پاتوق اهل نظر

پاتوقی برای اهل اندیشه و نظر

پاتوق اهل نظر

پاتوقی برای اهل اندیشه و نظر

مکتب خوب، ویژگیها-2

 1358/5/7

بسم الله الرّحمن الرّحیم
بحث ما این بود که چه مکتبی پهلوی ما مقدس است و ما می‌توانیم به آن عشق بورزیم هرگز قانونی که من وضع می‌کنم نمی‌تواند برای شما مقدس باشد چون من هم یک نفر هستم مثل شما ممکن است مطالعات بیشتری داشته باشم اما هرگز از شک و خطا و سهو مصونیت ندارم.
 می‌گویندآمریکا تا حالا بیست و پنج بار قانون اساسی‌اش عوض شده، بلژیک تقریباً صد و بیست مرتبه قانون اساسی‌اش عوض شده شما دوشنبه یک کاری می‌کنی سه شنبه می‌گویی اشتباه کردم قانونها و تبصره‌ها هی عوض می‌شود اگر از خود حقوقدانان بپرسید که آقا این قانونی را که شما وضع کرده‌اید آیا این آخرین قانون است می‌گوید نه من امروز این به ذهنم خطور کرده ممکن است فردا یک چیزی به ذهنم خطور کند و در برنامه‌ام تغییر بدهم بنابراین قانون مردم برای مردم نمی‌تواند مقدس باشد بله کسی که اعتقادی به خدا ندارد می‌گوید حکومت مردم بر مردم اما بعد از آنکه ما خدا را ثابت کردیم و در درون خودمان خدا را یافتیم دید ما این است که حکومت خدا بر مردم نه مردم بر مردم قانون خدا بر مردم، مردم همه با مشورت و همفکری مجری قانون هستند بنابراین قانون مردم بر مردم نمی‌تواند مقدس باشد تو آزاد آفریده شده‌ای برای چه بنده من باشی؟ و من آزاد آفریده شده‌ام به چه دلیل اسیر دیگران باشم.
چند نمونه از قانونهای مردم را برایتان بگویم که نمی‌تواند مقدس باشد سربازی خیلی جاها اجباری است یا اگر اجباری نباشد مزدوری است یا استخدامی است اما ارتش در بینش اسلامی مقدس است. حنظله اولین شب دامادیش پیام جهاد که آمد حرکت کرد و از حجله به قتلگاه، این عشق در سایه ایمان می‌تواند مطرح باشد در همین نظام جمهوری اسلامی یک جوان لیسانسه هفت روز دیگر مانده بود به پایان خدمتش فرمان امام آمد که سرباز فرار کن، با اینکه احتمال خطر را هم می‌داد فرار کرد و حال آنکه می‌دانست تا کارت پایان خدمت نداشته باشد او را استخدام نمی‌کنند این عشق است.
وقتی پیام الهی باشد مردم به آن عشق می‌ورزند اما وقتی پیام مردمی باشد ممکن است انسان یا از روی ترس یا از روی نیاز انجام بدهد اما هرگز به آن عشق نمی‌ورزد. وقتی امام دستور می‌دهد که راهپیمایی کنید یک پیر زنی می‌بیند که نمی‌تواند راه برود فکر می‌کند که چه کند مقداری پول خرد بر می‌دارد و می‌آید کنار باجه تلفن مردم فکر می‌کنند که این گدا است می‌خواهند به او پول بدهند می‌گوید من که گدا نیستم می‌گویند پس این کاسه چیه که دست تو است؟ می‌گوید وقتی فرمان امام را شنیدم و دیدم که نمی‌توانم راهپیمایی بروم گفتم یک مقداری دو هزاری بیاورم بغل باجه تلفن شاید این مردمی که می‌آیند راهپیمایی سکه نداشته باشند که زنگ بزنند من دوهزاری را برای آنها آورده‌ام و کنار این باجه ایستاده‌ام که شاید اینهایی که آمده‌اند راهپیمایی اگر نیاز به تلفن داشتند من به همین مقدار کمک کنم اینرا می‌گویند عشق، اهمیت انقلاب ما این بود که روی عشق بود، عقده نبود که یک گروهی. . .
 بنابراین یک مکتبی که می‌تواند مقدس باشد از ویژگی خاصی برخوردار است مکتب و قانون مردمی نمی‌تواند آنچنان مقدس باشد.
