مقصد شهرکرد، مرکز استان چهارمحال و بختیاری و بخشهایی در اطراف آن است. فرصتی برای بودن در طبیعت و همراه شدن با عشایر؛ میتوان درنگی در زندگی سریع شهری پدید آورد.
۱۳۹۳/۲/۷
امامزاده دوخاتون
پارک ملت شهرکرد
تنگ صیاد
قلعه چالشتر
پل زمانخان
سنگ نوشته مشروطه
1358/5/5
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
عباس ملکی
عباس ملکی- برجام
مخفف «برنامه جامع اقدام مشترک» واژهایاست که دکتر ظریف به فرهنگ لغت
واژههای فارسی اضافه کرد. امیدواریم که این واژه میمون و مبارک باشد.
در
آذرماه1392 و در پایان مذاکرات ایران و کشورهای موسوم به 5+1 مقرر شد که
برای رسیدن به راهحلهایی برای حل و فصل جامع پرونده هستهای، ملاقاتهایی
صورت گیرد تا نهایتا 2موضوع محقق شود: اول ثابت شود که برنامه هستهای
ایران ماهیتی صرفا صلح آمیز داشته و دوم همه تحریمهای علیه این کشور لغو
شود. آنچه در شامگاه 13فروردین1394 در پلیتکنیک لوزان قرائت شد، هرآنچه
نامش را بگذاریم، تحولی اساسی در روند پایان دادن به مسئله هستهای ایران
بود.
بنابر
گزارش مهر و بهقول یکی از دیپلماتهای ایرانی، مجموعه متضمن این
راهحلها جنبه حقوقی نداشته و صرفا راهنمای مفهومی تنظیم و نگارش برنامه
جامع اقدام مشترک را فراهم کرده و بر این اساس تدوین برنامه جامع اقدام
مشترک با مبنا قراردادن این راهحلها در آینده نزدیک آغاز خواهد شد.
بنابراین بررسی حقوقی برجام میماند برای بعد. بهنظر من بررسی فنی برجام
هم کار مهم و لازمی است که متخصصان فناوری هستهای انجام خواهند داد. من در
اینجا چند نکته حاشیهای عرض خواهم کرد:
1
- کسانی که با افراد غیرایرانی سروکار دارند، میدانند که در مذاکره
همهچیز بهراحتی پیش نمیرود. اگر طرفهای شما از ملیتها و فرهنگهای
مختلفی باشند، کار شما دوچندان سخت میشود. این را حتی از رفتار هیأتهای
کشورهای مختلف در برابر دوربین میتوان درک کرد. خانم موگرینی، کمیسر خارجی
اتحادیه اروپا از اتومبیل که پیاده شد، به سمت خبرنگاران رفت و از فردی که
چتر را بر فراز سر او باز کرد، خواست که این کار را نکند، شاید بهخاطر
اینکه برخی از خبرنگاران فاقد چتر بودند.
هیأت
چینی عموما در حال گریز از رسانهها هستند و مایل نیستند که اظهارنظر
کنند. فابیوس، وزیر خارجه فرانسه بدون لبخند مصاحبه میکند و اشتاینمایر
عموما اظهار خوشبینی میکند. جان کری از آمریکا مایل است تصویری از خود
ارائه دهد که طرف ایرانی و نگرانیهای آنان را میفهمد ولی بههرحال آمریکا
دارای تعهدات دیگری نیز در منطقه خاورمیانه هست. لاوروف از روسیه میگوید
که من حقوق نمیگیرم که خوشبین باشم. تعامل با چنین افرادی کار سختی است و
مناسب است قدردان فعالیت دیپلماتهای ایرانی باشیم.
2
- نکات متعددیست که در بیانیه لوزان مبهم است و به همین دلیل تفسیر
سیاستمداران کشورهای مختلف از این سند با یکدیگر متفاوت است. اما بهنظر
میرسد فارغ از مسائل حقوقی و فنی، به یک پیامد مهم این بیانیه باید توجه
کرد و آن تأثیر روانی بر بازار است. تردیدی نیست که انعکاس مذاکرات لوزان
در رسانههای جهان این نتیجه را داشته است که قرار است تحریمهای اعمال شده
علیه ایران و ایرانیان لغو شود. فکر میکنم که در این مورد با توجه به
منبع تحریمها یعنی تحریمهای ناشی از قطعنامههای شورای امنیت ملل متحد،
تحریمهای منبعث از مصوبات اتحادیه اروپا، تحریمهای ناشی از مصوبات کنگره
آمریکا، تحریمهای منتج از تصمیمات رئیسجمهور آمریکا، و نهایتا تحریمهای
اتخاذ شده توسط کشورهای ثالث بهدلیل تحریمهای فوق، موضوع تحریم نیاز به
مذاکرات وسیع و گسترده داشته و دارد. اما نباید صبر کرد.
