1386 -1315
دکتر سید باقر آیت اله زاده شیرازی بعد از بیش از 40 سال تلاش خستگی ناپذیر، صادقانه و با اخلاص برای حفظ و احیای هویت دینی و ملی ایران در روز یکشنبه بیست و هشتم مردادماه 1386 سبکبار و آسوده خاطر به دیدار خداوند جل جلاله شتافت.
دکتر آیت اله زاده شیرازی بنیانگذار مرمت علمی بناها، آثار و محوطه های تاریخی در ایران است. وی در طول حیات پرخیر و برکت خود، طرح و اجرای احیاء و مرمت صدها بنا و محوطه تاریخی در کشور را به عهده داشت و نقش موثری در مطالعات تاریخ معماری ایران، اشاعه دانش مرمت در کشور و تربیت نیروی انسانی متخصص در این زمینه ایفا نمود.
در این نوشتار، خلاصه ای از زندگی ایشان از جنبه های پژوهشی، اجرایی، مدیریتی و آموزشی مورد اشاره قرارمیگیرد.
دوران تحصیلات
دکتر سید باقر آیت اله زاده شیرازی، فرزند سیدمحمدحسین، در سال 1315 در نجف اشرف در خانواده ای ایرانی، روحانی و دینی به دنیا آمد. وی از نوادگان میرزای بزرگ شیرازی است. او دوران کودکی و نوجوانی خود را در فضای بسیار غنی دینی، اعتقادی، فرهنگی و علمی در نجف و تهران طی کرد و در سال 1335 موفق به اخذ دیپلم ریاضی از دبیرستان دارالفنون گردید. دکتر آیت ا له زاده شیرازی در سال 1342 با درجه عالی در رشته کارشناسی ارشد معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغ التحصیل گردید. عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد او طرح پیشنهادی کانون اصلاح و تربیت اطفال بزهکار بود.
دکتر آیت اله زاده شیرازی در سال 1343 برای ادامه تحصیل به ایتالیا رفت و در سال 1350 (1971) با درجه عالی موفق به اخذ مدرک دکترا در رشته مطالعه و مرمت بناها و بافت های تاریخی از دانشکده معماری دانشگاه رُم گردید. عنوان پایان نامه دکترای وی Progetto di Rianimazione del Bazar di Isfahan il Centro Antico Commerciale a Culturale della Citta (پروژه احیای بازار اصفهان – مرکز کهن تجاری و فرهنگی شهر) بود. این رساله دکترا، تحت نظارت و راهنمایی معمار مشهور ایتالیایی مرحوم پروفسور دکتر De Angelis d'Ossat انجام پذیرفت.
مشاغل و فعالیتهای اجرایی
· رییس دفتر فنی سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران در استان اصفهان 1358 -1346
· رییس سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران و سرپرست اداره کل حفاظت آثار باستانی و بناهای تاریخی 1366-1358
· معاون اجرایی و قائم مقام سازمان میراث فرهنگی کشور 1379-1366
· کارشناس و مشاور علمی حفاظت و مرمت بناها و محوطه های تاریخی فرهنگی 1386-1345
· مطالعه، طراحی و اجرای صدها پروژه مرمت و احیاء بناها و بافتهای تاریخی و مجموعه های امروزین در ایران 1386-1342
· طراح و مدیر پروژه طرح مطالعه، ساماندهی مرمت و احیای دولتخانه صفوی در شهر اصفهان 1353-1349 و 1379-1374
· همکاری افتخاری در دوران بازنشستگی با سازمان میراث فرهنگی کشور در ارتباط با تهیه طرح مرمت و احیای مجموعه تاریخی فرهنگی عمارت مسعودیه تهران و نظارت افتخاری بر اجرای آن، مرمت ارگ تاریخی بم، مسجد کبود، گنبد جنت سرای اردبیل، دیر گچین، قصر بهرام ، عین الرشید و غیره
· عضو هیئت موسس و رییس موسسه فرهنگی ایکوموس ایران (Iran ICOMOS)، وابسته به شورای بین المللی بناها و محوطه ها وابسته به یونسکو.
· از پیشنهاد دهندگان طرح مطالعه، تنظیم و تدوین منشور ملی حفاظت بناها و محوطه ها و همکاری در اجرای طرح، موسسه فرهنگی ایکوموس ایران وابسته به شورای بین المللی بناها و محوطه ها و پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری.
· از بنیانگذاران سازمان میراث فرهنگی کشور. تهیه پیشنویس اساسنامه و لایحه قانونی تشکیل سازمان میراث فرهنگی کشور.
· از بنیانگذاران مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی.
· دبیر کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران، عضو هیئت علمی کنگره، تاسیس دبیرخانه کنگره، برگزاری سه دوره این کنگره ملی در ارگ بم و ویراستاری علمی وکوشش در چاپ پانزده جلد مجموعه مقالات سه کنگره مذکور 1386-1374
· موسس، مدیر مسئول و عضو هیئت تحریریه فصلنامه علمی،فنی، هنری "اثر" وابسته به سازمان میراث فرهنگی کشور. دکتر شیرازی تا شماره 41، مدیرمسئول این فصلنامه بودند. این مجله در سال 1378 از سوی وزارت فرهنگ و آموزش عالی شایستگی کسب درجه علمی-ترویجی را پیدا نمود و هم اکنون درجه پژوهشی را به دست آورده است. این مجله، فضایی را فراهم آورد که تلاشگران صحنه میراث فرهنگی کشور قادر باشند نتیجه تلاشها و مطالعات خود را منتشر کنند. طی 41 شماره مجله، حدود 6 هزار صفحه مطلب در حوزه ادبیات معماری، شهرسازی، باستانشناسی و هنر ایران در این مجله به چاپ رسید.
1386-1358
· برگزاری نمایشگاه پژوهشی و هنری معرفی شهر تاریخی اصفهان با عنوان اصفهان شهر نور (Isfahan city of light) در موزه بریتانیا 1976
· دبیر علمی دومین همایش معماری مسجد، دانشگاه هنر.
· دبیرعلمی کمیته معماری وشهرسازی، دومین همایش ملی بنیاد ایرانشناسی.
· دبیرعلمی همایش فرهنگ و هنر اصفهان در سده های یازدهم و دوازدهم هجری قمری -چهره های معماری و شهرسازی ، فرهنگستان هنر، آذر 1385.
· حضور فعال در مجامع علمی فرهنگی و شوراهای تخصصی در سطح ملی و بین المللی.
