و شبستان‌های زمستانی و تابستانی است و در محله علیای شهر قرار دارد. با استناد به اشعاری که در بدنه دیوار بیرونی مسجد با آجر نقش شده، ساختمان مسجد در سال 1270 قمری به پایان رسیده است.
 
در گشت و گذار در شهر، پارک‌های زیبای شهرکرد را هم به خاطر داشته باشید. پس از آن باید دیدنی‌های اطراف را به تماشا نشست. در 35 کیلومتری جنوب شرقی شهرکرد، روستای دزک قرار دارد با قلعه‌ی باستانی دزک. نام روستای دزک از کلمه «دژ» به معنی قلعه نظامی کوچک گرفته شده است. این روستا در دوره‌های مختلف از اهمیت زیادی برخوردار بوده و افرادی چون تیمسار تیمور بختیار، بانی ساواک در این قلعه به دنیا آمده است. همچنین در دوره جنگ جهانی دوم، «علی اکبر دهخدا» مدتی به آرامش این قلعه پناه برد و نوشتن لغتنامه بزرگ خود را اینجا آغاز کرد.

پارک ملت شهرکرد


قلعه دزک که به قلعه «امیر مفخم» هم مشهور است ١5٠ سال پیش به دستور «لطفعلی خان امیر مفخم بختیاری» از خان‌های معروف هفت‌لنگ ساخته شد و تا اتمام آن 5٠ سال زمان برد. 10 سال، ساخت طبقه اول طول کشید. بعد از آن ١٠ سال صبر کردند تا استحکام بنا را بسنجند و سپس طبقه دوم را ساختند. معماری قلعه به شکل قصرهای اروپایی با ویژگی‌های ایرانی است که همین شکل منحصر به‌فردی به قلعه داده است. دیوارها با کاغذهای ایتالیایی که به سفارش ایران ساخته شده و با نقوش مینیاتورهای ایرانی آراسته شده‌اند.
 
یکی از بخش‌های زیبای این بنا تالار آیینه است که با قطعات آینه‌ی رنگین و نقاشی‌های گل و بلبل و انواع پرندگان و تصاویر صاحبان اصلی بنا تزیین شده و بازی رنگی پدید آورده که شما را در اتاق نگه می‌دارد. قلعه شامل اندرونی، بیرونی، تالار آیینه،حیاط پشتی و جلویی با دو حوض آب است. سرسبزی حیاط اندرونی با درختان کهنسال و آواز پرندگان مسافر قلعه را شگفت‌زده می‌کند.
 
همان طور که گفته شد این منطقه از آثار طبیعی خاصی برخوردار است. منطقه حفاظت شده تنگ صیاد در 15 کیلومتری شهرکرد یکی از این مکان‌هاست. این منطقه با حدود 21هزار هکتار، پارک ملی تنگ صیاد را با وسعتی معادل 5400 هکتار در دل خود جای داده و زیستگاه جانوران بسیاری مانند قوچ و میش، کل و بز، گرگ، روباه، شغال، کبک، تیهو و عقاب است. قابل توجه است که چهار گونه از پستانداران منطقه در حال انقراض هستند و همین امر یادآور رعایت حریم حیات وحش است. همچنین باید به خاطر داشت که بهار فصل زادآوری جانوران و تکثیر گیاهان است، بنابراین رعایت اصول زیست محیطی ضروری است.

تنگ صیاد


به یاد داشته باشید موزه تاریخی طبیعی منطقه که نزدیک به پلیس‌راه فرخ‌شهر بنا شده، در آشنایی با طبیعت منطقه بی‌تأثیر نیست. اما برای دسترسی به منطقه جاده آسفالته بروجن-شهرکرد یکی از راه‌های دسترسی است و روستای «امامزاده دستگرد» کم‌ترین فاصله را با منطقه‌ به‌ویژه خود تنگ دارد.
 
از شهرکرد به فاصله کمی شاید 7 کیلومتر، چالشتر با دیدنی‌های بسیار قرار دارد و سامان نیز چندان از آن دور نیست.
 
جالب است بدانید چالشتر از دوران صفویه تا اواسط حکومت قاجاریه مرکز حکمرانی چهارمحال بوده و آثار بسیاری را در خود جای داده است. مسجد جامع چالشتر یکی از این آثار تاریخی است. این مسجد از نوع مساجد دو ایوانی است که به سال 1262 قمری احداث شده و دارای دو شبستان بهاره و زمستانی است. در ایوان شمالی و رواق‌ها، تزیینات کاشی هفت رنگ با نقوش اسلیمی گل و بته و آیات قرآنی به کار رفته است.
 
در شهر چالشتر همچنین قلعه‌ای هست که در وسط شهر و لابه‌لای کوچه خاکی‌های قدیمی یک دفعه چشم آدم را می‌گیرد. بهتر است به جای قلعه بگوییم قلاع چالشتر چون این مجموعه تاریخی شامل چند خانه تاریخی و چند موزه است که روی خرابه‌های قلعه قدیمی ساخته شده‌اند.
 
سردر ورودی قلاع چالشتر بسیار باشکوه است. بالای در تندیس دو شیر قرار دارد که نمادی از شکوه و قدرت هستند. کنار در هم مجسمه سنگی دو سرباز به نشانه پاسداری از قلعه قدیمی ایستاده‌اند. این قلعه در دوره صفویه مرکز حکمرانی چهارمحالی‌ها بوده که ‌به‌وسیله کلانتران، روستاها و مناطق را کنترل می‌کردند. حکمرانان این منطقه در اواسط حکومت ناصرالدین شاه، از حاکمیت بر چالشتر خلع و تنها به زمین‌داران بزرگ تبدیل شدند.
 

قلعه چالشتر


مجموعه چالشتر تلفیقی از معماری قاجار با معماری اروپایی است که با ستون‌های سنگی بلند، حوض وسط حیاط، اندرونی، بیرونی، حمام، مطبخ، اصطبل و خان‌نشین، عمارت‌های باشکوهی را در دل این قلعه به‌وجود آورده است.
 
حول و حوش سال ١٣٢٣ عمارت خان‌نشین ستوده روی خرابه‌های قلعه ساخته شد. پسر بزرگ ستوده، یکی از خان‌های بزرگ بختیاری در این قسمت قلعه ساکن شد. در انتهای حیاط هم پسر کوچک‌تر سکونت داشت که تا همین چند سال پیش هنوز نوادگان او در این عمارت ساکن بودند.
 
بخش‌هایی از مجموعه چالشتر به موزه مردم‌شناسی تبدیل شده است. در این موزه ماکت‌هایی از طرز زندگی ایلات عشایر با لباس‌ها و زیورآلات محلی آنها نمایش داده شده است. اصولا رنگ در زندگی عشایر نقش بسزایی دارد. به هر جنبه از زندگی آنها خصوصاً لباس‌هایشان که نگاه کنید تلفیق شادی از ده‌ها رنگ سرزنده را خواهید دید.
 
بخشی دیگر از مجموعه چالشتر حمام قدیمی آن است که بازسازی شده و به سبک همان دوران با آجرهای فیروزه‌ای ایرانی فضایی از یک حمام خزینه ایرانی را تداعی می‌کند. وسایل حمام‌های قدیمی در گوشه و کنار این موزه جمع‌آوری شده‌اند.

پل زمانخان


در عمارت آزاده قلعه چالشتر حاج مهدی‌خان آزاده چالشتری سکونت داشته که یکی از قدیمی‌ترین بناهای مسکونی استان محسوب می‌شود و دارای سه نوع بافت متمایز متعلق به دوره‌های زندیه تا معاصر است. معماری و تزیینات آن اعم از هنرهای چوبی و ارسی و پنجره‌ها حکایت از چیره‌دستی هنرمندان این دیار دارد.
 
از دیگر بناهای تاریخی منطقه باید به پل زمانخان اشاره کرد که در ٢5 کیلومتری شهرکرد و 5 کیلومتری شهر سامان قرار دارد. از آنجا که قسمتی از مسیر زاینده‌رود در چهارمحال قرار دارد، در دوره‌های مختلف پل‌هایی برای عبور از آن به‌خصوص آن زمان که پرآب بوده، ساخته شده است. پل زمانخان که مربوط به عهد ساسانی است یکی از این پل‌های قدیمی محسوب می‌شود. این پل به دستور زمانخان یکی از رؤسای ایل قشقایی ساخته شد.
 
مجموعه‌های تفریحی در محل پل زمانخان و ساحل رودخانه زاینده‌رود باوجود شرایط اقلیمی مناسب و دسترسی نزدیک مورد توجه گردشگران است. تمامی مسیر حاشیه زاینده‌رود از سامان تا قراقوش در نزدیک سد زاینده‌رود دارای مناظر زیبایی است.
 
بعد از دیدن پل زمانخان، به طرف شهر جونقان بروید که در 4٢ کیلومتری شهرکرد قرار دارد. شاید مسیرتان طولانی شود، اما دیدنی‌هایی چون عمارت سردار اسعد بختیاری را خواهید دید. این قلعه حدود ١٨٠ سال پیش به دستور سردار اسعد بختیاری ساخته شد. درون بنا مثل تمام بناهای دیگر قاجار تلفیقی از معماری اروپایی-ایرانی است و داخل اتاق‌ها با هنر گچبری و آیینه‌کاری و حجاری تزیین شده است.