بهنظر
من در هر بخشی از اقتصاد، روابط با شرکتهای مشابه در کشورهای دیگر را
باید یکبار دیگر امتحان کرد و اتفاقا از مناطقی که در مورد تجارت با ایران
دارای انگیزههای اقتصادی و مالی بیشتری هستند. مثلا با یک شرکت کنگویی در
مورد خرید مس و یا شرکتهای کنیایی برای معامله چای و فروش تراکتور. حتی
درون اتحادیه 28عضوی اروپا، آنها که اقتصاد ضعیفتر و نیاز به تجارت خارجی
بیشتری دارند. از فرصت بهدست آمده باید استفاده کرد و در کشورهای منطقه
همچون عراق، افغانستان، آذربایجان، آسیای مرکزی و عمان بهدنبال پروژههای
جدید گشت. فعالیتهای اقتصادی منطقهای ممکن است در برخی اوقات دارای سودی
مشابه فعالیت در داخل ایران نباشد، اینجاست که دولت باید به کمک
صادرکنندگان خدمات مهندسی بشتابد.
در
بخش انرژی، ایران کشوری است که در اکثر حاملهای انرژی دارای مزیت است.
اگر به هر ترتیب قرار است که در فعالیتهای مربوط به انرژی هستهای تا چند
سال محدودیتهایی را پذیرا باشیم، چرا توجه خود را معطوف به دیگر انرژیهای
تجدیدپذیر و همچنین انرژیهای فسیلی نکنیم؟
کشوری
که بزرگترین ذخایر ثابت شده گاز طبیعی جهان را دارد و چهارمین کشور
دارنده ذخایر نفت جهان است، دریغ است که در تجارت یکی از این دو ماده
معدنی، واردکننده خالص باشیم. تاکنون مسئولان این دو بخش بیشتر به امید
رفع تحریمها و همکاری با شرکتهای بزرگ نفتی بینالمللی بودند. طی 20سال
گذشته شاید اکثر تجارت نفت و گاز در اختیار معدود شرکتهای مشهور نفتی جهان
بود، اما همچون دیگر بخشهای بازرگانی، تعداد شرکتهای کوچک و متوسط فعال
در بخش نفت و گاز در جهان از یک میلیون عدد گذشته است. گرچه این شرکتها
دارای سرمایه و فناوری شرکتهای معروف نیستند، اما در مجموع میتوانند
جمهوری اسلامی ایران را در رسیدن به اهداف مندرج در سیاستگذاری انرژی ملی
کشور یاری دهند.
گرچه
در بیانیه گفته شده است که اتحادیه اروپا، اعمال تحریمهای اقتصادی و مالی
مرتبط با هستهای خود را خاتمه خواهد داد، اما نباید از نظر دور داشت که
در گذشته اتحادیه اروپا از تحریمهای خویش علیه ایران نه بهعنوان تحریم،
بلکه اقدامات محدودکننده یاد کرده و بعید است که بلافاصله اروپاییها این
کار را انجام دهند. نتیجه اینکه آن دسته از افراد و شرکتهای ایرانی که
علیه تحریمهای اروپا نزد محاکم اروپایی طرح دعوا و شکایت کردهاند، پیگیری
کار را ادامه دهند. شرکتهایی نظیر کشتیرانی و دانشگاههایی مانند صنعتی
شریف که چندباره در فهرست تحریم اروپا قرار گرفتهاند، بهنظر میرسد بهتر
است پیگیری قضایی را ادامه دهند.
در
مورد سازمان ملل متحد بیانیه میگوید که «یک قطعنامه جدید شورای امنیت
سازمان ملل متحد صادر خواهد شد که در آن برجام تأیید شده، کلیه قطعنامههای
قبلی مرتبط با موضوع هستهای لغو خواهد شد و برخی تدابیر محدودیتساز مشخص
را برای یک دوره زمانی مورد توافق، لحاظ خواهد کرد.» بهنظر من هرگونه
فعالیت در سازمان ملل نیازمند توجه بیشتر به روسیه است. روسیه مایل به
موافقت با قطعنامههایی نیست که خاصیت برگشتپذیری داشته باشند. بهعنوان
مثال شورای امنیت میتواند با قطعنامهای همه قطعنامههایی که فعالیت دولت و
اتباع ایرانی را بهدلیل مسئله هستهای محدود کرده است ملغی سازد.