فعالیتهای آموزشی و پژوهشی
عضویتها
جوائز و تقدیرنامه ها
· برنده جایزه بین المللی Award for Architecture به خاطر ارائه و اجرای طرح مرمت، حفظ و احیاء بناهای تاریخی چهلستون، عالیقاپو و هشت بهشت در شهر اصفهان در سال 1980. در این پروژه، دکتر شیرازی به عنوان طراح و مدیر پروژه در سازمان ملی حفاظت آثار باستانی با موسسه شرق شناسی ایتالیا IsMEO) (Italian Institute for Middle East and Far East- به سرپرستی دکتر Eugenio Galdieri همکاری داشتند. این جایزه، به خاطر کار حفاظتی دقیق و گسترده صورت گرفته و گزارشهای پژوهشی منتشر شده به مجریان آن اعطاء گردید. نتایج این پروژه، باعث گسترش بدنه دانش معماری از معماری اسلامی شد و کارشناسان و هنرمندان آموزش دیده در این پروژه، در سالیان بعد، از تجارب کسبشده خود در مرمت و احیای بناهای متعددی در اصفهان و سایر شهرهای ایران بهره بردند.
· چهره ماندگار عرصه معماری، مرمت و حفظ آثار تاریخی، همایش چهره های ماندگار، 1380.
· برنده جایزه تشویقی کتاب سال ایران برای ترجمه کتاب معماری اسلامی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی 1382
· بازنشسته برگزیده ملی از سوی ریاست جمهوری اسلامی ایران 1382
· خادم برگزیده میراث فرهنگی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی 1382
· خادم برگزیده میراث فرهنگی از سوی سازمان میراث فرهنگی کشور 1382
· استاد برگزیده سال از سوی دانشگاه آزاد اسلامی
· دریافت لوح تقدیر به مناسبت همکاری در همایش ملی بنیاد ایران شناسی
· دریافت لوح تقدیر از سوی انجمن صنفی معماران اصفهان 1383
· دریافت لوح تقدیر به عنوان خادم برگزیده میراث فرهنگی
· دریافت لوح تقدیر در حوزه معماری و مرمت آثار باستانی از دومین همایش اخلاق و نیاِش در آینه هنر و پژوهش 1386
· دریافت چندین تقدیرنامه از دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان استاد نمونه، وزارت مسکن و شهرسازی، بنیاد ایران شناسی، فرهنگستان هنر و غیره. 1386-1379
گفت و گوی دکتر عبدالله نصری با دکتر باقر آیت اله زاده شیرازی در برنامه «دیدار با فرزانگان»
متن مصاحبه از خبرنامه فرهنگستان هنر، ماهنامه، سال 6، شماره 57، شهریور 1386 گرفته شده است.
مردی برآمده از فرهنگ، سنت و تاریخ غنی ایران
دکتر نصری: در این برنامه، بنا داریم که مخاطبان خود را با گوشههایی از زندگی شما، ایام تحصیلتان، آثار فکری و علمی و فعالیتهایی که در عرصههای مختلف معماری و هنر اسلامی داشتید، آشنا کنیم. در ابتدا میخواستم که چون شما از خانوادهای اهل علم هستید، کمی درباره خانواده و کودکیتان بگویید تا بعد برسیم به ایام تحصیلتان.
دکتر شیرازی: من در یک خانواده مذهبی، سنتی و معتقد افتخار پرورش پیدا کردم و همیشه افتخار کردهام که در چنین خانوادهای، چه از طرف مادری و چه از طرف پدری، به دنیا آمدهام. من فرزند سید محمد حسین شیرازی، نوه میرزای شیرازی هستم و مادرم، فرزند فاضل بزرگوار، آقا سید محمد کاظم شیرازی، از علمای طراز اول عالم تشیع و از مراجع تقلید دوران خود است.
در چنین خانواده ای در نجف اشرف در سال 1315 هجری شمسی، شب تولد امام حسن (ع) در ماه رمضان متولد شدم. در آن فضای ملکوتی و زیبای نجف مدت کمی تا 4 سالگی، زندگی کردم. دوران جنگ جهانی دوم با خانواده به تهران آمدیم. مرحوم پدرم آنجا هنوز تحصیل میکردند و چون تحصیلات پدرم تمام نشده بود، به نجف اشرف رفت و آمد داشتیم. نجف اشرف، بزرگترین مرکز علمی روزگار خودش بود و از هر حیث بینظیر بود، چه از نظر فضای فرهنگی و چه از نظر فضای علمی، با حضور شخصیتهای توانمند و تاریخ بسیار کهنی که این حوزه داشت.
همان طور که اطلاع دارید، موسس آن مرحوم طوسی بود و در اوایل دوران سلجوقی بود که بنیان حوزه علمیه نجف گذاشته شد و از آن زمان این شهر مقدس محل حضور جمع کثیری از علما و دارای محافل تدریس بسیار گستردهای بود. من با این فضا مانوس بودم و قطعاً زندگی در چنین فضایی در من بی تاثیر نبود. آن فضای روحانی و پر جنب و جوش علمی که ما شب و روز مباحث علمی را از کودکی میشنیدیم و در آن حضور داشتیم و میدیدیم، در ناخودآگاه من تاثیر بسیار زیادی داشت. در تمام فضای این شهر مقدس که البته شهر بزرگی نبود، حوزههای مختلفی وجود داشت و به دلیل تاثیر عمیق این محیط بود که ذات من ناخودآگاه به سوی علم و فرهنگ و سنت کشیده شد و تا به امروز هم در جهت خط اصلی و ناب سنتی حرکت کردهام و باز هم ادامه میدهم.
دکتر نصری: چه سالی به ایران آمدید؟
دکتر شیرازی: در سال 1318 به ایران آمدیم و در محله قدیمی پامنار اقامت گزیدیم و سپس در کوچه میرزا محمود وزیر ساکن شدیم که هنوز هم این خانه پدری را داریم. زمان بسیار خاصی بود. دوران تولد من دوران اوج رضا شاه بود و بعد از زمان جنگ جهانی دوم دوران حضیض او بود که در آن زمان به سنی رسیده بودم که فضای دوران جنگ و شرایط حاکم بر کشور را درک کنم. هرچند کوچک بودم، اما خاطرات آن دوران برایم خیلی زنده است و سختی معیشت و حضور اجانب در کشورمان را لمس میکردم و میدیدم.
دکتر نصری: تحصیلاتتان را در چه سالی آغاز کردید؟
دکتر شیرازی: تا سال دوم ابتدایی تهران بودم و بعد پدرم تصمیم گرفت سفری به نجف داشته باشیم. در آنجا مرحوم پدرم ابتدا مرا ملزم کرد به مکتب بروم و در آنجا قرآن و نهجالبلاغه را فرا بگیرم و بعد هر کار که دلم خواست بکنم و تحصیلاتم را ادامه بدهم. من یک سال در مکتبی بودم که استادش یک شیخ ایرانی بسیار فرهیخته بود، در مدرسه طوسی در کنج صحن حضرت علی(ع). در آنجا قرآن و نهجالبلاغه را آموختم و بعد به مدرسه رفتم و تا سال ششم ابتدایی در مدرسه علوی نجف درس خواندم. مدرسه علوی مدرسه بسیار خوبی برای ایرانیها بود که هم به زبان عربی تدریس میکردند و هم فارسی. ما موظف بودیم هر دو زبان را در آنجا آموزش ببینیم. بعد از کلاس ششم ابتدایی به ایران آمدیم و ماندیم.