یکی دیگر از امتیازات یک مکتب امید آفرینی است اگر شما محصل مدرسه‌ای باشید و بدانید که در این مدرسه چه درس بخوانید و چه درس نخوانید آخر سال یک جور است چه امیدی دارید که درس بخوانید؟ اما اگر معتقد باشید که در این مدرسه یک صدم نمره هم حساب می‌شود با علاقه درس می‌خوانی امید داری، در جهان بینی الهی آدم امید دارد چون شعارش این است «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» زلزال/7 یک ذره کار هدر نمی‌رود در جهان بینی الهی قانون این است که افکار را هم خدا می‌داند بنابراین وقتی من معتقد شدم در جهان بینی الهی که تمام کارهای من زیر نظر است امید دارم که ضایع نمی‌شوم قرآن در این زمینه آیات زیادی دارد «إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً» کهف/30 ما اجری را ضایع نمی‌کنیم از مرد باشد یا از زن باشد در بینش مادی من چه کار خوب بکنم و چه کار بد بکنم همه داریم رو به نابودی می‌رویم به قول یکی از دانشمندان این قطار دارد رو به نابودی می‌رود حالا توی این کوپه بنشینم یا توی آن کوپه به راست بنشینم یا به چپ بنشینم وقتی اصل قطار دارد نابود می‌شود نشستن من ارزشی ندارد، اگر بناست که این سالن منفجر بشود چه ارزشی دارد که من لباس خوب بپوشم یا لباس بد، بنابراین در مکتب الهی چون آینده‌اش روشن است در انسان امید هست.
یک گرایشهایی هست ارزشمند و یک گرایشهایی هست که مضرند چون ما مسلمان زیاد داریم اصولاً قبل از این انقلاب گرایشهای زیادی در قرآن داریم که از آنها انتقاد شده است و گفته است که این گرایشها برای من ارزش ندارد.
گرایشهای مردود، گرایشهای کم ارزش:
1- گرایش موضعی 2- گرایش موسمی 3- گرایش سطحی 4- گرایش یک جانبه‌ای 5- گرایش تقلیدی 6- گرایش اکراهی، این گرایشها بی ارزش است اینها همه در قرآن مورد انتقاد قرار گرفته 7- گرایش خیالی 8- گرایش همراه با خرافات 9- گرایش منهای عمل.
گرایش موضعی: عده‌ای از مردم مسلمان هستند گرایشهایی دارند در یک مکانهای خاصی «إِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ» بقرة/14 پهلوی باند و دارودسته خودشان که می‌روند برنامه‌ای دارند، مکه و مشهد می‌رود یک نمازی می‌خواند.
گرایش موسمی: «فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوْا اللَّهَ» عنکبوت/65 قرآن می‌فرماید عده‌ای از مردم وقتی گیر کردند یا الله می‌گویند وقتی می‌خواهند او را ببرند اتاق عمل نمی‌داند سالم بیرون می‌آید یا می‌میرد یا الله می‌گوید وقت کنکور یا الله می‌گوید وقتی که ماشین می‌خواهد تصادف کند یا الله می‌گوید یا الله می‌گویند اما در وقتی که احساس خطر کردند، این گرایشهایی که فقط در یک موسم خاصی است ارزش ندارد مثلاً می‌گویند که پیغمبر را قبول داریم در نزاعهایی که می‌شود اگر حکم خدا به نفع او بود می‌گوید بیا برویم ببینیم پیغمبر چه می‌گوید قرآن در این باره می‌فرماید «وَإِنْ یَکُنْ لَهُمْ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ» نور/49 اما اگر احتمال بدهند که قانون اسلام به مصلحت امروز اینها نیست هرگز زیر بار نمی‌روند.
 گرایش موسمی ارزش ندارد فرعون وقتی می‌خواهد غرق شود می‌گوید «تُبْتُ الْآنَ» نساء/18 خدا می‌فرماید الان دیگر ارزش ندارد.
 گرایش سطحی، قرآن می‌فرماید عده‌ای باید بروند درس بخوانند «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ» توبه/122 یعنی شناخت عمیق داشته باشند گرایشهای سطحی خیلی بی ارزش است.