سنگ نوشته مشروطه


بعد از دیدن عمارت سردار اسعد می‌توانید به دیدن آبشار پیرغار بروید که در 5 کیلومتری فارسان و نزدیک روستای ده‌چشمه قرار دارد. عصرهای بهاری مردم زیادی را اینجا می‌بینید که در کنار چشمه زلال پیرغار و لابه‌لای درختانی که کنار آبشار آن روییده‌اند، بساط کباب پهن کرده‌اند.
 
یک بخش این گردشگاه یک غار عجیب است که در آن مردم شمع روشن کرده و دخیل‌های سبزی به سنگ‌هایش بسته‌اند. در این گردشگاه یک لوح سنگی مربوط به دوره مشروطه هم قرار دارد که بخشی از تاریخ مشروطه و فعالیت‌های مردم منطقه بر آن حک شده که شاید به سختی خوانده شود. یکی از مورخان و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران معتقد است مجموعه سنگ نوشته مشروطه پیرغار شرح فعالیت مجاهدان چهارمحال‌وبختیاری در مبارزه با استبداد محمدعلی شاه قاجار است.
 
غار آقاسید عیسی فارسان مهم‌ترین غار منطقه به حساب می‌آید که در بیدگل واقع است و از طریق فارسان قابل دسترسی است. این غار مسیر باریک و درازی داشته و در میان آن دریاچه زیبایی وجود دارد. در نزدیکی این غار چشمه‌ای از داخل زمین می‌جوشد. غار آقاسید عیسی نیز مانند پیرغار دارای اهمیت مذهبی بوده و مورد احترام اهالی منطقه است.
گردشگری،راهنمای سفر
" خبرگزاری میراث فرهنگی"