دکتر نصری: آیا خاطراتی هم از چهرههای علمی که در آن زمان در نجف تحصیل میکردند و بعدها از چهرههای بزرگ و سرشناس شدند دارید؟
دکتر شیرازی: آن دوران که ما در نجف بودیم دوران اوج حرکت علمی حوزوی بود. تا آنجا که من در خاطر دارم به هر سو که نگاه میکردی یک مرجع تقلیدی بود که جامع الشرایط بود. من مرحوم آیت الله حکیم، آقا سید حسن و آیتالله گلپایگانی را به خاطر دارم. من این افتخار را داشتم که در کودکی در کنار این شخصیتهای برجسته باشم و این آدمهای بینظیر و شرایط آن فضا در زندگیام تاثیرگذار بودند. فکر میکنم این بزرگترین اتفاقی بود که در کودکی من رخ داد و این تاثیر از میان نرفتنی را در وجود من گذاشت. اکثر علمایی که آنجا بودند ایرانیهایی بودند که برای تلمذ در آن مکتب آمده بودند، مثل آیت الله یزدی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله شیرازی، آیت الله خویی و آنهایی که ایرانی نبودند ریشههای ایرانی داشتند. فضای نجف یک مرکز تشیع عظیم، بارور و مولد به معنای واقعی بود و مرکزی بود که در تمام جهان اسلام تاثیر میگذاشت.
دکتر نصری: با توجه به دوری از وطن، شرایط حاکم بر نجف برای شما چگونه بود؟
دکتر شیرازی: حضور در نجف و کربلا برای ما ایرانیها مثل رفتن به قم و مشهد بود و احساس دوری از وطن به ما دست نمیداد، چون تمام شرایط فرهنگی و سنتی حاکم و حتی زبان مثل مملکت خودمان بود. تدریس در حوزهها به عربی بود، ولی ما خودمان در خانواده فارسی صحبت میکردیم و عربی را برای ارتباط با مردم نجف فرا میگرفتیم و خیلی هم یادگیری این زبان را دوست داشتیم. مردم عامی هم متاثر از فضای علمی نجف در خدمت حوزه بودند. در آن زمان نجف بزرگترین کانون فرهنگی جهان اسلام بود و از نظر علمی در عراق از بغداد بسیار فراتر بود. مثلاً اولین چاپخانه عراق در نجف تاسیس شد.
ایران در طول تاریخ پیوند عجیبی با عراق داشت؛ از زمان هخامنشیان که بابل را گرفتند و بابل یکی از پایتختهای هخامنشیان شد و در دوره پارتها هم که تیسفون پایتخت بود. از نظر علمی و سیاسی ما همیشه با عراق همراه بودیم و قبل از آمدن بعثیها، اصولاً حضور این دو فرهنگ و دو کشور در کنار هم خیلی طبیعی بود.
دکتر نصری: کمی درباره دوران پس از بازگشت از نجف بگویید.
دکتر شیرازی: من بعد از دوران ابتدایی به ایران آمدم و در دبیرستانی در همان کوچه میرزا محمود وزیر درس میخواندم که دبیرستان خیلی خوبی بود و در یکی از محلههای قدیمی تهران قرار داشت. علت گرایش من به تاریخ معماری و شهرسازی ایرانی همین حضور در بافت فرهنگی و سنتی از بدو تولد بود، چه حضور در بارگاه حضرت علی (ع) و چه در ایران و تهران. حتی وقتی وارد دانشکده معماری در تهران شدم چیز عجیبی که جلب توجه میکرد عدم توجه به معماری و فرهنگ کهن خودمان بود.
دانشجو از آغاز باید با معماری رم و امثال آن آشنا میشد و نه با معماری ایران. برای هر ایرانی شگفتآور بود که چگونه یک ایرانی در بدو ورود به یک مرکز دانشگاهی باید با فرهنگ غربی آشنا شود. بعد از آن هم مستقیماًما را با معماری مدرن آشنا میکردند که این هم برای ما خیلی عجیب بود. حتی شرایط حاکم بعد از رضاشاه طوری بود که اصولاً به مبانی فرهنگی خالص خودمان و آنچه در آن زندگی میکردیم و فرهنگ غنی ایرانی-اسلامی توجه نمیشد. در واقع این طور برای مردم جا انداخته بودند که اگر کسی ایران و فرهنگ ایرانی را بشناسد ولی غربیها را نه، عقب افتاده است. تاریخ را نشانه عقب ماندگی میدانستند. من و تمام دانشجویان دانشکده معماری از خانوادههای سنتی بودیم و آن چیزی که در دانشگاه تدریس میکردند برای همه تحمیلی بود. برنامه دانشکده معماری که ما در آن درس میخواندیم بر اساس برنامهریزی آندره گدار که یک فرانسوی بود و ریاست دانشکده را به عهده داشت، بود و اصرار او برای اینکه از سنت جدا باشد، برای ما عجیب بود؛ چون خود او درباره باستان شناسی و معماری تحقیق و کار میکرد. اما هنوز که هنوز است هر ایرانی بالاخره ایرانی است و نمیتواند این را نفی کند.
دکتر نصری: چه مدت در دانشکده بودید و آن دوران چطور بود؟
دکتر شیرازی: هفت سال و نیم در دانشکده معماری بودم که دوران بسیار خوبی بود و فضای آموزشی بسیار خوبی داشت. علی رغم برنامه درسی که به نوعی بیگانگی داشت، از نظر شیوه تدریس و شیوه آموزشی خوب بود و با شیوه امروزی بسیار متفاوت. در آن زمان شیوه آموزشی به نوعی حوزوی بود، در حالی که روش آموزش دانشگاهی امروز در سال 1342 از شیوه آمریکایی اتخاذ شد؛ یعنی شیوههای واحدی. در آن زمان دانشکده معماری ما به کارگاههایی تقسیم میشد که هر کارگاه یک استاد و مسئول داشت. در این کارگاهها از دانشجوهای سال اول تا سال آخر بودند.
دکتر نصری: رابطه استاد و شاگردی در آن زمان چطور بود؟
دکتر شیرازی: رابطه استاد و شاگردی به معنای واقعی بود و فضای هنرمندانه و مطلوب و دلپذیری بود. یکی از کلاسها کارگاه هوشنگ سیحون بود که استاد و معمار برجسته و زبردستی بود. ما از ایشان اولین چیزی که یاد گرفتیم بازگشت به خود بود. علی رغم اینکه در دانشگاه معماری مدرن تدریس میشد، اما او ما را به فضای سنتی راغب کرد؛ نه از طریق علمی، بلکه از طریق احساس و عاطفه ما را با فضاهای تاریخیمان مانوس کرد و این خیلی ارزشمند بود.