همانطور
که در بیانیه آمده است، کشورهای غربی مایلند که قطعنامه مورد نظر بهصورتی
باشد که اگر بر فرض، ایران از توافقات بهعمل آمده تخطی کرد، قطعنامه تهیه
شده بهصورت اتوماتیک تحریمها را علیه ایران جاری سازد. این روش با منافع
روسیه و چین سازگار نیست. روسیه مایل است که در هر موضوع این فرصت را
داشته باشد که مجددا تصمیم بگیرد و اگر با مسئلهای مخالف است، مخالفت خود
را بهشکل وتو بیان کند.
از
طرف دیگر روسها بر این نکته تأکید کردهاند که با هرگونه تحریم علیه
کشورها در شورای امنیت مخالفت میکنند تا دیگر کسی نتواند علیه خود آنان
همچون موضوع کریمه تحریم وضع کند. میخواهم اینگونه نتیجهگیری کنم که
تصویب یک قطعنامه برای ملغی کردن قطعنامههای پیشین شورای امنیت مستلزم صرف
زمان بیشتری است. هم بهدلیل آنکه قطعنامههای شورای امنیت تنها به پرونده
هستهای ایران مربوط نیست و مواردی همچون توسعه فناوریهای موشکی و فضایی
را نیز دربرمیگیرد و هم اینکه مواضع روسیه و چین را بیشتر باید درنظر
گرفت.
نتیجه
آن است که ایران کشوری است که هم ظرفیت و هم توانایی آن را دارد که به یک
کشور توسعهیافته با برخورداری از ذخایر انسانی ماهر و منابع طبیعی مکفی
تبدیل شود. روندی که در این مسیر دنبال میکند نیازمند تلاش و کوشش فراوان
همه لایههای اجتماعی است. فرصتی فراهم شده تا بیشتر کار کنیم.
سال 2011 بود که مجله تایم جرج مارتین را به عنوان یکی از صد فرد تاثیرگذار در جهان معرفی کرد. مردی که بیشترین شهرتش را مدیون مجموعه موفق و پرفروش «ترانه یخ و آتش» است و تاکنون با استقبال زیادی روبرو شده است.
ماهنامه تجربه:
رسول احمدیان: سال 2011 بود که مجله تایم جرج مارتین را به عنوان یکی از صد فرد تاثیرگذار در جهان معرفی کرد. مردی که بیشترین شهرتش را مدیون مجموعه موفق و پرفروش «ترانه یخ و آتش» است و تاکنون با استقبال زیادی روبرو شده است. سال 1991 بود که جرج مارتین تصمیم به نوشتن یک مجموعه فانتزی گرفت که اصل و بنیادش روی اسطوره باشد.
تصمیم او در عمل همین مجموعه موفق «ترانه یخ و آتش» شد که البته گفته اند
به لحاظ روایی از داستان «آیوانهو» والتر اسکات الهام گرفته است و از طرف
دیگر جرج مارتین در نوشتن این مجموعه از جنگ موسوم به «جنگ رزها» نیز
استفاده کرده است، جنگی که در نیمه دوم قرن پانزدهم میلادی بین دو خاندان
قدرتمند لانکاستر با نشان «گل سرخ» و یورک با نشان «رز سفید» و طرفداران
شان در انگلستان درگرفت. علت این درگیری ها تلاش هر یک از دو خاندان برای
رساندن یکی از اعضای خود به پادشاهی انگلستان بود.
در طی این
نبردها هر یک از دو طرف گاه پیروز میدان بودند اما سرانجام هنری تیودور از
خاندان لانکاستر موفق به شکست دادن ریچارد سوم از خاندان یورک شد و با
عنوان هِنری هفتم تاجگذاری کرد. او سپس با الیزابت یورک ازدواج نمود و موجب
اتحاد دو خاندان و پایان یافتن جنگ شد.
جلد نخست مجموعه داستانی
جرج مارتین با عنوان «بازی تاج و تخت» سال 1996 منتشر شد. اما حدود ده سال
طول کشید تا توجه رسانه ها به این مجموعه جلب شود. تازه سال 2005 بود که
جلد پنجم مجموعه مارتین به فهرست پرفروش نیویورک تایمز راه پیدا کرد. اما
جلد پنجم وقتی سال 2011 منتشر شد بلافاصله وارد لیست پرفروش های نیویورک
تایمز و خیلی جاهای دیگر شد. حتی گفته اند که برای 88 هفته در این لیست
باقی ماند و این برای جرج مارتین موفقیت بی نظیری به حساب می آمد.
اما
جرج مارتین که بود؟ او سال 1948 در آمریکا به دنیا آمد. خانواده ای کارگری
داشت و خانه شان نزدیک یکی از لنگرگاه های نزدیک اسکله محل سکونت شان بود.