رأی به جمهوری اسلامی می‌دهد می‌گوید ما خواهان نظام هستیم اما اگر سیگار گیرش نیاید چای گیرش نیاید می‌گوید این چه حکومتی است، این چه نظامی است، می‌بینی سر یک سیگار سرنوشت فطریش عوض می‌شود.
زمان طاغوت گاهی وقتها به بعضی افراد مراجعه می‌کردیم که آقا این کار را نکن خلاف است می‌گفت خلاف است؟ ! تو خیال می‌کنی من مسلمان نیستم؟ من مومن هستم، می‌گفتیم به چه دلیل می‌گفت مادر بزرگ من روز عاشورا حلوا می‌پزد مثلاً دلیل ایمان ایشان حلوای مادر بزرگش بود، اینها ایمان‌های سطحی است با یک سیگار پشیمان می‌شود که چرا به جمهوری اسلامی رأی داده است.
لازم نیست که همه ما تفقه داشته باشیم اما باید کارشناس در میان ما باشد. شخصی داشت برای عده‌ای دانش آموز صحبت می‌کرد که اسلام چنین است و چنان است می‌خواست اینها را منحرف کند یکی از این بچه‌ها بلند شد و گفت آقا شما قصدت تحقیق است یا بهانه گیری؟ طرف گفت من محقق هستم این بچه هم گفت شما نباید بیائی برای ما صحبت کنی چون ما هیچکدام محقق نیستیم.
 بسیاری از افراد در تاریکی می‌رفتند چون اگر روشن بشود زشتی‌شان روشن می‌شد خانمی نزد شوهرش که یک نابینا بود تعریف از زیبایی خودش می‌کرد این شوهر هم نابینا بود سرش پائین بود و گوش می‌داد آخرش گفت والله من چشم ندارم که زیبایی شما را ببینم اما اگر زیبا بودی چشم دارها تو را برده بودند، گاهی وقتها چهار تا پسر و دختر یک جایی جمع می‌شوند ممکن است کسی بیاید و اینها را منحرف کند آن پسر خوب جوابی داد گفت والله من جوابی ندارم که بدهم اما اگر حرف حساب داشتی پهلوی من نمی‌آمدی.
شناخت عمیق خطر دارد البته همه هم نمی‌توانند که راجع به همه مسائل شناخت عمیق داشته باشند ولی باید کارشناس باشد الان کباب پزی تخصص می‌خواهد من و شما چون بلد نیستیم اگر بلد نباشیم گوشت توی آتش می‌افتد یک خطی که وسط خیابان می‌کشند می‌گویند باید کارشناس باشد هر پلیسی این کار را نمی‌کند.
اجمالاً باید یک عده‌ای باشند که در میان نسل نو شناخت عمیق داشته باشند آگاهی سطحی عیب‌اش این است که شنیده دست دزد را قطع می‌کنند بعد همین را یک کسی سوژه قرار می‌دهد و اینها را از اسلام دور می‌کند بنابراین باید شناخت عمیق باشد و یک مقداری با بصیرت بیشتری باشد.
یکی از گرایش‌ها گرایش یک جانبه‌ای است یکسری کارها را قبول دارد و یکسری کارها را قبول ندارد این هم درست نیست چون اسلام مکتب توازن است باید همه‌اش باشد هم اشک هم شمشیر، عده‌ای اشک دارند شمشیر ندارند شمشیر دارند اشک ندارند نباید شعار داشته باشیم شعور نداشته باشیم هم ناله هم نعره.
حاجی‌هایی که می‌روند مکه شب عید قربان در صحرای عرفات همه لخت می‌شوند کفن می‌پوشند و دعا می‌خوانند صبح که شد وارد سرزمین دیگری می‌شوند بنام منی چاقو دست می‌گیری و خون می‌ریزی و اگر هم بلد نیستی سر حیوان را ببری باید دستت را بگذاری روی دست قصاب که همینطور که قصاب دارد سر می‌برد تو هم دستت به خونریزی عادت کند همین دستی که دیشب مفاتیح دست گرفته و دعا می‌خواند به همین دست می‌گوید فردا به خونریزی هم آشنا بشود دین اسلام یعنی هم دعا هم خونریزی.