دکتر نصری: چطور این کار را انجام میداد و چه شیوهای داشت؟
دکتر شیرازی: از طریق سفرهای گروهی دانشجویی که میرفتیم. ایشان طراح خیلی خوبی بود و ماهم در کنارش طراحی میکردیم. نفس این طراحی از بناها و فضاهای سنتی و فرهنگیمان باعث میشد آنچه را که به ما یاد نمیدادند عملاً آنجا فرا بگیریم. خب، این خدمت خیلی بزرگی به ما بود.
از جمله چیزهایی که ایشان خوب به ما یاد میداد تعصب و غیرت نسبت به حرفه خود بود که یک معمار به حرفی که میزند و عملی که میکند باید اعتقاد داشته باشد و پایش بایستند. این میراثی بود که از ایشان گرفتیم و خودمان هم در ذاتمان خمیرمایهاش را داشتیم. به این ترتیب تعلقمان به سنت و حرفهمان بیشتر شد. خیلی مهم است که آدم به حرفهاش اعتقاد داشته باشد و بداند خدمتی را که میکند بر اساس ضابطه و معیارهای علمی و اخلاقی انجام میدهد و از آن عدول نخواهد کرد. ما این اعتقاد را به معماری پیدا کردیم که وقتی کسی در این مملکت معمار میشود حداقل باید شاگرد خلف معماران بزرگ کشور مثل استاد علی اکبر بنا، استاد محمدرضا، استاد قوامالدین و آدمهای بزرگ دیگر باشد و همیشه فکر میکردیم که باید خودمان در حرفهمان به مقامی برسیم. این در من به طور شخصی تاثیرات بیشتری گذاشت و گرایش من را به تاریخ، شخصیتهای تاریخی و آثار تاریخی بیشتر کرد و روز به روز بیشتر من را به آن سمت کشاند.
دکتر نصری: در دانشکده معماری چه کسانی غیر از استاد سیحون روی شما تاثیر گذاشتند؟
دکتر شیرازی: ما استادهای زیادی داشتیم و دانشجویان بزرگی مثل مرحوم شریعتزاده داشتیم که روی من تاثیر زیادی گذاشتند. فضای حاکم بر دانشکده یک فضای جمعی بود، یعنی شما بعد از سال دوم دانشکده میتوانستید به استقلال استاد انتخاب کنید و هر استادی چه حاضر در کشور و چه در خارج از کشور را به عنوان استاد یا الگو برگزینید.
یکی از استادان خارجی که روی من خیلی تاثیر گذاشت «رایت» بود که یک معمار آمریکایی و به شدت طبیعت گرا بود و به طبیعت احترام میگذاشت. تابع معماری ارگانیک بود و از معماری صنعتی به دور بود.
دکتر نصری: فضای سیاسی آن دوران چگونه بود و چه تاثیری بر شما داشت؟
دکتر شیرازی: کودتای 28 مرداد تازه رخ داده بود و ماپرورش یافته فضای سیاسی قبل از کودتای 28 مرداد بودیم؛ یعنی از نظر ذهنی و سیاسی یک ذهنیت تاثیر ناپذیر از 28 مرداد داشتیم. حرکتهای ملی و میهنی روی کشورمان خیلی اثر داشت و ما با اینکه جوان بودیم، در محافل مختلف شرکت میکردیم. در آن زمان دانشجویان هم دورهای من چون بچههای بعد از جنگ جهانی دوم بودند، بسیار سختی کشیده بودند و شرایط را خوب میفهمیدند و مسائلی مثل ملی شدن نفت و سیاست استعماری را خوب درک میکردند. به همین خاطر وقتی وارد دانشکده شدیم، فهمیدیم که این برنامهریزی درست نیست و آن چیزی که ما میخواهیم نیست، چون در بطن هویت پرورش یافته بودیم. فضای بعد از جنگ جهانی دوم فضای آرامی بود و بسیاری از استادان در رشتههای مختلف ادبی، هنری و علمی از افراد آن زمان هستند.
دکتر نصری: شما در چه سالی با مدرک فوق لیسانس از دانشکده هنرهای زیبا فارغالتحصیل شدید؟
دکتر شیرازی: بهمن ماه سال 1342 بعد از هفت سال و نیم فارغ التحصیل شدم. دوران دانشکده بهترین دوران زندگیام بود.
دکتر نصری: پایان نامه شما درباره چه بود؟
دکتر شیرازی: پایان نامه من یک مرکز بهسازی اطفال بزهکار بود که یک مرکز فرهنگی- آموزشی بود. ما یک بار در دوره دانشجویی با استادمان برای یک پروژه رفتیم و از زندان قصر دیدن کردیم. من دارالتادیب آنجا را دیدم و خیلی متاثر شدم. از جهت ارتباط بزرگسالان با خردسالان فضای بسیار تاثر برانگیزی بود. من در پایان نامهام فضایی را پیش بینی کردم که حالتی بیمارستان گونه دارد، چون به نظر من بچه بزهکار مانند یک بیمار است. هم از جهت معماری و هم از جهت فرهنگی باید جایی باشد تا بچهها بهتر رشد کنند و در آن موقع به نظرم طراحی چنین فضایی خیلی لازم و مهم بود و اینکه باید فضای سالم و تربیتی- آموزشی باشد.
"سایت رسمی دکتر باقرآیت الله زاده شیرازی"
ایران عربستان را با آتش خودش می سوزاند
گویی ایران میخواهد به عربستانیها بگوید خودتان این جنگ را شروع کردید پس باید خودتان هم به آتش آن بسوزید.
دوشنبه 9 شهریور 1394
دیپلماسی ایرانی: ایران تلویحا اعلام جنگ نفتی علیه رقیب عربستانی خود داده است. چه کسی برنده و چه کسی بازنده این جنگ خواهد بود؟ بازتاب این جنگ در رویارویی دو کشور در سوریه و یمن چه خواهد بود؟ از چه "سلاحی" استفاده خواهد شد و این سلاح تا کجا می تواند تاثیرگذار باشد؟
به نظر می رسد غرق شدن منطقه خاورمیانه در بیش از یک جنگ در عراق و لیبی و سوریه و یمن برای ویران کردن توانایی های اقتصادی و زیربناهای آن کافی نباشد، در حالی که صدها نفر تا کنون کشته شده اند و میلیون ها نفر از خانه و کاشانه شان رانده شده اند، منطقه در آستانه یک جنگ نفتی ویرانگر قرار گرفته است که دو طرف این جنگ نبرد نیابتی را پیش می برند، دو طرف یعنی عربستان و ایران.
بیژن زنگنه، وزیر نفت ایران سه شنبه هفته گذشته با قاطعیت تاکید کرد، ایران تصمیم دارد تولید نفت خود را به محض لغو تحریم ها نزدیک به یک میلیون بشکه در روز افزایش دهد و بدون توجه به قیمت ها در بازارهای جهانی به فروش برساند.