گفته اند از مدرسه و درس دل خوشی نداشت و هر وقت با دوستان یا خانواده اش
بحث در می گرفت انزجار خودش را نشان می داد. حتی مقداری روحیه سرکشی در او
دیده شده بوده. کسانی که دنبال زندگی نامه مارتین بودند بعدها از قول او
نقل کردند که مارتین در همان دوره علاقه زیادی به داستان های ابرقهرمان
پیدا می کند و یکی از علائقش خریدن کمیک استریپ های سال های دهه 60 میلادی
بود.
هنوز بیست سالش نشده بود که داستانی نوشت که از همین کمیک استریپ ها الهام
گرفته بود و در آن ابرقهرمانی را خلق کرده بود. آن داستان جایزه ای برای
مارتین به ارمغان آورد.
مارتین بیست و چند ساله بود که از رشته
خبرنگاری فارغ التحصیل شد. اما مثل بسیاری از نویسندگان دیگر سراغ این حرفه
نرفت و در عوض آنچه بعدها در زندگی اش نقش پررنگ تری پیدا کرد نوشتن
داستان های کوتاه بود که برای او جایزه به ارمغان می آوردند. ظاهرا طعم
اولین جایزه ای که بابت داستانش نصیب او شده بود چنان مزه ای زیر زبانش
باقی گذاشته بود که او را تشویق به ادامه همین راه کرد.
با این حال
مارتین را در غرب عمدتا به خاطر نوشته های فانتزی اش ستایش می کنند. نوشته
هایی که او حالا سلطان مسلمش به حساب می آید. «ترانه یخ و آتش» به دست کم
22 زبان ترجمه شده است، داستانی که بخش عمده ای از آن در سرزمین «وستروس» و
«اسوس» اتفاق می افتد. داستانی پرهیجان که هیچ شخصیتی در آن نیست که بی
کار باشد یا داستانی مخصوص خود نداشته باشد. داستان را شما از زبان شخصی می
خوانید که شخص سوم است و هر بخش را یک نفر روایت می کند.
شاهکاری هم طراز تالکین
ترجمه
رویا خادم الرضا: من سال 2005 هم مقاله ای درباره کتاب «جشنی برای کلاغ
ها» اثر جرج ر.ر. مارتین نوشته و در آن مقاله او را «تالکین آمریکایی»
نامیدم. همان طور که انتظار می رفت این نام روی او ماند. من معتقدم که
مارتین استاد فانتزی اسطوره ای دوران و کشور ماست. اکنون که شش سال از
نوشتن آن مقاله می گذرد و من رمان آخر او با نام «رقص با اژدهاها» را
خوانده ام، با خوشحالی می گویم که حق با من بوده است.
مارتین
بزرگترین فانتزی اسطوره ای عصر ما را آفریده و می آفریند، زیرا این مجموعه
هنوز به پایان نرسیده است. این اسطوره عصری است که بسیار بیشتر از دوران
تالکین بی حرمتی، خستگی و دوگانگی به خود دیده است. جان ر. ر. تالکین
سربازی کهنه کار بود و در نبرد سنگین رود «سام1» جنگیده بود. او
بخشی از داستان «ارباب حلقه ها» را در دوران جنگ جهانی دوم نوشت، در
دورانی که به راستی به نظر می رسید عمر تمدن انسانی رو به پایان است.
امروز
دیگر مطمئن نیستیم که این چه تمدنی است. جرج ر. ر. مارتین (ر. ر. مخفف
ریموند ریچارد است و ر. ر. تالکین مخفف رونالد روئل) در سال 1948 به دنیا
آمد. او هرگز در «سام» خدمت نکرده است، هرچند که شاید در چند بازی رایانه
ای از او قهرمانی برای آن دوران ساخته باشند. «نغمه آتش و یخ» که نام
مجموعه رمان های مارتین است؛ اسطوره دوران ماست، داستان زندگی امروزمان و
آن طور که آن را تصور می کنیم.
کافی است به نقشه سرزمین های مارتین
نگاهی بیندازید. در ارباب حلقه ها، مرکز زمین دو جبهه داشت: جنگ میان خیر و
شر، درست و نادرست و کوتوله ها و پری ها و هابیت ها و اسنان ها در کنار هم
با سارون2 می جنگیدند. داستان های مارتین در وستروس اتفاق می
افتند، سرزمین شامل چند ملیت که به هفت قلمرو پادشاهی مشهور است، نه دو
جبهه که هفت جبهه.
