چون مهر بر آی بام و ایوان را
بگداز چو موم سنگ و سندان را
امشب مه چارده ز خورشیدم
شرمنده نشد ببین تو عرفان را
در سینه هزار چاکم افزون شد
تا دیدهام آن چاک گریبان را
بنگر که بهم چگونه میجوشند
آن آتش لعل و آب حیوان را
بنشین که ز کفر و دین برآورده
سودای تو کافر و مسلمان را
الماس بریز بر سر زخمم
خالی مکن از نمک نمکدان را
آن به که ز شکوه لب فرو بندیم
بر هم بزنیم زور دیوان را
ای آنکه به سر هوای او داری
آغشته بخون ببین شهیدان را
چون نسبت او بجان توانم کرد؟
چون نیست به جان نسبتی جان را
از معرکه بین که طرفه، بیرون رفتند
کردیم چو امتحان حریفان را
عاجز گشتی ور نه باشد از هوئی
ریزم به خاک خون خاقان را
کم فرصتی ار نباشد از آهی
بر باد دهیم خاک کیوان را
از ما بطلب هر آنچه میخواهی
در فقر کن امتحان فقیران را
دیگر بخدای بر نداری دست
بشناسی اگر علی عمران را
برخیز رضی ازین میان برخیز
درود ودوصد سلام بر جناب بریجانیان عزیز وگرامی
بسیار عالی !!!
سپاس از این گزینش زیبا.
...در فقر کن امتحان فقیران را...
سلام و درود بی پایان به استاد عزیز و بزرگوارم
سپاس و امتنان و تشکر بیکران از اینهمه بزرگواری و لطف و محبتتون
حقیقتا فقر نیز مانند غناآزمونی الهی بوده و آدمی میتواند با ایمان و پرهیزگاری و صبر و استقامت به شایستگی از این امتحان الهی سربلند و سرافراز بیرون آید و از این جهت رضی الدین آرتیمانی ، نکته حکمت آمیز و پند آموزی را مورد توجه خویش قرار داده اند.
در پناه حق وجود گرانقدرتون سلامت و شاد و پیروز و پاینده باد