سهم ایران قبل از اعمال تحریم ها 3.7 میلیون بشکه نفت در روز بود، بعد از اعمال تحریم ها میزان تولید نفت ایران 2.7 میلیون بشکه در روز کاهش یافت، اکنون به نظر می رسد رهبران ایران تصمیمی استراتژیک گرفته اند تا سهم خود را از بازارهای نفت به طور کامل پس بگیرند، بر این اساس تصمیم دارند ایران فقط روزی 600 هزار بشکه نفت به اروپا صادر کند.
این جنگ نفتی را عربستان سعودی آغاز کرد، وقتی که بازارهای جهانی نفت را با افزایش یک میلیون بشکه نفت در روز غرق تولیدات نفتی خود کرد، این افزایش تولید باعث سقوط آزاد قیمت نفت شد، عربستان تمام خواهش ها و تقاضاهای اعضای اوپک را به دیوار کوبید و به کاهش تولید نفت اعضای اوپک که می گفتند باید با کاهش صادرات نفت قیمت ها حداقل در صد دلار در هر بشکه ثابت بماند، تن نداد.
تصمیم عربستان تصمیمی سیاسی بود که هدفش تنها ضربه زدن به اقتصادهای ایران و روسیه بود تا به هر دو کشور به نوعی فشار بیاورد تا آنها را وادار کند با مطالبات عربستان مبنی بر سقوط حکومت سوریه موافقت کنند، اما آن چه پیش آمد کاملا عکس آن چیزی بود که عربستان انتظار داشت، قیمت ها به نصف کاهش یافتند و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان بیش از همه از این کاهش قیمت ها متضرر شدند، آنها در پی این کاهش قیمت نزدیک به 250 میلیارد دلار را در سال از دست دادند.
نرخ قیمت نفت در حال حاضر به طور متوسط بالای 40 دلار در هر بشکه است، انتظار می رود این رقم باز هم کاهش یابد و تا پایان سال به حداقل نزدیک به 35 دلار در هر بشکه برسد، با کاهش میانگین رشد اقتصادی در چین و فروپاشی بازارهای مالی جهانی پیش بینی چنین نرخی دور از انتظار نیست.
تهدید ایران به غرق بازارها با نفت خود در واکنش به کارهای عربستان سعودی است، ایران تلاش دارد به این ترتیب آسیب بیشتری به اقتصاد عربستان وارد کند، عربستان از سلاح پول برای وابسته کردن دولت ها و قبایل در یمن و سوریه و عراق و لیبی استفاده می کند، کشورهایی که خود به شدت درگیر جنگی بی امان هستند. گویی ایران می خواهد به عربستانی ها بگوید خودتان این جنگ را شروع کردید پس باید خودتان هم به آتش آن بسوزید.
بعضی تحلیلگران می گویند که ایران نمی تواند تولید خود را تا سقف یک میلیون بشکه در روز افزایش دهد مگر این که این کار را به مرور طی چند سال انجام دهد، برای این که چاه های نفتی اش نیاز به بازبینی دارند و توانایی تولیدش باید نوسازی شود، اما دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که می گوید ایران می تواند به محض لغو تحریم ها میزان تولید نفت خود را روزی نیم میلیون بشکه افزایش دهد و ظرف چند سال به تدریج این رقم را به یک میلیون بشکه در روز برساند.
عربستان سعودی در پی کاهش بیشتر قیمت های نفت بزرگترین متضرر این بازار خواهد بود برای این که 90 درصد عایدات کشور وابسته به فروش نفت است، بر عکس اقتصاد ایران که تنوع در درآمد دارد و صادرات نفت 60 درصد از کل درآمدهای آن را تشکیل می دهد، علاوه بر آن ایران 18 درصد از ذخایر گاز جهان را در اختیار دارد.
وقتی که می گوییم عربستان علی رغم برخورداری از 670 میلیارد دلار ذخایر مالی بیشترین ضرر را خواهد دید، برای این است که با کاهش قیمت نفت رشوه اش به ملت عربستان کاهش خواهد یافت، فراموش نکنیم که در سال جاری عربستان 150 میلیارد دلار کسری بودجه داشته است، این مساله سبب شده است تا رهبران عربستان شروع به قرض کردن از بانک های محلی کنند و طرح سندهای ریالی را مطرح کنند، همچنین به فکر اعمال مالیات های داخلی و حذف یارانه کالاهای اساسی به ویژه در زمینه مواد سوختی که به تنهایی 50 میلیارد دلار صرف آنها می شود، بیفتند.
عربستان ظرف یک شب و روز ورشکست نخواهد شد، اما قطعا توانایی اش در استفاده از پول و به کار گرفتن آن در جنگ هایش علیه دشمنانش با سرعت بسیاری کاهش خواهد یافت. درباره ذخایر مالی عظیم عربستان نیز باید گفت، بسیاری انتظار دارند این ذخایر ظرف چند سال دود شوند، اگر هزینه ها به همین شیوه فعلی ادامه یابند، و عربستان بیش از این خود را درگیر جنگ در سوریه و یمن و جنگ علیه داعش کند، و ده ها میلیارد دیگر صرف قراردادهای تسلیحاتی کند، اوضاعش به سرعت رو به وخامت خواهد گذاشت.
ایرانی ها این حقایق را خوب می دانند، و از نقاط ضعف دشمنشان خیلی خوب آگاهند، وقتی به طور تلویحی می گویند که بازارهای جهانی را غرق نفت های اضافی خود می کنند قطعا قبل از آن فکری به حال متحدان خود یعنی عراق و روسیه کرده اند و آنها را برای قیمت های منطقی جدید هماهنگ خواهند کرد. فراموش نکنیم اگر عربستان توانست در اواخر قرن دهه هشتاد از قرن گذشته از بحران نفتی عبور کند، زمانی که قیمت نفت به زیر ده دلار در هر بشکه رسید، به این دلیل بود که جمعیتش نصف جمعیت فعلی اش بود، برای این بود که بعد از تحریم عراق توانست سهم عراق را به طور کامل تصاحب کند، اما الآن همه چیز کاملا فرق می کند. جمعیت کشور دو برابر شده، نارضایتی عمومی بزرگی سراسر عربستان را فرا گرفته، رسانه های اجتماعی به قدری گسترش یافته اند که هیچ حقیقتی دیگر مخفی نمی ماند و حیف و میل های مالی بسیار است. بنابراین مبالغه نکرده ایم اگر بگوییم که آینده چندان امیدبخشی برای عربستان وجود ندارد بلکه حتی عربستان به مراتب نحیف تر از حدتصور خواهد شد.
منبع: رای الیوم / ترجمه: علی موسوی خلخالی
08/06/1394
به گزارش ایرنا، صنعت پتروشیمی بعنوان یکی از بخش های اصلی صنعت نفت از جمله صنایع مهم و ارزش آفرین کشور است.