وستروس دچار هرج و مرج می شود، همچون پازل
سیاسی پیچیده ای که یک نفر میزی را که این پازل رویش چیده شده بر می گرداند
و حالا همه مجبورند روی زمین خم شوند و دنبال تکه های ریزش بگردند. فهمیدن
این که از چه کسی باید پیروی کرد ناممکن است. یکی از شخصیت ها می گوید:
«مردان درستکار بسیاری پادشاهان بدی بودند و چند مرد بدکار هم بوده اند که
پادشاهان خوبی از آب درآمدند.» در این جا نه تنها خدا خیر و شر را از هم
جدا می کند بلکه هر سرزمین خدایان مخصوص خود را دارد که تنها حرف کسانی را
که برایشان دعا می کنند، می شنوند.
«رقص با اژدهاها» پنجمین کتاب از
این مجموعه به ظاهر هفت جلدی است و در بسیاری موارد بهترین آن ها هم به
شمار می رود. مارتین در «جشنی برای کلاغ ها» کمی زمان را نگه داشت و پیاده
نظامش را به جلو راند، اما بیشتر مهره های اصلی اش را دست نخورده باقی
گذاشت. اکنون دوربین بار دیگر روی شخصیت های اصلی زوم کرده است: جان اسنو3 و دنریز تارگارین4 و تیریان لنیستر5، همان کوتوله باهوش و بی نظیر که خاندانش در بخش بزرگی از داستان واقعی را در دست داشتند، هر چند که این چیزی را ثابت نمی کند.
شخصیت تیریان یکی دیگر از ویژگی هایی است که تالکین را از مارتین جدا می
کند. تیریان یک کوتوله معدن چی خوش قلب و تبر به دوش نیست. او گیملی6
نیست. تیریان یک کوتوله واقعی است، با دست و پای کوتاه و اندامی درخت
مانند که دست مایه تمسخر رهگذران و سرافکندگی خانواده اش است. او در حال
فرار است زیرا در پایان کتاب «توفان شمشیرها»، با یک کمان زنبورکی به پدرش
که در مستراح است تیر می زند. ما در ابتدای رقص با اژدهاها دوباره به او می
رسیم که در آن سوی دریای باریک از کارهایی که انجام داده در شگفت است.
یک
ملاقات طولانی نیز در راه است. تیریان قصد دارد خود را به دنریز تارگارین
تبعید شده برساند، شخصیتی که بیش از دیگر شخصیت های داستان از نظر دور
مانده است. دنریز به عنوان دختر آخرین پادشاه بی رقیب وستروس اریس
تارگارین، یکی از مدعیان اصلی فرمانروایی است. او به همراه سه اژدهای وحشی
اش، هیولاهایی که جهان دست کم یک قرن به خود ندیده است: سرزمین های تبعید
را درنوردیده و خود را به شرق وستروس رسانده است و حالا در شهری به نام
میرین حکم می راند.
در این میان، سر باریستان سلمی که شوالیه ای
سالخورده و باتجربه اهل وستروس است او را همراهی می کند و به این می اندیشد
که دست سرنوشت چگونه او را برای انجام وظیفه تا آن پایه از خانه و کاشانه
اش دور کرده است. او و تیریان از بهترین آفریدگان مارتین هستند. دو طاقی
روایتگر داستان در برابر هم سر خم می کنند و هنگامی که به هم می رسند، پرده
های نمایش فرو خواهندافتاد.
اما نه، ما داریم درباره مارتین صحبت
می کنیم؛ بنابراین بیش از دو طاقی در این داستان نقش ایفا می کنند. جان
اسنو ناآرام بر لبه دیوار بزرگ شمالی نشسته است. تئون گری جوی7 به دست بالتون ها اسیر شده است. آریا استارک8
دارد به عنوان یک قاتل آموزش می بیند و برای انتقام آماده می شود. یک
شاهزاده درونی هم هست که سعی دارد دنریز را پیدا کرده و با او ازدواج کند.
سرزمین وستروس چنان از داستان غنی است که به کشورهایی می ماند که از
اورانیوم غنی هستند. هیچ شخصیت رهاشده یا دهکده از نظر دورمانده ای در آن
وجود ندارد، هر فردی، هر جنگلی و هر جویباری داستان خودش را روایت می کند.
مارتین
در پایان جلد پنجم این مجموعه نویسنده ای بس تواناتر از زمان شروع آن است.
اگر تنها به تماشای مجموعه «بازی تاج و تخت» که کمپانی اچ بی او براساس
این کتاب ها ساخته است بسنده کرده باشید، لذت بزرگی ک از خواندن نثر
استادانه مارتین نصیب تان می شود را از دست داده اید.
او هم مانند واگنر9،
به هر کدام از شخصیت هایش موضوع مهمی می دهد که همچون جریان های فکری
تکرار می شود و تکرار می شود، برای مثال درباره جان اسنو این عبارت را:
«اگر به پشت سر نگاه کنم می بازم!».