مکتب، نقش آن


1358/5/5

بسم الله الرّحمن الرّحیم
در این نشست در خدمت دوستان مى‏خواهیم یک خورده درباره کارى که مکتب مى‏کند مسلک دارى، مکتب دارى، چه نقشى دارد، بى بند و بارى چى است در مقابل مکتب دارى، مکتب چه مى‏کند و بهترین مکتب کدام مکتب است، یک مقدار در مورد اینها با دوستان صحبت مى‏کنیم. امّا کارى که مکتب مى‏کند این است کار مکتب، نوع بینش، نوع پوشش، نوع روش. هر مکتبى، مکتب سیستمى است که براى انسان بینش و پوشش و روش را تعیین مى‏کند، چه دیدى داشته باشیم و به چه دلیلى همچین روشى را داشته باشیم.
 هستى را چگونه ببینیم، در این هستى چکار کنیم و کارهایمان روى چه جهتى باشد حالا، مکتب دو جور است گاهى مکتب، مکتب بر دو نوع است: گاهى مکتب تعهد آور است، انسان مکتبى را که پذیرفت متعهد مى‏شود مسئول مى‏شود این مکتب مثل موتور این را راه مى‏اندازد.
در اسلام مکتبش یک ویژگى‏هایی دارد. ویژگی ها و خصوصیات مکتب اسلام، گوشه ‏اى از ویژگى‏هاى مکتب اسلام:
1 - مطابق با حق و فطرت است. خیلى خلاصه بنا دارم بگویم که بتوانیم به یک جایى برسیم انشاءالله، مطابق با طبع است، یک قانون در اسلام پیدا نمى‏کنید که با طبع و سرشت انسان مطابقت نداشته باشد بله کنترل گاهى مى‏کند ولى هرگز نمى‏آید بگوید که این غریزه را نادیده بگیرد برخلاف بعضى از مکتب‏ها که مثلاً فرض کنید ازدواج را مى‏گویند کار مقدسى نیست با اینکه ازدواج یک مسئله طبیعى است براى انسانها، براى هر انسانى ازدواج طبیعى است ولى یا مثلاً فرض کنید استفاده از هوا، استفاده از گلها، استفاده از لذتها به طور طبیعى، هر دستورى در اسلام هست یک ریشه‏ هاى فطرى و طبیعى در ما هست.
 یک مثالى بزنم، یک بچه کوچولو، چقدر آدم دوستش دارد نه بلد است حرف بزند و نه بلد است راه برود گاهى بچه کوچولو یک شیرینى‏هایی دارد که بزرگ ندارد، شاید جهت شیرین بودنش این باشد که آن دست اول است یعنى حالا اول کار است که وارد طبیعت شده است بعد هر چه در محیط زندگى مى‏کند رنگ محیط، قرار دادها، قیدها، تشریفات، شرایط، هى مى‏آید و مى‏آید و این را از حالت طبیعى بودنش بیرون مى‏آورد ما اگر خواستیم یک فهرست طبیعت دست نخورده را مثال بزنیم بهتراین است که برویم به سراغ یک بچه، بچه کوچولو است یک سیب را مى‏دهد به شما مى‏گوید این سیب را نگهدار تا من بروم آب بخورم و برگردم، سیب را به شما مى‏دهد تا مى‏رود آب بخورد و برگردد، نگاه مى‏کند مى‏بیند شما سیب آن را خورده ای، با ناراحتى نگاه مى‏کند، گریه مى‏کند، عصبانى مى‏شود، بلد نیست حرف بزند امّا با چشم و ابرویش مى‏خواهد بگوید که سیب من نزد تو امانت بود و تو به امانت خیانت کردى یعنى بدى خیانت را چشم هم مى‏فهمد.
 در انسان عشق و پرستش هست هر انسانى یک خلائى دارد، یک احساسى، مى‏خواهد به یک کسى عشق بورزد، مى‏خواهد یک کسى را پرستش کند، حتى آنهایی که پرستش خدا را نمى‏کنند انواع پرستش‏ها را دارند. پس پرستش و عشق ورزیدن در انسان هست. هر چیزى را که طبع انسان میل دارد اسلام امضاء کرده و هر چیزى را که طبع انسان میل ندارد اسلام امضاء نکرده است. باید مطابق با طبع باشد. معیارهاى اسلام را حساب کنید همه ‏اش طبیعى است آب کُر را وقتى مى‏خواهد بگوید، مى‏گوید سه وجب و نیم در سه وجب و نیم در سه وجب و نیم، هر شخصی با خودش وجب داردکه اندازه بگیرد.
 براى پیدا کردن آب وضو مى‏خواهیم وضو بگیریم آب نیست، چه مقدار راه برویم، وقتى مأیوس شدیم تیمم کنیم، مى‏گوید به اندازه دو تا پرتاب سنگ، خوب هر جایى سنگى هست و هر کسى هم دستى دارد، سنگ را بر مى‏دارد پرتاب مى‏کند، مقداری راه مى‏رود بعد مى‏بیند آب گیرش نیامد تیمم مى‏کند. در مثلاً غروب وقت نماز خواندن، غروب هست و طلوع، هر کسى چشم دارد و خورشید و ماه را با چشمهایش مى‏بیند. تاریخ ماه قمرى که تعیین شده است قشنگ قابل دیدن است. گام در بعضى از معیارها مثلاً داریم دو گام، سه گام هر کسى گامش با خودش است. زراع از آرنج تا به اینجاست. مى‏بینیم معیارهاى ما همه معیارهاى طبیعى، مکتب قوانینش همه مطابق با طبع، یک قانونى پیدا نمى‏کنید که مطابق با طبع نباشد امّا در همه مکتب‏ها این هست؟ مثلاً انسان طبیعتش این است که وقتى زحمت کشید صاحب مالک کارش باشد یک مقدارى مالکیت شخصى، طبیعى است، پرنده با زحمت چوبهایی را از روى درختها جمع آورى مى‏کند و یک لانه مى‏سازد اگر یک پرنده دیگر خواست لانه ‏اش را بگیرد، دفاع مى‏کند، مى‏گوید زحمت کشیدم، لانه درست کردم مال خودم است. الاغ در طویله خم مى‏شود و علفى را به دهان مى‏گیرد، الاغ دیگرى خواسته باشد از آن بگیرد، کله ‏اش را برمى گرداند و مى‏گوید مال من است. طفل خم مى‏شود یک توپى را، یک تخم مرغى را از روى زمین بر مى‏دارد طفل دیگر خواسته باشد از آن بگیرد، او جیغ مى‏کشد. آزادى مطابق با طبع است. گاهى بچه سر سفره مى‏گوید خودم مى‏خواهم بخورم، هر کارى مى‏کنى که بگذار دهانت بگذارم، نمى‏توانى بخورى، مى‏گوید نه خودم مى‏خواهم بخورم گاهى قاشق را هم بر مى‏دارد روى سرش مى‏ریزد و تمام سر و صورتش را برنجى مى‏کند امّا مى‏گوید خودم مى‏خواهم بخورم، آزاد.
گربه را در قفسش مى‏کنى و دو کیلو گوشت لخت جلوش مى‏ریزى ولى ناراحت است مى‏گوید مى‏خواهم بیایم بیرون گرچه کاغذ پاره بخورد. مى‏بینى، آزادى، مالکیت در شرایطى، خیانت به امانت، عشق و پرستش، معیارها این‏ها نمونه‏ هایى بود از اینکه، یکى از ویژگى‏هاى مکتب زنده این است که باید مطابق با طبیعت باشد. قانونى برخلاف طبع نداشته باشد و در ایسم‏ها و مکتبها و مذهب‏هاى تحریف شده بسیارى از قانونها را مى‏بینى که با طبیعت انسان سازگار نیست.
2 - هماهنگ باشد. از ویژگی هاى یک مکتب این است که هماهنگ باشد یعنى فقط از یک چشم نگاه نکند همینطور که در آفرینش هماهنگ است. درخت بزرگ چون بلند است میوه ‏اش کوچک است، درختهایى که میوه‏ هاى بزرگ مى‏دهند روى زمین خوابیده ‏اند تناسب باید داشته باشد. فضایی که دور زمین است با زمین هماهنگ است. نور با چشم هماهنگ است. امواج با گوش هماهنگ است. غذاها با دستگاه گوارش هماهنگ است. همینطور که در ساختمان موجودات هماهنگى را حساب مى‏کنیم در قوانین هم باید هماهنگى باشد. در مکتب‏هاى دیگر در روشهاى دیگر هماهنگى نیست. دم از آزادى مى‏زند، دم از حقوق بشر مى‏زند، بعد مى‏بینیم همه حرفهاش مربوط به خودش است، امّا مى‏بینیم نسبت به همسایه ظلم مى‏کند، امّا اسلام اگر بحث عدالت مى‏کند، مى‏گوید نسبت به دشمن خودت خلاف عدالت حق ندارى رفتار کنى.
 یک داستان کوچولو برایتان بگویم. همین برده دارى که گروهى ممکن است به شما برسند و روى یک سرى مسائل اشکال کنند، همین برده دارى عالى‏ترین روشى است که با دستورات دین اسلام هماهنگ است، اجازه بدهید من با دستم شهرى را فرض کنم یکی از دستهایم که انگشتر دارد فرض کنید مسلمانها و دست دیگرم فرض کنید غیر مسلمانها، درگیرى پیدا شد حالا شرایط درگیرى چطورى است، انشاءالله یک بحث جهادى برایتان خواهم داشت که اصولاً جهاد اسلامى با جهاد دیگرى خیلى فرق دارد. با همه فرقهایى که دارد در شرایط یک جنگى پیدا شد. این گروه مسلمانها با کفار درگیرى پیدا کردند و مسلمانها پیروز شدند چه کار کنیم با کفارى که به ما شمشیر کشیدند و اکنون شکست خوردند و موفق نشدند چکار کنیم، چند تا نظریه مى‏دهم شما نظر بدهید.
 حال اگر ما مسلمانها پیروز شدیم بر کفارى که بر ما شمشیر کشیدند، این کفار شمشیر کش را همه را از دم بکشیم، این خوب است؟ نه
 از دم آزاد کنیم درست است؟ درست نیست. مى‏روند یک غذاى مقوى مى‏خورند و شمشیرشان را هم تیز مى‏کنند و دوباره برمى گردنند. خوب چکار کنیم. از دم کشتن غلط. از دم آزاد. . . ، اینها را در یک ساختمان جا بدهید و بعد خرجى اینها را بدهیم. معنى آن اینست که مسلمانها خرجى کفارى را که روى آنها شمشیر کشیده‏اند خرجى آنها را بدهند این کار هم درست نیست. عالى‏ترین کار این است که نیروى دشمن را پخش کنیم یعنى این شخص برود خانه ایشان، دیگرى خانه دیگرى سومى خانه سومى و چهارمى خانه چهارمى، پنجمى خانه پنجمى، نیروى دشمن را پخش کنیم. و بعد این کفار در میان مسلمانها که پخش شدند نیرویشان پخش مى‏شود، شکسته مى‏شود و احساس خطر نمى‏شود. بعد اینها در خانه مسلمانها یک دوره اسلام را از نزدیک با چشمشان مى‏بینند و تدریجاً هم به اسلام گرایش پیدا مى‏کنند. به ما هم گفته اند عالى‏ترین و بهترین زندگى را با اینها داشته باشید. حتى اسم برده ‏ها را حق ندارى بگویی غلام، باید بگوید اى جوانمرد. لباست با لباس او، کارت با کار او، غذایت با غذاى او، تمام روشهاى بین دو تا برادر باید بین شما باشد و بعد اینها یک روش اسلامى را که دیدند مسلمان مى‏شوند و بعد هر یک از این مسلمانها بخاطر گناهى که مى‏کنند باید برده‏ اى را که زیر دستشان هست را آزاد کنند، روزه مى‏خورى، برده آزاد کن، فلان کار خلاف را کردى برده آزاد کن و اگر برده ‏ها از این طریق آزاد نشدند حکومت اسلامى از بیت المال سهمى را معین کرده است براى اینکه برده‏ ها را بخرد و آزاد کند، این بهترین روش است که هم نیروى دشمن را پخش کردیم و یک دوره اسلام‏شناسى عملى را هم در خانه‏ ها یاد گرفته اند، هیچ تجاوزى هم نباید به آنها بشود و بعد هم تدریجاً آزاد شدند.
 اگر اسلام مى‏گوید عدالت، نسبت به برده‏ اش نیز عدالت است امّا بعضى دیگران که مى‏گویند عدالت، هماهنگ نیست حرفهایشان. . . یعنى یک جا مى‏گویند عدالت آنجایى که به نفع خودشان هست جاى دیگرى که به نفع خودشان نیست انگار عدالت را. . . همان که دلش بخاطر یک حیوان مى‏سوزد یکوقت مى‏بینى بوسیله یک انفجار حاضر است هزارها انسان را از بین ببرد. هماهنگى میان گفته‏ ها و کرده‏ ها و هماهنگى میان همه مقررات.
 مسئله سوم عمیق بودن. از ویژگى‏هاى یک مکتب این است که عمیق باشد یعنى هر چه بر عمر مکتب مى‏گذرد شکوفاتر بشود و این از امتیازات اسلام است. شما کتابهایى اخیراً دیده اید، دوستان مطالعه ‏کنند، معجزات علمى قرآن، بخصوص در بخش بهداشتى اسلام، مى‏بینى همان چیزهایى که بعنوان مستحب و مترود گرفته شده است، مى‏فرماید مکروه است شب زیر درخت بخوابید، الان مى‏بینى مسئله کربن پس دادن این درخت را مى‏گویند، مثلاً انسان در خواب استفاده اکسیژن بیشترى بکند. یک مسائل خیلى جزئى را وقتى عمر علم به آن مى‏گذرد مى‏بینیم هى شکوفاتر مى‏شود، بهترین مطلب این است که هر چه به عمرش اضافه بشود به عمقش بیشتر رسیدگى میشود.
مسئله دیگر اینکه بهترین مکتب این است که جامع باشد، یعنى فقط یک سرى برنامه‏ هاى اخلاقى نباشد فقط یک سرى دید اقتصادى نباشد فقط یک بینش‏هاى سیاسى نباشد همه چیزى داشته باشد، از انسان تا حیوان، از فرد تا جامعه، حدیثى دیدم از کتاب مستدرک سفینةالبحار، حدیث مى‏گوید که از امام سوال مى‏کنند که آیا اجازه مى‏دهید ما زنگوله به سر حیوان ببندیم امام مى‏فرماید: نه این زنگوله دینگ دینگ مى‏کند و گوش حیوان ناراحت مى‏شود چقدر ظریف. حدیث داریم مى‏خواهى شیر بدوشى ناخن هایت را بگیر، که نکند یک وقت ناخنهایت اذیت کند. حدیث داریم حاجى اگر زود رسید مکه، امضایش را قبول نکنید، چرا؟ چون قدیم حاجى‏ها با اسب و شتر مى‏رفتند مکه حاجىهایی که زود رسیده مکه معلوم مى‏شود که اسب و شترش را در راه دوانده است و کسى که اسب و شترش را در راه بدواند معلوم مى‏شود قساوت قلب دارد، معلوم مى‏شود رعایت حال حیوان را نکرده است و کسى که حال حیوان را رعایت نکند، امضایش از اعتبار مى‏افتد. اینقدر ظریف. یک دستوراتى داریم، مثلاً براى خواب، یک دستوراتى داریم براى جهاد، نسبت به روابط ما یا سیاست خارجى، حالا یک برنامه ‏هایى هست انشاءالله در نشست‏هاى دیگر برایتان مى‏گویم که چقدر اسلام مواظبت کرده، مثلاً در رابطه با یتیمها مى‏گوید، روزى بدهید، نسبت به ایتام، خرجى آنها را تأمین کنید، لباس بچه یتیمها را هم تأمین کنید، خوب این کافى است. ما در خانه یتیم برویم و در بزنیم و مقدارى قندو شکر و روغن و اینها را بدهیم و مقدارى هم لباس و کفش بدهیم کافى است، نخیر، این بُعد مادى آن است پشت سرش قرآن مى‏گوید«قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً» نساء/5 بنشینید و براى بچه یتیمها یک مقدار حرف بزنید قصه بگویید یعنى همینطور که بُعد مادى مى‏رسى به بعد معنوى هم برسید.
 جامعیت اسلام، یک حدیث برایتان بخوانم امیرالمومنین(علیه السلام) در جنگ صفین. . . ، اسلام را ما هر چه بیشتر به آن آشنا شویم و به آن عمل کنیم عاشق اسلام مى‏شوند، عده‏ اى که علاقه به اسلام ندارند و یا کم علاقه هستند واقعیتش اینست که آشنا نشده‏اند یک حدیث بگوییم امیرالمومنین(علیه السلام) در جنگ صفین تشنه ‏اش مى‏شود و اشاره مى‏کند آب، یکى از یاران مى‏رود ظرفى را آب مى‏کند و مى‏آورد جلو، تا حضرت مى‏رود آب را بخورد مى‏بیند که این ظرف ترک دارد، ظرفى که ترک دارد در اسلام گفته ‏اند آب خوردن با آن خوب نیست، چرک مى‏رود لاى آن، بیرون نمى‏آید و آب آلوده مى‏شود آب را پس داد، این یار على گفت آقا اینجا میدان جنگ است، اینجا خانه فامیل من نیست که، بخور حالا تشنه ات است. فرمود: على را مى‏گویى، وسط میدان جنگ هم علی کار خلاف بهداشت نمى‏کند، من آب نمى‏خورم، تشنگى مى‏کشم اما آب نمى‏خورم. بعد وسط میدان همینکه داشت شمشیر مى‏کشید گاهى نگاهش را روبه بالا مى‏کند، ابن عباس مى‏آید و مى‏گوید آقا چرا وسط شمشیر کشیدن گاهى نگاهت را به آسمان مى‏کنى، مى‏فرماید مى‏ترسم یک وقت نماز اول وقتم از دستم برود. مى‏گوید آقا وسط میدان جنگ، نماز اول وقت، مى‏گوید فرق نمى‏کند میدان و مسجد یکى است. همان جنگ، چون جنگ صفین خیلى طول کشید، پس از لحظاتى پیرمردى آمد پیش حضرت على(علیه السلام) گفت آقا کلمه توحید یعنى چه، مفهوم توحید چى است؟ بعضى از سربازها ناراحت شدند، پیرمرد را گرفتند تا بیندازند عقب، برو حالا که وقت سوال و اصول دین نیست که، امیرالمومنین فرمود چه فرق مى‏کند بین میدان جنگ و کلاس درس بگذارید و من برایش بگویم. شما بروید جنگ کنید و من براى پیرمرد چند دقیقه توحید را معنا کنم. ببینید اینرا مى‏گویند دین جامع. یعنى جنگش با بهداشتش، با نماز اول وقتش، با کلاس درسش یکى است.
 اینطور نیست بنده پلیس چهارراه هستم، مسئول ماشین هستم، دو نفر شکم هم را پاره مى‏کنند مى‏گویند آقا بدو، مى‏گه آقا همدیگر را دریدند، مى‏گوید به بنده ابلاغ نشده است، آقا کشتند همدیگر را، نه خیر به بنده ابلاغ نشده است. این دین اسلام اینطور نیست که یک کسى برود در یک پست و بگوید من همین هستم که هستم فقط تخصصى. مثل اینکه بنده بگویم من متخصص انگشتر عقیق هستم و غسل جمعه و هیچ کار دیگری انجام نمیدهم، مى‏گوید من متخصص نماز جماعت هستم، حالا بداخلاق هم بودم در خانه که بودم و یا در خانه خوش اخلاق باشد و در جامعه بداخلاق، بهترین مکتب این است که جامع باشد.
 پس مطابق با طبع باشد هیچ دستورى خلاف فطرت در آن نباشد. هماهنگ باشد و عمیق باشد، هر چه عمر از آن مى‏گذرد برنامه هایش شکوفاتر بشود. و جامع بشود. این نشانه بهترین مکتب مى‏تواند باشد.
مسئله دیگرى که نشانه بهترین مکتب است این است که مسئولیت آفرین باشد. چه دینى به ما مسئولیت مى‏دهد و حرکت مى‏دهد؟ حرکت آگاهانه و با انتخاب و نه حرکت استجارى. گاهى انسان منفجر مى‏شود حرکتهایی که به خاطر انفجار است خیلى ارزش ندارد، مسئولیت آور باشد. حالا در رابطه با مسئولیت قرآن مطالبى را دارد مى‏فرماید، سوره عنکبوت، آیه 2، مى‏فرماید: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُون» آیا حساب مى‏کنند مردم، اینطور خیال مى‏کنند، دید اینطورى دارند، آیا حساب مى‏کنند «النَّاسُ» مردم «أَنْ یُتْرَکُوا» که ما اینها را ترک مى‏کنیم و رها مى‏کنیم، همینکه مى‏گویند ما مومن هستیم و اینها را آزمایش نکنیم. خیال مى‏کنید هرکس که گفت من مسلمان هستم، همین است مسلمان آمارى و شناسنامه‏ اى. نه، مسئولیت دارید و همه باید آزمایش بشوید. قرآن مى‏فرماید «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ» بقره/155 همه شما را آزمایش مى‏کنیم «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ» انبیاء/35 تمام ناراحتى‏ها و تمام خوشى‏ها وسیله آزمایش است. اصولاً دنیا پهلوى بعضى ممکن است سفره‏ اى باشد. دنیا پهلوى بعضى ممکن است خوابگاهى باشد. دنیا پهلوى بعضى ممکن است عشرتکده ‏اى باشد، لذت خانه ‏اى باشد. در بینش الهى دنیا چیست؟ دنیا سفره نیست تا بگوییم امروز روز خوشى بود، سفره چربى بود. دنیا خوابگاه نیست تا بگوییم چرا چنین شد، چرا اینطور شد، چرا این پشه مرا گزید و مرا از خواب بیدار کرد و چرا دیشب رعد و برق مرا از خواب بیدار کرد. چرا امسال قحطى شد و سفره من کمرنگ شد؟ چرا رعد و برق و پشه و فلان حیوان مرا از خواب بیدار کرد و چرا فلان مصیبت عیش و لذت مرا از بین برد. این چرا؟ چراهایى که مى‏کنند بخاطر اینکه دنیا را یا سفره مى‏دانند و یا خوابگاه مى‏دانند و یا لذت خانه، دنیا در دید اسلام میدان رشد است و در میدان رشد باید خمیر را پزاند، همه باید آزمایش بشوند، در میدان رشد باید ناگوارى‏ها باشد، اگر ناگوارى‏ها نباشد ما رشد نخواهیم کرد.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