این
صنعت با تاکید بر اولویت تامین نیاز داخل بعنوان یکی از گزینه های مهم
صادرات غیرنفتی در شکوفایی اقتصادی کشور، توسعه پایدار، بومی کردن فناوری و
گسترش صنایع جانبی اعم از صنایع تکمیلی و یا صنایع تامین کننده نیازهای
فنی، مهندسی و تحقیقاتی در کشور نقش اساسی دارد.
در این راستا صنعت
پتروشیمی ایران به عنوان فراهم آورنده فرصت برای ایجاد ارزش افزوده و تبدیل
مواد خام(نفت و گاز)به محصولات با ارزش در بین کشورهای خاورمیانه جایگاه
ویژه یافته است.
با روی کار آمدن دولت یازدهم در تابستان سال 1392 تلاش
شده که با یافتن راهکارهای جدید جذب منابع مالی و تسهیل قوانین، زمینه برای
جهش دوم صنعت پتروشیی فراهم شود.
** تولید 44 میلیون و 600 هزار تن محصولات پتروشیمی
میزان
تولید محصولات پتروشیمی در دوره زمانی تیرماه سال 1391 تا ابتدای تیرماه
سال 1392، 41 میلیون و 300 هزار تن تولید بود که در فاصله تیرماه سال 92 تا
تیرماه 93 به 41 میلیون و 300 هزار تن و در فاصله زمانی تیرماه 93 تا
تیرماه 94 به 44 میلیون و 600 هزار تن افزایش یافته است.
همچنین در دوره
زمانی تیرماه 91 تا تیرماه سال 92 مقدار 15 میلیون تن محصولات پتروشیمی در
بازارهای داخلی به فروش رفته که در بازه زمانی تیرماه 93 تا تیرماه 94 به
15 میلیون و 200 هزار تن افزایش یافته است.
** صادرات 17.2 میلیون تن محصولات پتروشیمی
میزان
صادرات نیز از 15 میلیون و 300 هزار تن در فاصله زمانی تیرماه 91 تا
تیرماه سال 92 به 17 میلیون و 200 هزار تن(به ارزش 11.2 میلیارد دلار)در
مقطع زمانی تیرماه 93 تا تیرماه 94 به 17 میلیون و 200 هزار تن (10.6
میلیارد دلار) رسیده است.
** طرح های در دست اجرا
طرح های در دست اجرای صنعت پتروشیمی شامل 67 طرح به ظرفیت 61 میلیون تن است که به 40 میلیارد دلار سرمایه گذاری نیاز دارد.
براساس
مذاکرات انجام شده و از طریق همکاری وزارت نفت، بانک مرکزی و وزارت امور
خارجه، ال.سی طرح های الفین و متانول بوشهر، متانول سبلان، آمونیاک و اوره
مسجد سلیمان، آمونیاک و اوره لردگان و آمونیاک و اوره هنگام ومتانول کیمیای
پارس خاورمیانه از طریق فاینانس چین فراهم شده است.
همچنین LC طرح های
ESBR صدف، الفین ایلام، PDH مهر پترو کیمیا و متانول سیراف از طریق صندوق
توسعه ملی گشایش یافته و طبق اظهارات مسئولین بانک سپه اعتبار اسنادی طرح
های خط لوله مرکز به صورت pre-advice اعلام شده است.
** بهره برداری از طرح های جدید پتروشیمی
از
زمان روی کار آمدن دولت یازدهم، طرح پلی اتیلن سنگین ایلام به ظرفیت
300هزار تن افتتاح و واحد بوتن یک پتروشیمی لرستان با ظرفیت 330 هزار تن
راه اندازی شده است.
همچنین در این مدت، طرح PBR/SBR تخت جمشید 48 هزار تن و واحد پلی اتیلن پتروشیمی لرستان به مرحله تولید آزمایشی رسیده است.
طرح
فاز دوم الفین کاویان نیز به ظرفیت یک میلیون و 90 هزار تن آماده
راه اندازی بوده و فقط منتظر دریافت خوراک از فازهای پارس جنوبی است.
با
توجه به راه اندازی فازهای جدید پارس جنوبی و افزایش تولید گاز کشور در
ماه های آینده مشکل کمبود خوراک واحدهای پتروشیمی رفع خواهد شد.
** طرح های با پیشرفت فیزیکی بالای 60 درصد
در
بین طرح های در دست اجرای صنعت پتروشیمی، گروهی با پیشرفت فیزیکی بالای 60
درصد دارای اولویت اول هستند. طرح های این گروه به طور متوسط 23 درصد طی
دوره 2 ساله پیشرفت داشته اند.
از مهمترین پروژه های در دست اجرای صنعت پتروشیمی، طرح خط لوله اتیلن غرب و طرح های پتروشیمی واقع در مسیر این خط به شمار می روند.
طرح
خط لوله اتیلن غرب کشور که از نظر شرایط اقلیمی دشوارترین خط لوله انتقال
اتیلن در جهان است توسط شرکت مدیریت توسعه صنایع پتروشیمی اجرا می شود. طول
این خط 2700 کیلومتر (از عسلویه تا تبریز)است که فاز اول آن (از عسلویه تا
کرمانشاه)در سال 1391 مورد بهره برداری قرار گرفته و فاز دوم آن از
کرمانشاه تا مهاباد - میاندوآب در سال جاری به بهره برداری خواهد رسید.
هم
اکنون با دریافت اتیلن از خط لوله اتیلن غرب، شرکت های پلیمر کرمانشاه و
پتروشیمی لرستان در حال تولید هستند و طرح های پلی اتیلن مهاباد و کردستان
نیز با دریافت اتیلن از طریق خط لوله اتیلن غرب در سال جاری به بهره برداری
خواهند رسید.
سایر طرح های در دست اجرای دریافت کننده اتیلن این خط
شامل 3 طرح در استان های غربی و 4 طرح در منطقه دنا هستند که انتظار می رود
اجرا و بهره برداری از این طرح ها موجب رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال در
استان های مختلف کشور شود.
همچنین در حال حاضر واحد پلی اتیلن سنگین
پتروشیمی ایلام به طور موقت تا زمان بهره برداری از واحد الفین آن شرکت، با
اتصال به خط لوله غرب در مدار تولید قرار گرفته است.
پلی اتیلن سنگین/
سبک خطی لرستان، BR/SBR تخت جمشید، فاز دوم الفین یازدهم کاویان، فاز دوم
ایزوسیاناتها کارون، MEG مروارید، سرویسهای جانبی فاز 2 عسلویه(فاز اول
نیروگاه)دماوند، آمونیاک و اوره هفتم شهدای مرودشت، پلی اتیلن سنگین/ سبک
خطی- مهاباد، پی وی سی هگمتانه، پلی اتیلن سبک کردستان، فاز سوم آمونیاک و
اوره پردیس، پلی استایرن انتخاب، خط لوله اتیلن غرب، فاز اول EPS کیمیا
صنایع دالاهو، متانول دهم کاوه و الفین سیزدهم (واحد الفین) پتروشیمی ایلام
نیز جزو طرح هایی به شمار می روند که بیش از 60 درصد پیشرفت دارند.