تیریان هم با آخرین حرف های پدرش افسون شده است. این عبارت ها همچون تخم
اژدها هستند و شخصیت آن ها را نزد خود نگه می دارند به امید آن که شاید اگر
به اندازه کافی صبور باشند، روزی ترک بردارند و خردی را که ناامیدانه
محتاجش هستند به آنان پیشکش کنند.
اما قدرت واقعی مارتین در توانایی
استثنایی او در نقشه کشی است. تا آن جا که من شمرده ام، رقص با اژدهاها
یازده خط روایی اصلی و چندین خط فرعی دارد که هرکدام آهنگ خود را می
نوازند، صدای خود را دارند و می خواهند دیگری را از صحنه مبارزه کنار
بزنند. مارتین هرگز جایزه پولیتزر10 یا جایزه ادبی ملی را نخواهد برد، اما بی تردید مهارت او در داستان بافی از هر رمان نویس دیگری که امروز می نویسد بیشتر است.
در
زمان خواندن این کتاب، به یاد کتاب «بازید از جوخه احمق ها» اثر جنیفر
ایگان کجا جایزه پولیتزر را برده است افتادم، همچنین کتاب «رقصی با موسیقی
زمان» اثر آنتونی پاول. اما حتی پاول هم نمی تواند مانند مارتین یک نقش را
این گونه بپیچاند.
رقص با اژدهاها کتاب بزرگی است و بیش از هزار
صفحه دارد، اما به سادگی یک سکه ده سنتی می چرخد. خواندن یک رمان همچون یک
جنگ بزرگ است: خواننده پی در پی در تکاپوست و سعی می کند بفهمد نویسنده
داستان را به کجا می کشاند و نقاط اوج و فرود داستان کجاست.
به یاد
ندارم که هنگام خواندن کدام داستان همچون زمانی که رمان های مارتین را می
خواندم این چنین در اوج درک و لذت بوده ام. او خطر می کند و خطر می کند تا
جایی که بیشتر نویسندگان کم می آورند و از پشت میز بازی بر می خیزند و درست
زمانی که فکر می کنی کارش تمام است، همه چیز را در دست می گیرد. به نظر می
رسد که هیچ بخشی از داستان نیست که او نخواهد قربانی اش کند. هیچ شخصیتی
هم وجود ندارد که مورد علاقه شما و حتی خود او باشد و او موسیقی مرگ و
نابودی اش را ننوازد.
پیچیدگی طرح مارتین کاری می کند که کشمکش های وستروس
را از همه طرف به یکباره تجربه کنیم. گویی او سعی دارد به ما نشان دهد که
هر جنگی بسته به این که از کجا نگاه اش کنیم دارای دو جنبه پیروزی و تراژدی
است و هر شخصیتی هم قهرمان است و هم تبهکار. شاید حتی این هم نباشد. تئون
گری جوی می گوید:«هیچ قهرمانی وجود ندارد، همه فقط بدکارند.» براساس نیرویی
که در رقص با اژدهاها دیده می شود، به سختی می توان حرف او را نادرست
دانست.
*این مقاله جولای 2011 در مجله تایم نوشته شده است.
شاه کُشان
مهدی
یزدانی خرم: در ایران سال های سال است که ادبیات فانتزی را در زمره آثار
نوجوان منتشر می کنند. در اکثر کتاب فروشی های ایران قفسه های ادبیات عملی-
تخیلی، فانتزی و حتی اسطوره ای پر هستند. از رمان های درخشانی که مطلقا
ارتباطی با ادبیات نوجوان ندارند و اصلا مخاطب شان هم نوجوان ها نیستند.
این خطای بزرگ درباره چند رمان مشهور مانند «ارباب حلقه ها»ی تالکین نیز
صورت گرفت و خنده دار این جاست که هنوز هم برای بخشی از مخاطبان ادبیات در
ایران روشن نیست که چرا باید ادبیات فانتزی بخوانند و جدی اش بگیرند!
جورج
ریموند ریچارد مارتین که به جی آر.آر مارتین مشهور است یکی از نویسندگانی
ست که می تواند به این افراد پاسخ بدهد که چرا باید ادبیات فانتزی خواند.
این نویسنده قبل انتشار رمان های دنباله دار «بازی تاج و تخت» نیز یک
فانتزی نویس بسیار مشهور بود و رمان «رویای تب آلود»ش که در اوایل دهه
هشتاد میلادی منتشر شد یکی از درخشان ترین آثار ژانر خون آشام به شمار می
رود.