"پایگاه درسهائی از قرآن"

برجام نیک فرجام

عباس ملکی


عباس ملکی- برجام مخفف «برنامه جامع اقدام مشترک» واژه‌ای‌است که دکتر ظریف به فرهنگ لغت واژه‌های فارسی اضافه کرد. امیدواریم که این واژه میمون و مبارک باشد.

در آذرماه1392 و در پایان مذاکرات ایران و کشورهای موسوم به 5+1 مقرر شد که برای رسیدن به راه‌حل‌هایی برای حل و فصل جامع پرونده هسته‌ای، ملاقات‌هایی صورت گیرد تا نهایتا 2موضوع محقق شود: اول ثابت شود که برنامه هسته‌ای ایران ماهیتی صرفا صلح آمیز داشته و دوم همه تحریم‌های علیه این کشور لغو شود. آنچه در شامگاه 13فروردین1394 در پلی‌تکنیک لوزان قرائت شد، هرآنچه نامش را بگذاریم، تحولی اساسی در روند پایان دادن به مسئله هسته‌ای ایران بود.

بنابر گزارش مهر و به‌قول یکی از دیپلمات‌های ایرانی، مجموعه متضمن این راه‌حل‌ها جنبه حقوقی نداشته و صرفا راهنمای مفهومی تنظیم و نگارش برنامه جامع اقدام مشترک را فراهم کرده و بر این اساس تدوین برنامه جامع اقدام مشترک با مبنا قراردادن این راه‌حل‌ها در آینده نزدیک آغاز خواهد شد. بنابراین بررسی حقوقی برجام می‌ماند برای بعد. به‌نظر من بررسی فنی برجام هم کار مهم و لازمی است که متخصصان فناوری هسته‌ای انجام خواهند داد. من در اینجا چند نکته حاشیه‌ای عرض خواهم کرد:

1 - کسانی که با افراد غیرایرانی سروکار دارند، می‌دانند که در مذاکره همه‌‌چیز به‌راحتی پیش نمی‌رود. اگر طرف‌های شما از ملیت‌ها و فرهنگ‌های مختلفی باشند، کار شما دوچندان سخت می‌شود. این را حتی از رفتار هیأت‌های کشورهای مختلف در برابر دوربین می‌توان درک کرد. خانم موگرینی، کمیسر خارجی اتحادیه اروپا از اتومبیل که پیاده شد، به سمت خبرنگاران رفت و از فردی که چتر را بر فراز سر او باز کرد، خواست که این کار را نکند، شاید به‌خاطر اینکه برخی از خبرنگاران فاقد چتر بودند.