** پروژه های پیشنهادی برای برنامه ششم توسعه
تاکنون
15 طرح با ظرفیت 30 میلیون تن در سال و سرمایه گذاری تقریبی 19 میلیارد
دلار برای اجرا در طول برنامه ششم توسعه انتخاب شده اند که در مکان یابی
این طرح ها، پتانسیل های موجود در مناطق جدید توسعه ای مورد توجه قرار
گرفته است.
برای تعریف طرح های برنامه ششم، معیارهایی نظیر امکان تامین
خوراک، میزان سرمایه گذاری مورد نیاز، اقتصادی بودن طرح، امکان تامین دانش
فنی به روز و وجود زیر ساخت های مورد نیاز مدنظر قرار گرفته است.
شناسایی طرح های مناسب با رویکرد جلوگیری از خام فروشی، تکمیل زنجیره ارزش و سیاست های اقتصاد مقاومتی صورت پذیرفته است.
** دستاوردهای پژوهشی
شرکت
پژوهش و فناوری پتروشیمی با هدف قطع هرگونه وابستگی در صنعت با استفاده از
مجموعه ای از دانش پژوهان و صنعتگران هم اکنون گروه های مختلف پژوهشی در
زمینه پلیمری، کاتالیست، فرآیندهای پتروشیمیایی، مواد شیمیایی و توسعه
محصول، فناوری های نوین، فنی، مهندسی و پایلوت و واحدهای تجاری سازی و
مستندسازی تشکیل داده است.
از دستاوردهای تشکیل این گروه های پژوهشی
تدوین دانش های فنی بومی شده فرآیندهای تولید پروپیلن، پلی اتیلن ها،
متانول، DME, VAM و MDEA و بعضی از کاتالیست ها و مواد شیمیایی و ساخت
تجهیزات مورد نیاز صنعت پتروشیمی بوده است.
دانش فنی کوره الفین، دانش
فنی بستر پرشده چرخان در مقیاس بنچ(RPB)، دانش فنی تولید UHMWHD، دانش فنی
فیلم های پلی اتیلنی زیست تخریب پذیر در دو گرید LDPE و LLDPE، دانش فنی
فرایند HDPE (فرآیند ACP)، دانش فنی فرایند تولید دو گرید پلی وینیل الکل
(PVA)، دانش فنی فرایند تولید اپوکسی وینیل استر، بومی سازی دانش فنی
فرآیند تولید پلی اتیلن سنگین سه قله ای (MMP)، دانش فنی منیزیم اتوکساید و
منیزیم کلراید، دانش فنی Netzer SB10، دانش فنی تولید گلیسرین مونو
استئارات GMS و دانش فنی پایه گاما آلومینای کروی از جمله دستاورهای
پژوهشی در حوزه صنعت پتروشیمی به شمار می رود.
واگذاری لیسانس فرآیند
تبدیل متانول به پروپیلن (PVM) به پتروشیمی کیمیاگران سبزوار، واگذاری
لیسانس فرآیند تولید متانول به پتروشیمی کیمیاگران سبزوار، واگذاری لیسانس
تولید دو کاتالیست IRSAC518 و IRSAC530 برای تولید پلی اتیلن به پتروشیمی
لرستان و واگذاری لیسانس فرآیند تولید پلی اتیلن سنگین به شرکت پتروشیمی
بوشهر به عنوان بخشی از تلاش ها برای کاربردی و تجاری سازی پژوهش های انجام
شده به شمار می روند.
کاتالیست های تولید شده با دانش فنی این شرکت
نتایج بسیار خوبی در آزمونهای صنعتی از خود نشان داده اند که از آن جمله می
توان به تولید 1.5 تن کاتالیست ریفرمینگ خشک برای پتروشیمی خوزستان، تولید
800 کیلوگرم کاتالیست MEK برای شرکت شیمی تکس آریا، تولید 5/1 تن کاتالیست
IRSAC510 (مشابه THS)برای پتروشیمی مارون، امیرکبیر و شازند و تولید 50
کیلوگرم کاتالیست PZ برای فرآیند میتسویی پلی اتیلن برای پتروشیمی بندرامام
اشاره کرد.
** حمایت از ساخت داخل
در حال حاضر این شرکت در
راستای سیاستهای اقتصاد مقاومتی و استفاده حداکثری از توان و تولید داخلی
با حمایت از شرکتهای توانمند داخلی و در قالب پروژه های پژوهشی، موضوع ساخت
و تولید اقلام مورد نیاز صنایع پتروشیمی را پیگیری می کند.
تدوین دانش
فنی و تولید بعضی از کاتالیست ها و مواد شیمیایی و تجهیزات دوار (شامل
اجزاء توربین ها) و تجهیزات استاتیک (شامل انواع مبدل های حرارتی، مخازن
تحت فشار، کوره های صنعتی و چیلرهای جذبی)و ساخت اقلام صنعتی (نظیر شیرهای
صنعتی و فیلترها) و دستگاه های برقی و ابزار دقیق مورد نیاز صنعت پتروشیمی
از جمله اقدامات برای حمایت از ساخت داخل به شمار می رود.
دومین دوره مسابقات فوتبال جام جهانی در سال های 1934 و به میزبانی کشور ایتالیا برگزار شد.
کشور
ایتالیا که یکی از نامزدهای ناکام کسب امتیاز میزبانی نخستین دوره مسابقات
جام جهانی سال 1930 بود، برای برگزاری دومین دوره این پیکارها در سال 1934
توسط فدراسیون بین المللی فوتبال /فیفا/ انتخاب شد.
انتخاب ایتالیا،
دو کشور آرژانتین و برزیل را با توجه به انجام سفر 13 هزار کیلومتری برای
انجام تنها یک دیدار در مرحله نخست، از خواب و خیال خارج کرد.
این رقابت ها از 27 مه تا 10 ژوئن سال 34 برگزار شد و از کیفیت بهتری نسبت به دوره قبل برخوردار بود.
به
تلافی دوره قبل مسابقات که بسیاری از تیم های اروپایی از شرکت در آن
انصراف دادند، این بار چندین تیم آمریکای جنوبی مثل آرژانتین و برزیل تیم
ذخیره خود را راهی اروپا کردند و اروگوئه حتی حاضر نشد از قهرمانی خود دفاع
کند.
دومین دوره جام جهانی، شاید سیاسی ترین دوره آن از زمان برگزاری
تاکنون باشد. جام جهانی 1934 درحالی در ایتالیا برگزار گردید که دولت
فاشیستی "بنیتو موسولینی" دیکتاتور ایتالیایی بر مسند قدرت بود و تلاش می
کرد با استفاده از محبوبیت ورزش فوتبال در بین مردم و شکوه و ارزش جام
جهانی در دنیا، به تبلیغ افکار خود و همفکرانش در حزب فاشیست ایتالیا
بپردازد.