امام حسین(علیه السلام) شب عاشورا شمشیرش را تیز می‌کرد مناجات هم می‌کرد. به امام صادق(علیه السلام) می‌گویند فلانی نمازش خوب است می‌گوید نمازش خوب است اما «کَیْفَ عَقْلُهُ»(کافى، ج‏1، ص‏24) عقلش چه جوری است؟ گاهی وقتها نمازش را خوب می‌خواند و طول هم می‌دهد اما شعور اجتماعی‌اش کم است.
در قرآن وقتی تعریف یکی از انبیاء را می‌کند می‌فرماید «کانَ رَسُولاً نَبِیًّا» مریم/51 رسول بود و برای همه کار می‌کرد «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ» مریم/55 به زن و بچه‌اش هم می‌رسید اینطور نیست که به ملت برسد به داخل نرسد یا وقتش را صرف داخل کند به جامعه نرسد هم به جامعه برسد هم به خانواده برسد باید مکتب همه جانبه‌ای باشد.
برنامه و مکتب اکراهی، ارزش ندارد گرایش تقلیدی هم ارزش ندارد به بت پرستها می‌گفتند چرا بت می‌پرستید؟ می‌گفتند پدران ما هم بت می‌پرستیدند، اینکه می‌گویند آثار نیاکان، نیاکان ما هر کاری که داشتند درست که نبود رژیم قبل خیلی تمایل داشت که به اسم آثار نیاکان آتش پرستی را رواج بدهد.
گرایش تقلیدی ارزش ندارد فلذا در اسلام داریم که در اصول دین نباید تقلید بکنیم در اصول عقائد انسان باید با فکر و بصیرت و عقل گرایش پیدا کند.
 گرایش خیالی که روی خیال یک عقیده‌ای پیدا کرده است، هیچ برهان علمی هم ندارد گرایش همراه با خرافات، یکی از چیزهایی که باعث شده اسلام رشد نکند خرافاتی است که از طرف بعضی از مسلمانها به اسلام ملحق شده است.
یکی از فضلا کتابی نوشته اسم قشنگی روی آن گذاشته(الاسلام شیئ و المسلمون شیئ آخر) یعنی اسلام یک چیز است مسلمان یک چیز دیگر، شهید مظلوم دکتر بهشتی که از خارج آمده بود خدمتش رسیدم گفتم برای پیشرفت اسلام چه کاری می‌توانیم بکنیم؟ گفت برای پیشرفت اسلام دو تا کار بکنید 1- خرافات را از دین جدا کنید 2- عمل مسلمانها را از اسلام جدا کنید(یعنی اگر مسلمانی کار خلافی انجام داد آنرا از اسلام جدا کنیم) عمل ما مسلمانها جدای از اسلام باشد.
گاهی وقتها شما می‌خواهی یک لیوان آب بخوری اما اگر یک مگس در ظرف آب باشد آب را به بخاطر مگس نمی‌خوری گاهی انسان اسلام ومسجد را رد می‌کند بخاطر دیدن دو تا خرافات همینطور که بخاطر یک مگس آب را نمی‌خوری افرادی هم ممکن است بخاطر دو تا خرافات اسلام را نپذیرند.
ما وقتی می‌گوئیم خدا هست باید کارمان هم خدایی باشد وقتی گفتم ایمان به خدا دارم تمام کارهایم رنگ خدایی باید پیدا بکند نمی‌خواهیم خدا را ثابت کنیم بعد او را توی ویترین بگذاریم بگوئیم خدا هست اما خودمان چه کنیم اگر گفتیم خدا هست باید جزئیات و کلیات کارمان زیر نظر باشد ایمان منهای عمل مردود، ایمان همراه با خرافات مردود، ایمانی که استدلال دنبال آن نباشد مردود، ایمانی که از پدران باشد مردود، ایمانی که روی جبر باشد مردود، ایمانی که به بعضی از دستورات عمل کنیم و بعضی دیگر را نه مردود.
ایمانی که خدا می‌پسندد این است که براساس فکر باشد «وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» آل عمران/191 اینها تفکر می‌کنند در آفرینش زمین و آسمان بعد ایمان خودشان را اعلام می‌کنند «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» آل عمران/191 این آفرینش باطل نیست پس بحث این شد که ایمان باید براساس فکر باشد
غیر از این ایمانهای دیگر مردود است.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


"پایگاه درسهایی از قرآن"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.