هیأت چینی عموما در حال گریز از رسانه‌ها هستند و مایل نیستند که اظهارنظر کنند. فابیوس، وزیر خارجه فرانسه بدون لبخند مصاحبه می‌کند و اشتاین‌مایر عموما اظهار خوش‌بینی می‌کند. جان کری از آمریکا مایل است تصویری از خود ارائه دهد که طرف ایرانی و نگرانی‌های آنان را می‌فهمد ولی به‌هرحال آمریکا دارای تعهدات دیگری نیز در منطقه خاورمیانه هست. لاوروف از روسیه می‌گوید که من حقوق نمی‌گیرم که خوش‌بین باشم. تعامل با چنین افرادی کار سختی است و مناسب است قدردان فعالیت دیپلمات‌های ایرانی باشیم.

2 - نکات متعددیست که در بیانیه لوزان مبهم است و به همین دلیل تفسیر سیاستمداران کشورهای مختلف از این سند با یکدیگر متفاوت است. اما به‌نظر می‌رسد فارغ از مسائل حقوقی و فنی، به یک پیامد مهم این بیانیه باید توجه کرد و آن تأثیر روانی بر بازار است. تردیدی نیست که انعکاس مذاکرات لوزان در رسانه‌های جهان این نتیجه را داشته است که قرار است تحریم‌های اعمال شده علیه ایران و ایرانیان لغو شود. فکر می‌کنم که در این مورد با توجه به منبع تحریم‌ها یعنی تحریم‌های ناشی از قطعنامه‌های شورای امنیت ملل متحد، تحریم‌های منبعث از مصوبات اتحادیه اروپا، تحریم‌های ناشی از مصوبات کنگره آمریکا، تحریم‌های منتج از تصمیمات رئیس‌جمهور آمریکا، و نهایتا تحریم‌های اتخاذ شده توسط کشورهای ثالث به‌دلیل تحریم‌های فوق، موضوع تحریم نیاز به مذاکرات وسیع و گسترده داشته و دارد. اما نباید صبر کرد.

به‌نظر من در هر بخشی از اقتصاد، روابط با شرکت‌های مشابه در کشورهای دیگر را باید یک‌بار دیگر امتحان کرد و اتفاقا از مناطقی که در مورد تجارت با ایران دارای انگیزه‌های اقتصادی و مالی بیشتری هستند. مثلا با یک شرکت کنگویی در مورد خرید مس و یا شرکت‌های کنیایی برای معامله چای و فروش تراکتور. حتی درون اتحادیه 28عضوی اروپا، آنها که اقتصاد ضعیف‌تر و نیاز به تجارت خارجی بیشتری دارند. از فرصت به‌دست آمده باید استفاده کرد و در کشورهای منطقه همچون عراق، افغانستان، آذربایجان، آسیای مرکزی و عمان به‌دنبال پروژه‌های جدید گشت. فعالیت‌های اقتصادی منطقه‌ای ممکن است در برخی اوقات دارای سودی مشابه فعالیت در داخل ایران نباشد، اینجاست که دولت باید به کمک صادرکنندگان خدمات مهندسی بشتابد.

در بخش انرژی، ایران کشوری است که در اکثر حامل‌های انرژی دارای مزیت است. اگر به هر ترتیب قرار است که در فعالیت‌های مربوط به انرژی هسته‌ای تا چند سال محدودیت‌هایی را پذیرا باشیم، چرا توجه خود را معطوف به دیگر انرژی‌های تجدیدپذیر و همچنین انرژی‌های فسیلی نکنیم؟

کشوری که بزرگ‌ترین ذخایر ثابت شده گاز طبیعی جهان را دارد و چهارمین کشور دارنده ذخایر نفت جهان است، دریغ است که در تجارت یکی از این دو ماده معدنی، وارد‌کننده خالص باشیم. تاکنون مسئولان این دو بخش بیشتر به امید رفع تحریم‌ها و همکاری با شرکت‌های بزرگ نفتی بین‌المللی بودند. طی 20سال گذشته شاید اکثر تجارت نفت و گاز در اختیار معدود شرکت‌های مشهور نفتی جهان بود، اما همچون دیگر بخش‌های بازرگانی، تعداد شرکت‌های کوچک و متوسط فعال در بخش نفت و گاز در جهان از یک میلیون عدد گذشته است. گرچه این شرکت‌ها دارای سرمایه و فناوری شرکت‌های معروف نیستند، اما در مجموع می‌توانند جمهوری اسلامی ایران را در رسیدن به اهداف مندرج در سیاستگذاری انرژی ملی کشور یاری دهند.

گرچه در بیانیه گفته شده است که اتحادیه اروپا، اعمال تحریم‌های اقتصادی و مالی مرتبط با هسته‌ای خود را خاتمه خواهد داد، اما نباید از نظر دور داشت که در گذشته اتحادیه اروپا از تحریم‌های خویش علیه ایران نه به‌عنوان تحریم، بلکه اقدامات محدود‌کننده یاد کرده و بعید است که بلافاصله اروپایی‌ها این کار را انجام دهند. نتیجه اینکه آن دسته از افراد و شرکت‌های ایرانی که علیه تحریم‌های اروپا نزد محاکم اروپایی طرح دعوا و شکایت کرده‌اند، پیگیری کار را ادامه دهند. شرکت‌هایی نظیر کشتیرانی و دانشگاه‌هایی مانند صنعتی شریف که چندباره در فهرست تحریم اروپا قرار گرفته‌اند، به‌نظر می‌رسد بهتر است پیگیری قضایی را ادامه دهند.

در مورد سازمان ملل متحد بیانیه می‌گوید که «یک قطعنامه جدید شورای امنیت سازمان ملل متحد صادر خواهد شد که در آن برجام تأیید شده، کلیه قطعنامه‌های قبلی مرتبط با موضوع هسته‌ای لغو خواهد شد و برخی تدابیر محدودیت‌ساز مشخص را برای یک دوره زمانی مورد توافق، لحاظ خواهد کرد.» به‌نظر من هرگونه فعالیت در سازمان ملل نیازمند توجه بیشتر به روسیه است. روسیه مایل به موافقت با قطعنامه‌هایی نیست که خاصیت برگشت‌پذیری داشته باشند. به‌عنوان مثال شورای امنیت می‌تواند با قطعنامه‌ای همه قطعنامه‌هایی که فعالیت دولت و اتباع ایرانی را به‌دلیل مسئله هسته‌ای محدود کرده است ملغی سازد.

همانطور که در بیانیه آمده است، کشورهای غربی مایلند که قطعنامه مورد نظر به‌صورتی باشد که اگر بر فرض، ایران از توافقات به‌عمل آمده تخطی کرد، قطعنامه تهیه شده به‌صورت اتوماتیک تحریم‌ها را علیه ایران جاری سازد. این روش با منافع روسیه و چین سازگار نیست. روسیه مایل است که در هر موضوع این فرصت را داشته باشد که مجددا تصمیم بگیرد و اگر با مسئله‌ای مخالف است، مخالفت خود را به‌شکل وتو بیان کند.

از طرف دیگر روس‌ها بر این نکته تأکید کرده‌اند که با هرگونه تحریم علیه کشورها در شورای امنیت مخالفت می‌کنند تا دیگر کسی نتواند علیه خود آنان همچون موضوع کریمه تحریم وضع کند. می‌خواهم اینگونه نتیجه‌گیری کنم که تصویب یک قطعنامه برای ملغی کردن قطعنامه‌های پیشین شورای امنیت مستلزم صرف زمان بیشتری است. هم به‌دلیل آنکه قطعنامه‌های شورای امنیت تنها به پرونده هسته‌ای ایران مربوط نیست و مواردی همچون توسعه فناوری‌های موشکی و فضایی را نیز دربرمی‌گیرد و هم اینکه مواضع روسیه و چین را بیشتر باید درنظر گرفت.

نتیجه آن است که ایران کشوری است که هم ظرفیت و هم توانایی آن را دارد که به یک کشور توسعه‌یافته با برخورداری از ذخایر انسانی ماهر و منابع طبیعی مکفی تبدیل شود. روندی که در این مسیر دنبال می‌کند نیازمند تلاش و کوشش فراوان همه لایه‌های اجتماعی است. فرصتی فراهم شده تا بیشتر کار کنیم.


"  پایگاه خبری-تحلیلی تعامل"

جرج مارتین،محبوب ترین مهمان این روزهای خانه ها

۲۶ مهر ۱۳۹۴

سال 2011 بود که مجله تایم جرج مارتین را به عنوان یکی از صد فرد تاثیرگذار در جهان معرفی کرد. مردی که بیشترین شهرتش را مدیون مجموعه موفق و پرفروش «ترانه یخ و آتش» است و تاکنون با استقبال زیادی روبرو شده است.

