مهدی بهادرینژاد، (زادهٔ ۲۲ مرداد ۱۳۱۲ در تهران)، استاد دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف و از اعضای پیوستهٔ فرهنگستان علوم ایران است. وی از چهرههای ماندگار ایران و دارای نشان درجهٔ یک دانش است.
مهدی بهادرینژاد، تحصیلات متوسطه را در دبیرستان البرز تهران گذراند. او در سال ۱۳۳۱ تحصیلات دانشگاهی را در رشتهٔ مهندسی مکانیک در دانشکدهٔ فنی دانشگاه تهران آغاز کرد و در سال ۱۳۳۵ با کسب رتبهٔ اول، فارغالتحصیل شد. وی پس از مدتی کار در یک شرکت مهندسی مشاور در تهران، با استفاده از یک بورس تحصیلی دولتی برای ادامه تحصیل به امریکا رفته و پس از کسب مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه ویسکانسین، مدرک دکتری را از دانشگاه ایلینوی و در سال ۱۳۴۳ دریافت کرد.
مهدی بهادری نژاد، پس از اخذ دکتری، برای دو سال در آمریکا به تدریس پرداخت و سپس به ایران بازگشت. پس از بازگشت به ایران، وی در دانشگاه شیراز به تدریس مشغول شد و در سال ۱۳۵۱ به مرتبه استادی رسید. وی در سال ۱۳۶۶ به دانشگاه صنعتی شریف منتقل شد و از آن زمان تا کنون در این دانشگاه به آموزش و پژوهش مشغول بودهاست. بهادرینژاد، علاوه بر این دانشگاهها، به مدت ۱۲ سال در سه دانشگاه در آمریکا و یک دانشگاه در کانادا به تدریس و تحقیق پرداختهاست. همچنین وی معادل ۳ تابستان در دو مرکز تحقیقاتی در اتریش و ایتالیا فعالیت پژوهشی داشتهاست.
بهادری نژاد بیش از ۱۳۰ بار به ۳۴ کشور جهان جهت ارائه مقالات تحقیقاتی و ایراد سخنرانی در کنفرانسها و سمینارهای بینالمللی، یا بازدید از فعالیتهای پژوهشی مسافرت نمودهاست. همچنین وی در سال ۱۳۸۰ و در اولین دوره انتخاب چهرههای ماندگار، به عنوان چهره ماندگار کشور انتخاب شد.
در کارنامهٔ وی بیش از ۱۰۰ مقاله علمی به زبانهای انگلیسی و فارسی، تألیف دو جلد کتاب علمی - عرفانی به زبانهای فارسی، انگلیسی و اسپانیایی، یک کتاب عرفانی به زبان فارسی و سه کتاب در زمینه مهندسی مکانیک به زبان فارسی دیده میشود.
به طور کلی میتوان گفت دکتر بهادری نژاد تاکنون تدریس و تحقیق در دانشگاه های شیراز، صنعتی شریف، میسوری، ایالتی آریزونا و ایالتی کالیفرنیا واترلوی کانادا را برعهده داشته است دکتر بهادری نژاد همچنین تحقیق در دو مرکز تحقیقاتی بین المللی در اتریش و ایتالیا و ارایه بیش از 100 مقاله علمی به زبان های انگلیسی و فارسی، تألیف دو جلد کتاب علمی-عرفانی به زبانهای فارسی، انگلیسی و اسپانیایی، تالیف یک کتاب عرفانی به زبان فارسی و سه کتاب در زمینه مهندسی مکانیک به زبان فارسی و بیش از 130 بار مسافرت به 34 کشور جهان جهت ارایه مقالات تحقیقاتی و یا ایراد سخنرانی در کنفرانس ها و سمینارهای علمی بین المللی یا بازدید از فعالیتهای پژوهشی مراکز علمی جهان را هم در کارنامه کاری پربار خود دارد.
ایشان از دوستان و یاران و هم سنگران افرادی چون مهندس مهدی بازرگان ، شهید دکتر چمران ، یدالله سحابی و ... بوده اند .