هرچند مارتین بخش مهمی از اقبال امروزه رمان اش را مدیون سریال موفقی ست که
براساس رمان اش ساخته اند اما مخاطبان ادبیات فانتزی می دانند که اثر او
را بی دلیل با شاهکار تمام اعصار یعنی «ارباب حلقه ها» مقایسه نکرده اند.
مارتین
یک حماسه عظیم نوشته که البته هنوز هم تمام نشده است. براساس مختصات ژانر
با استفاده از ویژگی زیستی چند قوم باستانی اروپایی، آفریقایی و حتی آسیایی
در مکانی که بیش از هر جا به اروپا شبیه است روایتی از قدرت نوشته که خون و
خشم و سیاست در حوالی اش دیده می شوند.
مارتین از تمام میراث
ادبیات فانتزی قبل خود بهره برده و برای همین است که رمان حجیم او را حماسه
تازه ادبیات فانتزی نامیده اند. این نویسنده اهل نیوجرسی که در آثار نخست
اش به شدت دغدغه ژانر خون آشام داشت در کار بزرگ اش تمام عرصه های ژانری را
به خدمت می گیرد و سعی می کند روایتی غیررسمی از دورانی کهن بنویسد که
تاویل امروزین نیز دارد.
رمان مملو از لحظه های تکان دهنده، مرگ
قهرمان ها، پیروزی شرارت، سیاست ورزی، خشونت و ورود و خروج شخصیت های تازه و
قدیمی ست. صد البته ریشه روایت های مارتین را باید در ادبیات و باورهای
دوران قرون وسطا جست و جو کرد. اصولا این دوره به دلیل ایهام و ابهامی که
در وجوه مختلف اش وجود دارد برای نویسندگان گوتیک و علاقه مند به فانتزی
های مدرن بسیار جذاب است.
مارتین مطالعات قرون وسطایی بسیار دقیقی
دارد و از جغرافیای آن دوره که در مرز بین خرافه، واقعیت، دین و ظهور
امپراتوری های کوچک است، بسیار استفاده نمادینی کرده است. از سویی دیگر
قرون وسطا صحنه هجوم اقوام ناشناخته است به تکه های متمدن تر اروپایی که
دوران روم در آن به پایان رسیده است. از وایکینگ های شمالی تا هون های شرقی
گرفته تا مهاجمان شمال آفریقا یا افسانه پردازی های خشونت قوم ژرمن، همه
قرون وسطا را در سایه ای از تردید و سیاهی فرو برده اند.
میراث بزرگ
این دوره در اروپای قاره ای یک فئودالیزم ناقص و بسیار خشونت بار است که
مدام دست به دست می شود. در بریتانیا که روش عاقلانه تر و هوشمندانه تری
برای حکومت پیش گرفته نیز عملا چشم انداز چیزی جز مه نیست.
مارتین
این فضاها را تفکیک کرده و براساس آن ها چند قبیله بزرگ شناخته که هر کدام
صاحب قلعه ها و املاک بوده و صد البته دلبسته تاجی که رای به حکومت آن ها
بر تمام قبایل دیگر می دهد. تختی که تا این جای رمان در اختیار
«لنیسترها»ست با نشان شیر. شمایلی از یک بریتانیای کهن که در نبرد مداوم
است با جهان پیرامونش.
از سویی دیگر سنت شوالیه گری نیز محصول
تاریخی قرون وسطا در رمان او نیز اجرایی داستانی می یابد. شوالیه ها به
عنوان موضوع داستان های شفاهی و کهن و شاهان در مقام قهرمان های همین
داستان ها در کنار یا تقابل قرار می گیرند. از یاد نبریم در پهنه تاریخی آن
دوران جاد و استعانت به امور متافیزیکی هم دوش کلیسای قدرت گرفته کاتولیک
است.
دوران قرون وسطا را به درستی روزگار سخت آیینی، اوج خرافه گری
نامیده اند و مارتین نیز با استفاده از این ترکیب روندی سیاسی برای امر
مذهبی رقم زده. در مران افسانه های کهن مانند اژدهایان نیز رخ می نمایند.
کافی ست سری به مداخل اژدها بزنید در دانشنامه هایی اروپایی تا میزان اهمیت
کار را دریابید.
تفسیری از ققنوس، سیمرغ ایرانی را می توان در نگاه
آن دوران به اژدها دید. هرچند طبقه بندی اژدهایان در دوره های مختلف کاملا
متفاوت است و یکپارچگی ققنوس یا سیمرغ را ندارند. این احضار همه جانبه
انگاره های مختلف قرون وسطا و ماقبل اش با ساختن امری به نام بیگانگان مخوف
هم سو شده. کسانی که آن سوی دیوار یخی در حال قوت گرفتن هستند برای نابودی
کل بشریت. موجوداتی که در ادبیات فانتزی اروپایی گاه در هیات غول ها یا
ترول هایی روایت شده اند که از سوی یک نیروی شر توانمند هدایت می شوند و
این جا نیز توانایی زنده کردن مردگان و استفاده از آن ها را دارند...