ماهنامه تجربه:

رسول احمدیان: سال 2011 بود که مجله تایم جرج مارتین را به عنوان یکی از صد فرد تاثیرگذار در جهان معرفی کرد. مردی که بیشترین شهرتش را مدیون مجموعه موفق و پرفروش «ترانه یخ و آتش» است و تاکنون با استقبال زیادی روبرو شده است. سال 1991 بود که جرج مارتین تصمیم به نوشتن یک مجموعه فانتزی گرفت که اصل و بنیادش روی اسطوره باشد.

تصمیم او در عمل همین مجموعه موفق «ترانه یخ و آتش» شد که البته گفته اند به لحاظ روایی از داستان «آیوانهو» والتر اسکات الهام گرفته است و از طرف دیگر جرج مارتین در نوشتن این مجموعه از جنگ موسوم به «جنگ رزها» نیز استفاده کرده است، جنگی که در نیمه دوم قرن پانزدهم میلادی بین دو خاندان قدرتمند لانکاستر با نشان «گل سرخ» و یورک با نشان «رز سفید» و طرفداران شان در انگلستان درگرفت. علت این درگیری ها تلاش هر یک از دو خاندان برای رساندن یکی از اعضای خود به پادشاهی انگلستان بود.

در طی این نبردها هر یک از دو طرف گاه پیروز میدان بودند اما سرانجام هنری تیودور از خاندان لانکاستر موفق به شکست دادن ریچارد سوم از خاندان یورک شد و با عنوان هِنری هفتم تاجگذاری کرد. او سپس با الیزابت یورک ازدواج نمود و موجب اتحاد دو خاندان و پایان یافتن جنگ شد.

جلد نخست مجموعه داستانی جرج مارتین با عنوان «بازی تاج و تخت» سال 1996 منتشر شد. اما حدود ده سال طول کشید تا توجه رسانه ها به این مجموعه جلب شود. تازه سال 2005 بود که جلد پنجم مجموعه مارتین به فهرست پرفروش نیویورک تایمز راه پیدا کرد. اما جلد پنجم وقتی سال 2011 منتشر شد بلافاصله وارد لیست پرفروش های نیویورک تایمز و خیلی جاهای دیگر شد. حتی گفته اند که برای 88 هفته در این لیست باقی ماند و این برای جرج مارتین موفقیت بی نظیری به حساب می آمد.

اما جرج مارتین که بود؟ او سال 1948 در آمریکا به دنیا آمد. خانواده ای کارگری داشت و خانه شان نزدیک یکی از لنگرگاه های نزدیک اسکله محل سکونت شان بود. گفته اند از مدرسه و درس دل خوشی نداشت و هر وقت با دوستان یا خانواده اش بحث در می گرفت انزجار خودش را نشان می داد. حتی مقداری روحیه سرکشی در او دیده شده بوده. کسانی که دنبال زندگی نامه مارتین بودند بعدها از قول او نقل کردند که مارتین در همان دوره علاقه زیادی به داستان های ابرقهرمان پیدا می کند و یکی از علائقش خریدن کمیک استریپ های سال های دهه 60 میلادی بود.

هنوز بیست سالش نشده بود که داستانی نوشت که از همین کمیک استریپ ها الهام گرفته بود و در آن ابرقهرمانی را خلق کرده بود. آن داستان جایزه ای برای مارتین به ارمغان آورد.

مارتین بیست و چند ساله بود که از رشته خبرنگاری فارغ التحصیل شد. اما مثل بسیاری از نویسندگان دیگر سراغ این حرفه نرفت و در عوض آنچه بعدها در زندگی اش نقش پررنگ تری پیدا کرد نوشتن داستان های کوتاه بود که برای او جایزه به ارمغان می آوردند. ظاهرا طعم اولین جایزه ای که بابت داستانش نصیب او شده بود چنان مزه ای زیر زبانش باقی گذاشته بود که او را تشویق به ادامه همین راه کرد.

با این حال مارتین را در غرب عمدتا به خاطر نوشته های فانتزی اش ستایش می کنند. نوشته هایی که او حالا سلطان مسلمش به حساب می آید. «ترانه یخ و آتش» به دست کم 22 زبان ترجمه شده است، داستانی که بخش عمده ای از آن در سرزمین «وستروس» و «اسوس» اتفاق می افتد. داستانی پرهیجان که هیچ شخصیتی در آن نیست که بی کار باشد یا داستانی مخصوص خود نداشته باشد. داستان را شما از زبان شخصی می خوانید که شخص سوم است و هر بخش را یک نفر روایت می کند.

شاهکاری هم طراز تالکین


ترجمه رویا خادم الرضا: من سال 2005 هم مقاله ای درباره کتاب «جشنی برای کلاغ ها» اثر جرج ر.ر. مارتین نوشته و در آن مقاله او را «تالکین آمریکایی» نامیدم. همان طور که انتظار می رفت این نام روی او ماند. من معتقدم که مارتین استاد فانتزی اسطوره ای دوران و کشور ماست. اکنون که شش سال از نوشتن آن مقاله می گذرد و من رمان آخر او با نام «رقص با اژدهاها» را خوانده ام، با خوشحالی می گویم که حق با من بوده است.

مارتین بزرگترین فانتزی اسطوره ای عصر ما را آفریده و می آفریند، زیرا این مجموعه هنوز به پایان نرسیده است. این اسطوره عصری است که بسیار بیشتر از دوران تالکین بی حرمتی، خستگی و دوگانگی به خود دیده است. جان ر. ر. تالکین سربازی کهنه کار بود و در نبرد سنگین رود «سام1» جنگیده بود. او بخشی از داستان «ارباب حلقه ها» را در دوران جنگ جهانی دوم نوشت، در دورانی که به راستی به نظر می رسید عمر تمدن انسانی رو به پایان است.

امروز دیگر مطمئن نیستیم که این چه تمدنی است. جرج ر. ر. مارتین (ر. ر. مخفف ریموند ریچارد است و ر. ر. تالکین مخفف رونالد روئل) در سال 1948 به دنیا آمد. او هرگز در «سام» خدمت نکرده است، هرچند که شاید در چند بازی رایانه ای از او قهرمانی برای آن دوران ساخته باشند. «نغمه آتش و یخ» که نام مجموعه رمان های مارتین است؛ اسطوره دوران ماست، داستان زندگی امروزمان و آن طور که آن را تصور می کنیم.

کافی است به نقشه سرزمین های مارتین نگاهی بیندازید. در ارباب حلقه ها، مرکز زمین دو جبهه داشت: جنگ میان خیر و شر، درست و نادرست و کوتوله ها و پری ها و هابیت ها و اسنان ها در کنار هم با سارون2 می جنگیدند. داستان های مارتین در وستروس اتفاق می افتند، سرزمین شامل چند ملیت که به هفت قلمرو پادشاهی مشهور است، نه دو جبهه که هفت جبهه.

 وستروس دچار هرج و مرج می شود، همچون پازل سیاسی پیچیده ای که یک نفر میزی را که این پازل رویش چیده شده بر می گرداند و حالا همه مجبورند روی زمین خم شوند و دنبال تکه های ریزش بگردند. فهمیدن این که از چه کسی باید پیروی کرد ناممکن است. یکی از شخصیت ها می گوید: «مردان درستکار بسیاری پادشاهان بدی بودند و چند مرد بدکار هم بوده اند که پادشاهان خوبی از آب درآمدند.» در این جا نه تنها خدا خیر و شر را از هم جدا می کند بلکه هر سرزمین خدایان مخصوص خود را دارد که تنها حرف کسانی را که برایشان دعا می کنند، می شنوند.

«رقص با اژدهاها» پنجمین کتاب از این مجموعه به ظاهر هفت جلدی است و در بسیاری موارد بهترین آن ها هم به شمار می رود. مارتین در «جشنی برای کلاغ ها» کمی زمان را نگه داشت و پیاده نظامش را به جلو راند، اما بیشتر مهره های اصلی اش را دست نخورده باقی گذاشت. اکنون دوربین بار دیگر روی شخصیت های اصلی زوم کرده است: جان اسنو3 و دنریز تارگارین4 و تیریان لنیستر5، همان کوتوله باهوش و بی نظیر که خاندانش در بخش بزرگی از داستان واقعی را در دست داشتند، هر چند که این چیزی را ثابت نمی کند.

شخصیت تیریان یکی دیگر از ویژگی هایی است که تالکین را از مارتین جدا می کند. تیریان یک کوتوله معدن چی خوش قلب و تبر به دوش نیست. او گیملی6 نیست. تیریان یک کوتوله واقعی است، با دست و پای کوتاه و اندامی درخت مانند که دست مایه تمسخر رهگذران و سرافکندگی خانواده اش است. او در حال فرار است زیرا در پایان کتاب «توفان شمشیرها»، با یک کمان زنبورکی به پدرش که در مستراح است تیر می زند. ما در ابتدای رقص با اژدهاها دوباره به او می رسیم که در آن سوی دریای باریک از کارهایی که انجام داده در شگفت است.