نحوه آشنایی با شهید چمران :
آشنایی من با شهید چمران به دوران دبیرستان برمیگردد که هر دو دانش آموز دبیرستان البرز بودیم. من از دبیرستان خاقانی به البرز رفته بودم و ایشان از دبیرستان دارالفنون. لحظه آشنایی را هیچ وقت فراموش نمیکنم. ایشان با یک محبت و عشقی که از خصوصیاتشان بود آمد و سلام کرد و با هم آشنا شدیم. خوشبختانه مسیر دبیرستان تا خانه هامان طوری بود که میتوانستیم با همدیگر دو بار در روز ظهر و عصر مسیر خانه تا مدرسه را طی کنیم و با هم صحبت کنیم و من از شخصیت و معلومات ایشان خیلی استفاده کردم در حالی که تقریبا همسن بودیم. ایشان شاگرد بسیار خوبی بودند. هر دو در دبیرستان رشته ریاضی را میخواندیم و سپس هر دو در کنکور دانشکده فنی و همچنین کنکور هنرسرای عالی شرکت کردیم. از آنجا که نتایج دانشکده فنی را دیر اعلام کردند ما یک ماه به هنرسرای عالی میرفتیم که الان همان دانشگاه علم و صنعت است. پس از آن یک ماه، به دانشکده فنی رفتیم. آن موقع درس های دانشکده فنی طوری بود که سال اول تمام دانشجوها با هم درس های مشترک داشتند و ما در کلاس ها با هم بودیم. در دانشکده فنی هر دو دوچرخه خریدیم و مسیر دانشگاه تا خانه را با دوچرخه طی میکردیم. خوب آن زمان تهران خلوت بود و مشکلی از بابت تردد ماشین ها نبود. در حالی که الان این کار خطرناک است.
زمانی که ما وارد دانشکده فنی شدیم مقارن با حکومت مرحوم دکتر مصدق بود و حکومت ملیایشان روی کار بود؛ نفت ملی شده بود و دانش آموزان و دانشجویان خیلی درگیر فضاهای سیاسی بودند و ما هم به طبع آن در این فضاها بودیم. مرحوم مهندس بازرگان که استاد و مدتی رئیس دانشکده فنی دانشگاه تهران بودند، انجمنی تاسیس کرده بودند به نام انجمن اسلامیدانشجویان که دانشجویان مسلمان در آنجا شرکت میکردند و خود ایشان یا دانشجویان سخنرانی داشتند و خیلی استفاده میکردیم.
یادم هست اولین جلسه ای که در انجمن اسلامیشرکت کردم زمانی بود که دانش آموز سال آخر دبیرستان بودم. شهید چمران به من گفت فلان روز به اتفاق ایشان به دبستان نظامی آن موقع در خیابان سپه سابق که الان خیابان امام خمینی(ره) هست برویم و من با کمال میل پذیرفتم. در آن جلسه یکی از دانشجویان صحبت میکرد که برای من خیلی جالب بود و در همان جلسه با برادر بزرگتر ایشان دکتر عباس چمران که آن موقع دانشجوی سال اول دانشکده فنی بود، آشنا شدم. بعد از آن مرتبا در جلسات انجمن اسلامیدانشجویان شرکت میکردم. خود آقای مهندس بازرگان تقریبا ماهی یکبار سخنرانی داشتند که خوب برای ما خیلی جذاب بود. کار دیگری هم که در زمان دانشجویی میکردیم این بود که به جلسات تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی میرفتیم که شب های جمعه در مسجد هدایت در خیابان استانبول تهران برگزار میشد. من و چمران با دوچرخه به این جلسات میرفتیم و دو نفر را هم دوترکه سوار میکردیم که یک نفر مرحوم دکتر ابتکار بود و یک آقایی به نام مرحوم سعید کوزه کلانی که آنها هم دانشجوی دانشکده فنی بودند. کوزه کلانی با من و چمران همکلاس بود اما ابتکار یک سال از ما عقب تر بود و ما خیلی با هم دوست بودیم. در خیلی از این جلسات مرحوم مهندس بازرگان و مرحوم دکتر یدالله سحابی هم شرکت میکردند. همانطور که گفتم سال اول درس های بین همه دانشجوها مشترک بود و در سال دوم تعیین رشته میکردیم. آن موقع رشته های الکترومکانیک، معدن، مهندسی شیمیو رشته هایی از این دست ارائه میشد. من و دکتر چمران هر دو الکترومکانیک را انتخاب کردیم. هردو همکلاس بودیم، پهلوی همدیگر هم مینشستیم. تا آنجایی که من شاهد و ناظر بودم ایشان وقت زیادی را برای درس خواندن خارج از کلاس صرف نمیکرد. سر کلاس درس را میگرفت. در موقع فارغ التحصیلی هم شاگرد اول دانشکده بود؛ یعنی معدلش از همه شاگرد اول ها بالاتر بود. سال چهارم دانشجویان الکترومکانیک از هم جدا شدند و ایشان برق را انتخاب کردند و من هم مکانیک. اما در عین حال چند تا درس مشترک داشتیم. ما با هم دو سال کارآموزی میرفتیم؛ سال دوم و سوم دانشکده. با اینکه کارآموزی سال دوم و سوم اختیاری بود اما با هم بودیم تا اینکه در سال چهارم موضوع کاراموزیمان به خاطر رشته هامان تغییر کرد.