این
گستردگی در شخصیت ها، مضامین و جغرافیا رمان جی.آر.آر مارتین را متمایزتر
کرده از انبوه رمان های بسیار جذابی که فانتزی نویس های کاربلد می نویسند.
او جهان را از نو ساخته و قصه قدرت را محورش قرار داده است. مهم تر این که
تقریبا تمام شخصیت های او انسان هستند و میرا و کمتر شخصیتی در رمان وجود
دارد که از دل موجودات غیرانسانی و افسانه ای اروپایی بیرون آمده باشد.
هرچند در اقتباس تلویزیونی درخشانی که از رمان انجام شده می توان وفاداری
نسبی را به رمان دید اما در بسیاری تکه ها اختلاف های روایی بین دو اثر
وجود دارند.
«بازی تاج و تخت» رمانی ست که دخلی به ادبیات نوجوان
ندارد. همان طور که آثار بسیاری از بزرگان ادبیات علمی- تخیلی یا فانتزی
نیز چنین هستند. این که ناشران ایرانی تا چه زمانی می خواهند این آثار را
ذیل این نام منتشر کنند، معلوم نیست.
در ذهنیت بخش عمده ای از جامعه
کتاب خوان ما چیزی به نام ادبیات فانتزی و عملی- تخیلی و پلیسی تعریف
نشده. این ادبیات را نمی شناسند و گاه از سر نادانی تحقیرش هم می کنند.
ادبیاتی که با انبوه زیرشاخه های خود راوی بخشی از وجود و زیست انسان معاصر
است که هراس و حیرت در آن حرف نخست را می زند.
جالب این که یکی از
کلاسیک ترین آثار ادبیات غرب یعنی «سفرهای گالیور» نوشته جاناتان سوئیفت را
از پدران ادبیات فانتزی می دانند و همین طور است وضعیت کتابی چون «هزار و
یک شب».
ادبیات فانتزی به زعم برخی عرصه مشتی خون آشام یا اژدها و
آدم های جعلی نیست، نوعی زیست است که از دل آن شر و خیر مدام درحال
رویارویی هستند. نمادها سازنده این ادبیات اند و تاریخی که به دست نویسنده
جعل می شود. تاریخ ادبیات فانتزی چنان گسترده و عظیم است که فقط گوشه هایی
از آن به ما رسیده و ترجمه شده است. خوشبختانه چند انتشارات در این سال های
اخیر متمرکز شده اند بر این ادبیات. نشرهایی چون ویدا، کتابسرای تندیس،
انتشارات پریال و...
من به عنوان مخاطب این ادبیات فقط امیدوارم
جامعه ادبی ایران به این ادبیات نگاهی جدی داشته باشند و بتوانند در بسیاری
از آثار مهم ادبی محبوب شان می توانند کارکرد ادبیات فانتزی و انگاره های
آن را به خوبی ببینند. حالا که بعد تالکین کبیر نویسنده ای چون مارتین ظهور
کرده و مشغول نوشتن این حماسه جدید است بهتر است از دست ندهیم اش. خواندن
رمان دخلی به تماشای فیلم برآمده از آن ندارد و این تفاوت ادبیات است با
سینما و صد البته تفوق آن بر این صنعت...
پی نوشت ها:
1.
Somme: مترجم: نام رودی در شمال فرانسه که از شرق سن کوئنتن سرچشه می گیرد
و پس از پیمودن 245 کیلومتر به کانال انگلیس در شمال شرق دیپ می رسد.
مناطق اطراف این رودخانه صحنه نبرد سهمگینی در طول جنگ جهانی اول بوده است.
2. Sauron
3. Jon Snow
4. Daenerys Targaryen
5. Tyrion Lannister
6. Gimli
7. Theon Greyjoy
8. Arya Stark
9.
Wagner مترجم: ریچارد واگنر آهنگ ساز، نمایشنامه نویس و موسیقی دان آلمانی
قرن نوزدهم که بیش از همه برای اپراهایی که می نوشت مشهور است.
10.
Politzer Prize مترجم: معتبرترین جایزه روزنامه نگاری در آمریکا که از سال
1917 با نظارت دانشگاه کلمبیا به برترین روزنامه نگاران و نویسندگان و
شاعران و موسیقی دانان داده می شود.
فرهنگ و هنر،عمومی