یک ملاقات طولانی نیز در راه است. تیریان قصد دارد خود را به دنریز تارگارین تبعید شده برساند، شخصیتی که بیش از دیگر شخصیت های داستان از نظر دور مانده است. دنریز به عنوان دختر آخرین پادشاه بی رقیب وستروس اریس تارگارین، یکی از مدعیان اصلی فرمانروایی است. او به همراه سه اژدهای وحشی اش، هیولاهایی که جهان دست کم یک قرن به خود ندیده است: سرزمین های تبعید را درنوردیده و خود را به شرق وستروس رسانده است و حالا در شهری به نام میرین حکم می راند.

در این میان، سر باریستان سلمی که شوالیه ای سالخورده و باتجربه اهل وستروس است او را همراهی می کند و به این می اندیشد که دست سرنوشت چگونه او را برای انجام وظیفه تا آن پایه از خانه و کاشانه اش دور کرده است. او و تیریان از بهترین آفریدگان مارتین هستند. دو طاقی روایتگر داستان در برابر هم سر خم می کنند و هنگامی که به هم می رسند، پرده های نمایش فرو خواهندافتاد.

اما نه، ما داریم درباره مارتین صحبت می کنیم؛ بنابراین بیش از دو طاقی در این داستان نقش ایفا می کنند. جان اسنو ناآرام بر لبه دیوار بزرگ شمالی نشسته است. تئون گری جوی7 به دست بالتون ها اسیر شده است. آریا استارک8 دارد به عنوان یک قاتل آموزش می بیند و برای انتقام آماده می شود. یک شاهزاده درونی هم هست که سعی دارد دنریز را پیدا کرده و با او ازدواج کند. سرزمین وستروس چنان از داستان غنی است که به کشورهایی می ماند که از اورانیوم غنی هستند. هیچ شخصیت رهاشده یا دهکده از نظر دورمانده ای در آن وجود ندارد، هر فردی، هر جنگلی و هر جویباری داستان خودش را روایت می کند.

مارتین در پایان جلد پنجم این مجموعه نویسنده ای بس تواناتر از زمان شروع آن است. اگر تنها به تماشای مجموعه «بازی تاج و تخت» که کمپانی اچ بی او براساس این کتاب ها ساخته است بسنده کرده باشید، لذت بزرگی ک از خواندن نثر استادانه مارتین نصیب تان می شود را از دست داده اید.

او هم مانند واگنر9، به هر کدام از شخصیت هایش موضوع مهمی می دهد که همچون جریان های فکری تکرار می شود و تکرار می شود، برای مثال درباره جان اسنو این عبارت را: «اگر به پشت سر نگاه کنم می بازم!».

تیریان هم با آخرین حرف های پدرش افسون شده است. این عبارت ها همچون تخم اژدها هستند و شخصیت آن ها را نزد خود نگه می دارند به امید آن که شاید اگر به اندازه کافی صبور باشند، روزی ترک بردارند و خردی را که ناامیدانه محتاجش هستند به آنان پیشکش کنند.

اما قدرت واقعی مارتین در توانایی استثنایی او در نقشه کشی است. تا آن جا که من شمرده ام، رقص با اژدهاها یازده خط روایی اصلی و چندین خط فرعی دارد که هرکدام آهنگ خود را  می نوازند، صدای خود را دارند و می خواهند دیگری را از صحنه مبارزه کنار بزنند. مارتین هرگز جایزه پولیتزر10 یا جایزه ادبی ملی را نخواهد برد، اما بی تردید مهارت او در داستان بافی از هر رمان نویس دیگری که امروز می نویسد بیشتر است.

در زمان خواندن این کتاب، به یاد کتاب «بازید از جوخه احمق ها» اثر جنیفر ایگان کجا جایزه پولیتزر را برده است افتادم، همچنین کتاب «رقصی با موسیقی زمان» اثر آنتونی پاول. اما حتی پاول هم نمی تواند مانند مارتین یک نقش را این گونه بپیچاند.

رقص با اژدهاها کتاب بزرگی است و بیش از هزار صفحه دارد، اما به سادگی یک سکه ده سنتی می چرخد. خواندن یک رمان همچون یک جنگ بزرگ است: خواننده پی در پی در تکاپوست و سعی می کند بفهمد نویسنده داستان را به کجا می کشاند و نقاط اوج و فرود داستان کجاست.

به یاد ندارم که هنگام خواندن کدام داستان همچون زمانی که رمان های مارتین را می خواندم این چنین در اوج درک و لذت بوده ام. او خطر می کند و خطر می کند تا جایی که بیشتر نویسندگان کم می آورند و از پشت میز بازی بر می خیزند و درست زمانی که فکر می کنی کارش تمام است، همه چیز را در دست می گیرد. به نظر می رسد که هیچ بخشی از داستان نیست که او نخواهد قربانی اش کند. هیچ شخصیتی هم وجود ندارد که مورد علاقه شما و حتی خود او باشد و او موسیقی مرگ و نابودی اش را ننوازد.

پیچیدگی طرح مارتین کاری می کند که کشمکش های وستروس را از همه طرف به یکباره تجربه کنیم. گویی او سعی دارد به ما نشان دهد که هر جنگی بسته به این که از کجا نگاه اش کنیم دارای دو جنبه پیروزی و تراژدی است و هر شخصیتی هم قهرمان است و هم تبهکار. شاید حتی این هم نباشد. تئون گری جوی می گوید:«هیچ قهرمانی وجود ندارد، همه فقط بدکارند.» براساس نیرویی که در رقص با اژدهاها دیده می شود، به سختی می توان حرف او را نادرست دانست.

*این مقاله جولای 2011 در مجله تایم نوشته شده است.

شاه کُشان

مهدی یزدانی خرم: در ایران سال های سال است که ادبیات فانتزی را در زمره آثار نوجوان منتشر می کنند. در اکثر کتاب فروشی های ایران قفسه های ادبیات عملی- تخیلی، فانتزی و حتی اسطوره ای پر هستند. از رمان های درخشانی که مطلقا ارتباطی با ادبیات نوجوان ندارند و اصلا مخاطب شان هم نوجوان ها نیستند. این خطای بزرگ درباره چند رمان مشهور مانند «ارباب حلقه ها»ی تالکین نیز صورت گرفت و خنده دار این جاست که هنوز هم برای بخشی از مخاطبان ادبیات در ایران روشن نیست که چرا باید ادبیات فانتزی بخوانند و جدی اش بگیرند!

جورج ریموند ریچارد مارتین که به جی آر.آر مارتین مشهور است یکی از نویسندگانی ست که می تواند به این افراد پاسخ بدهد که چرا باید ادبیات فانتزی خواند. این نویسنده قبل انتشار رمان های دنباله دار «بازی تاج و تخت» نیز یک فانتزی نویس بسیار مشهور بود و رمان «رویای تب آلود»ش که در اوایل دهه هشتاد میلادی منتشر شد یکی از درخشان ترین آثار ژانر خون آشام به شمار می رود.

هرچند مارتین بخش مهمی از اقبال امروزه رمان اش را مدیون سریال موفقی ست که براساس رمان اش ساخته اند اما مخاطبان ادبیات فانتزی می دانند که اثر او را بی دلیل با شاهکار تمام اعصار یعنی «ارباب حلقه ها» مقایسه نکرده اند.

مارتین یک حماسه عظیم نوشته که البته هنوز هم تمام نشده است. براساس مختصات ژانر با استفاده از ویژگی زیستی چند قوم باستانی اروپایی، آفریقایی و حتی آسیایی در مکانی که بیش از هر جا به اروپا شبیه است روایتی از قدرت نوشته که خون و خشم و سیاست در حوالی اش دیده می شوند.

مارتین از تمام میراث ادبیات فانتزی قبل خود بهره برده و برای همین است که رمان حجیم او را حماسه تازه ادبیات فانتزی نامیده اند. این نویسنده اهل نیوجرسی که در آثار نخست اش به شدت دغدغه ژانر خون آشام داشت در کار بزرگ اش تمام عرصه های ژانری را به خدمت می گیرد و سعی می کند روایتی غیررسمی از دورانی کهن بنویسد که تاویل امروزین نیز دارد.

رمان مملو از لحظه های تکان دهنده، مرگ قهرمان ها، پیروزی شرارت، سیاست ورزی، خشونت و ورود و خروج شخصیت های تازه و قدیمی ست. صد البته ریشه روایت های مارتین را باید در ادبیات و باورهای دوران قرون وسطا جست و جو کرد. اصولا این دوره به دلیل ایهام و ابهامی که در وجوه مختلف اش وجود دارد برای نویسندگان گوتیک و علاقه مند به فانتزی های مدرن بسیار جذاب است.

مارتین مطالعات قرون وسطایی بسیار دقیقی دارد و از جغرافیای آن دوره که در مرز بین خرافه، واقعیت، دین و ظهور امپراتوری های کوچک است، بسیار استفاده نمادینی کرده است. از سویی دیگر قرون وسطا صحنه هجوم اقوام ناشناخته است به تکه های متمدن تر اروپایی که دوران روم در آن به پایان رسیده است. از وایکینگ های شمالی تا هون های شرقی گرفته تا مهاجمان شمال آفریقا یا افسانه پردازی های خشونت قوم ژرمن، همه قرون وسطا را در سایه ای از تردید و سیاهی فرو برده اند.