بعد از این که فارغ التحصیل شدیم، آقای مهندس بازرگان که از دانشگاه اخراج شده بودند، به اتفاق ده نفر از اساتید دانشگاه شرکتی به نام «یاد» تاسیس کرده بودند که مخفف یازده نفر استاد دانشگاه بود. ایشان از من دعوت کردند که با ایشان همکاری کنم و من هم با کمال افتخار و علاقه قبول کردم. بعدا شهید چمران هم به این شرکت آمدند و هر دو به عنوان مهندس با آقای بازرگان همکاری داشتیم. آن موقع رسم بود که وزارت فرهنگ (علوم) به فارغ التحصیل های رتبه اول بورس تحصیلی میداد و دانشجوهای فنی را به آمریکا اعزام میکردند. فقط از ما خواسته بودند که از هر دانشگاهی که میخواهیم پذیرش بگیریم. من و شهید چمران هر دو از بورس تحصیلی استفاده کردیم و من از دانشگاه ویسکانسین برای فوق لیسانسم پذیرش گرفتم و شهید چمران چون برادرش آقای عباس چمران سال قبل شاگرد اول شده بود و از بورس تحصیلی استفاده میکرد، و در ایالت تگزاس در دانشگاهی به نام Texas A&M درس میخواند، پیش برادرش رفت و همانجا فوق لیسانسش را گرفت.
یادم هست وقتی از کشور خارج میشدیم، در فرودگاه مهرآباد که آن موقع زمستان هم بود، مرحوم مهندس بازرگان و عده زیادی از کارکنان شرکت «یاد» و همچنین عده زیادی از همکلاسی هامان برای بدرقه ما آمده بودند و من عکسی دارم که این موضوع را نشان میدهد و خوب خیلی برای ما باعث مباهات بود که مهندس بازرگان برای بدرقه ما تشریف آورده بودند. به هر حال با هم با هواپیما رفتیم نیویورک. چند روزی برای دیدن پایتخت آمریکا به واشنگتن رفتیم و در نهایت به شیکاگو رفتیم که برادر دیگرشان به نام مرتضی چمران آنجا زندگی و کار میکردند. چند روزی هم منزل ایشان بودیم که بعد از آن من به ویسکانسین رفتم و ایشان به تگزاس. ولی با هم مکاتبات داشتیم و تقریبا هفته ای یک نامه بین من و ایشان مبادله میشد. آن موقع هنوز تلفن نداشتیم و این قدرها متداول نبود که دانشجویان در خوایگاه ها تلفن داشته باشند و بتوانیم با هم صحبت کنیم.
ششم، هفتم فروردین ۵۸ بود و من ایشان را بعد از چندین سال دیدم و شبی را در منزل دوست بسیار عزیزمان آقای دکتر ابتکار بودیم و تمام مدت شب با هم صحبت میکردیم. و عکسی هم دارم.این عکس ها را به آقای مهدی چمران داده ام. عکسی هست که ایشان هستند، برادرشان عباس چمران هست، دکتر ابتکار هست، تعداد زیادی از دوستان قدیمی، مهندس یدالله سحابی و… عکس بسیار جالبی هست که روز هفتم یا هشتم فروردین ۵۸ در حیاط منزل دکتر ابتکار گرفته شد.
****
وی در ۳۰ خرداد ۱۳۸۵، در مراسمی که در کتابخانه ملی ایران برگزار شد، توسط فرهنگستان علوم به عنوان چهرهٔ برجسته علمی برگزیده شد و نشان درجه یک دانش و لوح سپاس فرهنگستان توسط رییس جمهور به وی اعطا شد.
در شهریور ماه ۱۳۸۹ از مقام علمی استاد مهدی بهادری نژاد، چهره ماندگار مهندسی مکانیک کشور و برنده نشان درجه اول دانش سال ۱۳۸۵ در دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف تقدیر شد و در همان مراسم هم عنوان شد که دکتر بهادری نژاد برای فرصت مطالعاتی یک ساله به کانادا می رود.
وی یکی از ۱۲۵ نفر از استادان دانشگاه صنعتی شریف بود که طی بیانیهای در روز ۵ خرداد ۱۳۸۸، خواستار تبلور عقلانیت در مدیریت کشور و مشارکت فعال در انتخابات شدند. در این بیانیه از خارج کردن تدریجی متخصصان باتجربه از دایرهٔ تصمیمگیری، تکیه بر شعارهای عوامپسند نظیر مبارزه با مافیا و مظلومنمایی با وجود در اختیار داشتن تمام ابزار قدرت، تحقیر مردم و سعی در تطمیع آنان به نام عدالتطلبی از خزانهٔ ملی، شکستن حرمت بزرگان و اندیشمندان و همچنین سوءاستفاده از احساسات پاک دینی و عدالتطلبانهٔ مردم در جهت فعال کردن شکافهای فرهنگی و طبقاتی، با ایجاد تضاد و تفرقه در سطح ملی و... انتقاد شده بود.