میراث بزرگ این دوره در اروپای قاره ای یک فئودالیزم ناقص و بسیار خشونت بار است که مدام دست به دست می شود. در بریتانیا که روش عاقلانه تر و هوشمندانه تری برای حکومت پیش گرفته نیز عملا چشم انداز چیزی جز مه نیست.

مارتین این فضاها را تفکیک کرده و براساس آن ها چند قبیله بزرگ شناخته که هر کدام صاحب قلعه ها و املاک بوده و صد البته دلبسته تاجی که رای به حکومت آن ها بر تمام قبایل دیگر می دهد. تختی که تا این جای رمان در اختیار «لنیسترها»ست با نشان شیر. شمایلی از یک بریتانیای کهن که در نبرد مداوم است با جهان پیرامونش.

از سویی دیگر سنت شوالیه گری نیز محصول تاریخی قرون وسطا در رمان او نیز اجرایی داستانی می یابد. شوالیه ها به عنوان موضوع داستان های شفاهی و کهن و شاهان در مقام قهرمان های همین داستان ها در کنار یا تقابل قرار می گیرند. از یاد نبریم در پهنه تاریخی آن دوران جاد و استعانت به امور متافیزیکی هم دوش کلیسای قدرت گرفته کاتولیک است.

دوران قرون وسطا را به درستی روزگار سخت آیینی، اوج خرافه گری نامیده اند و مارتین نیز با استفاده از این ترکیب روندی سیاسی برای امر مذهبی رقم زده. در مران افسانه های کهن مانند اژدهایان نیز رخ می نمایند. کافی ست سری به مداخل اژدها بزنید در دانشنامه هایی اروپایی تا میزان اهمیت کار را دریابید.

تفسیری از ققنوس، سیمرغ ایرانی را می توان در نگاه آن دوران به اژدها دید. هرچند طبقه بندی اژدهایان در دوره های مختلف کاملا متفاوت است و یکپارچگی ققنوس یا سیمرغ را ندارند. این احضار همه جانبه انگاره های مختلف قرون وسطا و ماقبل اش با ساختن امری به نام بیگانگان مخوف هم سو شده. کسانی که آن سوی دیوار یخی در حال قوت گرفتن هستند برای نابودی کل بشریت. موجوداتی که در ادبیات فانتزی اروپایی گاه در هیات غول ها یا ترول هایی روایت شده اند که از سوی یک نیروی شر توانمند هدایت می شوند و این جا نیز توانایی زنده کردن مردگان و استفاده از آن ها را دارند...

این گستردگی در شخصیت ها، مضامین و جغرافیا رمان جی.آر.آر مارتین را متمایزتر کرده از انبوه رمان های بسیار جذابی که فانتزی نویس های کاربلد می نویسند. او جهان را از نو ساخته و قصه قدرت را محورش قرار داده است. مهم تر این که تقریبا تمام شخصیت های او انسان هستند و میرا و کمتر شخصیتی در رمان وجود دارد که از دل موجودات غیرانسانی و افسانه ای اروپایی بیرون آمده باشد. هرچند در اقتباس تلویزیونی درخشانی که از رمان انجام شده می توان وفاداری نسبی را به رمان دید اما در بسیاری تکه ها اختلاف های روایی بین دو اثر وجود دارند.

«بازی تاج و تخت» رمانی ست که دخلی به ادبیات نوجوان ندارد. همان طور که آثار بسیاری از بزرگان ادبیات علمی- تخیلی یا فانتزی نیز چنین هستند. این که ناشران ایرانی تا چه زمانی می خواهند این آثار را ذیل این نام منتشر کنند، معلوم نیست.

در ذهنیت بخش عمده ای از جامعه کتاب خوان ما چیزی به نام ادبیات فانتزی و عملی- تخیلی و پلیسی تعریف نشده. این ادبیات را نمی شناسند و گاه از سر نادانی تحقیرش هم می کنند. ادبیاتی که با انبوه زیرشاخه های خود راوی بخشی از وجود و زیست انسان معاصر است که هراس و حیرت در آن حرف نخست را می زند.

جالب این که یکی از کلاسیک ترین آثار ادبیات غرب یعنی «سفرهای گالیور» نوشته جاناتان سوئیفت را از پدران ادبیات فانتزی می دانند و همین طور است وضعیت کتابی چون «هزار و یک شب».

ادبیات فانتزی به زعم برخی عرصه مشتی خون آشام یا اژدها و آدم های جعلی نیست، نوعی زیست است که از دل آن شر و خیر مدام درحال رویارویی هستند. نمادها سازنده این ادبیات اند و تاریخی که به دست نویسنده جعل می شود. تاریخ ادبیات فانتزی چنان گسترده و عظیم است که فقط گوشه هایی از آن به ما رسیده و ترجمه شده است. خوشبختانه چند انتشارات در این سال های اخیر متمرکز شده اند بر این ادبیات. نشرهایی چون ویدا، کتابسرای تندیس، انتشارات پریال و...

من به عنوان مخاطب این ادبیات فقط امیدوارم جامعه ادبی ایران به این ادبیات نگاهی جدی داشته باشند و بتوانند در بسیاری از آثار مهم ادبی محبوب شان می توانند کارکرد ادبیات فانتزی و انگاره های آن را به خوبی ببینند. حالا که بعد تالکین کبیر نویسنده ای چون مارتین ظهور کرده و مشغول نوشتن این حماسه جدید است بهتر است از دست ندهیم اش. خواندن رمان دخلی به تماشای فیلم برآمده از آن ندارد و این تفاوت ادبیات است با سینما و صد البته تفوق آن بر این صنعت...

پی نوشت ها:

1. Somme: مترجم: نام رودی در شمال فرانسه که از شرق سن کوئنتن سرچشه می گیرد و پس از پیمودن 245 کیلومتر به کانال انگلیس در شمال شرق دیپ می رسد. مناطق اطراف این رودخانه صحنه نبرد سهمگینی در طول جنگ جهانی اول بوده است.

2. Sauron

3. Jon Snow

4. Daenerys Targaryen

5. Tyrion Lannister

6. Gimli

7. Theon Greyjoy

8. Arya Stark

9. Wagner مترجم: ریچارد واگنر آهنگ ساز، نمایشنامه نویس و موسیقی دان آلمانی قرن نوزدهم که بیش از همه برای اپراهایی که می نوشت مشهور است.

10. Politzer Prize مترجم: معتبرترین جایزه روزنامه نگاری در آمریکا که از سال 1917 با نظارت دانشگاه کلمبیا به برترین روزنامه نگاران و نویسندگان و شاعران و موسیقی دانان داده می شود.

فرهنگ و هنر،عمومی

"مجله اینترنتی برترینها"

سیری در صحیفه نور(1)

جلد اول - صفحه 1 -  نامه احوالپرسی و ابراز اشتیاق برای دیدار
نامه
زمان : 1312 ه . ش . / 1352 ه . ق .
مکان : نجف ، منزل آقای نصرالله خلخالی
موضوع : احوالپرسی و ابراز اشتیاق برای دیدار
مخاطب : نامشخص (1)
صفحه : 1
قربانت شوم ، کرارا متذکر حضرتعالی بوده و دعاگو بودم . امیدوارم ان شاءالله دائمابه سعادت و سلامت بوده و خوش و خرم باشید. خیلی دلم برای شما تنگ شده ، حتی اگرمانع نداشتم از قزوین مراجعت می کردم . شما که بکلی از رفقا دست کشیده و در گوشه عزلت خزیده اید؛ و الا راه بین قم و قزوین زیاد نیست . ممکن بود یک سفر برای ملاقات بیایید. اگر با حضرت معصومه - سلام الله علیها - خدای نخواسته قهر هستید ممکن است حرم مشرف نشوید! در هر حال سلامتی شما را طالبم و نایب الزیاره هستم . امید است ان شاءالله خداوند امور را بر وفق دلخواه شما قرار دهد. وقت تشرف به اعتاب عالیات چندساعتی آقای آقازاده را ملاقات کردم . بحمدالله به سلامت بود. الان منزل آقای آقا شیخ نصرالله (2) در نجف اشرف هستم ، و چون حضرت آقای آقا سید ابوتراب قزوینی - دامت برکاته - عازم بودند بدین دو کلمه مصدع شدم . امید دعا از جنابعالی دارم . از قرارمحکی (3) مراد جنابعالی کسالت دارند. امید است ان شاءالله تا کنون رفع شده باشد. اگرآقای آقا شیخ مجتبی (4) قزوین هستند سلام برسانید. ایام عزت مستدام باد.
سید روح الله الخمینی
1- احتمالا آقای سید ابوالحسن زرآبادی و یا آقای سید ابوالحسن رفیعی قزوینی .
2- آقای نصرالله خلخالی .
3- به طوری که حکایت شده است .
4- آقای شیخ مجتبی قزوینی .
ادامه دارد
صحیفه امام خمینی(ره)
"تبیان"