اروگوئه قهرمان دوره قبل در اعتراض به این رژیم، در این دوره
شرکت نکرد و برزیل و آرژانتین هم بهترین نفرات خود را به دلیل ترس از شرایط
حاکم بر ایتالیا در خانه نگهداشتند.
در جام دوم، برخلاف جام 1930 که
13 کشور برای حضور در آن ابراز علاقمندی کرده بودند، 32 کشور به فیفا اعلام
آمادگی کردند، اما از آنجا که باید جام با 16 تیم برگزار می شد، فیفا تصمیم
گرفت که دیدارهای انتخابی برگزار نماید تا 16 تیم به مرحله نهایی جام راه
یابند. از نکات جالب توجه حضور تیم میزبان در دیدار انتخابی بود که البته
تیم ایتالیا موفق شد با شکست 4 بر صفر تیم یونان در شهر میلان به دور نهایی
صعود نماید.
چند سال قبل از شروع جام جهانی 1934، یک روزنامه نگار به
نام "ویتویوپوزو" استخدام شد تا برنامه ای جهت رساندن ایتالیا به مقام
قهرمانی تدوین کند و خود مربیگری تیم را تقبل نماید. هرچند پوزو با برنامه
ای دقیق تیم ایتالیا را به پیش می راند و حتی از چهار بازیکن آرژانتینی
الاصل هم در تیم خود سود می جست، ولی بی شک اگر حمایت های آشکار داوران
نبود، شاید ایتالیا نمی توانست جام جهانی را در خانه نگهدارد.
به هرجهت
مسابقات، با دیدار ایتالیا و ایالات متحده در شهر رم و با حضور موسولینی
آغاز گردید. در این دیدار تیم میزبان با نتیجه خرد کننده 7 بر 1 به پیروزی
رسید. در دور اول علاوه بر ایتالیا، تیم آلمان با شکست 5 بر 2 بلژیک، اتریش
با پیروزی 3 بر 2 بر فرانسه، اسپانیا با غلبه بر برزیل با نتیجه 3 بر 1 و
سوئد، مجارستان، سوئیس و چکسلواکی با برتری در برابر آرژانتین، مصر، هلند و
رومانی، قدم به یک چهارم نهایی نهادند.
کاملا قابل پیش بینی بود که
فقط تیم های اروپایی به مرحله یک چهارم نهایی رقابت های سال 34 راه یابند.
نبرد تیم ها در شهر فلورانس به اوج خود رسید که هر چند با حمایت داور
ایتالیایی همراه بود، ولی با درخشش ریکاردوزامورا دروازه بان اسپانیا در
پایان وقت اضافی با نتیجه یک بر یک به پایان رسید.
در آن گرمای طاقت
فرسا، خط دفاع تیم اسپانیا با شجاعت تمام مقابل تیم سخت و کوبنده آتزوری
ایستادگی کرد تا مسابقه در وقت اضافه 1 - 1 تمام شود. روز بعد مسابقه تکرار
شد و هر دو مربی نیروهای تازه نفس را به خدمت گرفتند چنانکه تیم ایتالیا
پنج بازیکن جدید و اسپانیا هفت بازیکن تازه را به میدان فرستاد اما بازیکن
بعد از بازیکن بود که از فرط خستگی بر زمین می افتاد.
از بخت خوب
هواداران میزبان، جوزپه مئاتزا تنها گل مسابقه را به ثمر رساند. دو روز بعد
همین سناریو در شهر میلان مقابل اتریش تکرار شد. در زمین ورزشگاه سن سیرو
که با وزش توفان و باران سیل آسا به باتلاق بیشتر شبیه بود، بازهم مئاتزا
(که چهارمین بازی خود را در طول یک هفته انجام می داد)، گل پیروزی بخش تیمش
را به ثمر رساند تا لاجوردی پوشان ایتالیا به فینال راه یابند.
حریف
ایتالیا در این مرحله چکسلواکی بود که با برتری 3 بر 1 در برابر آلمان به
دیدار پایانی راه یافته بود. روز یکشنبه 10 ژوئن تمام ایتالیا نفس خود را
در سینه حبس کرده بود. هنوز 20 دقیقه به پایان مانده بود که پوک، بازیکن
جناح چپ تیم چکسلواکی، میهمان را جلو انداخت. تمام ورزشگاه در سکوت فرو
رفته بود. تنها چند دقیقه از وقت باقی مانده بود که بازیکن ایتالیایی
آرژانتینی میزبان به نام "اورسی" نتیجه را مساوی کرد تا مسابقه در وقت
اضافه پیگیری شود.
مصدوم شدن مئاتزا در این هنگام ناخوشایندترین اتفاق
ممکن برای ایتالیا بود اما او به اندازه ای که بتواند در ادامه بازی پاس گل
را به هم تیمی اش چیاویو دهد، توان داشت و به زمین بازگشت.
آتزوری ها چنان بازی سرسختانه و فوتبال زیبایی را به نمایش گذاشتند که قهرمانی کاملا برازنده شان بود.
در دیدار رده بندی هم تیم آلمان با پیروزی 3 بر 2 در مقابل اتریش به مقام سوم رسید.
** تیم های برتر جام جهانی 1934
قهرمان: ایتالیا
دوم: چکسلواکی
سوم: آلمان
چهارم: اتریش
** برندگان توپ طلایی آدیداس: اولدریش نجدلی از چکسلواکی، ادموند کونن از آلمان و آنجلو چیاویو از ایتالیا، هر یک 4 گل
** اسطوره های جام جهانی 1934
- جیامپیرو کومبی (ایتالیا: متولد 1902 ، وفات 1956)
کومبی
بهترین دروازه بان تاریخ فوتبال ایتالیا شناخته می شود. مصدومیت "کرسولی"
زمینه بازگشت او به تیم ایتالیا و انجام چهل و هفتمین بازی ملی اش را فراهم
کرد.
راه دادن هفت توپ به دروازه در دیدار با مجارستان در سال 1924
شروع بسیار بدی بود که موجب شد "ویتوریو پوزو" سرمربی تیم او را برای بازی
های المپیک همان سال در آنتورپ انتخاب نکند. کومبی سال بعد دوباره موقعیت
خود را احیا کرد تا ایتالیا با هفت گل فرانسه را مغلوب کرده و البته جا پای
او را در المپیک 1928 پاریس محکم کند.
او پنج بار با یوونتوس قهرمان سری آ ایتالیا شد و بعد از جام جهانی 1934 از فوتبال خداحافظی کرد.
- آنجلو چیاویو (ایتالیا، متولد 1905 ، وفات 1990)
زننده گل پیروزی بخش ایتالیا در وقت اضافه دیدار فینال جام جهانی 1934 مقابل چکسلواکی.
پوزو
قبل از مسابقه به چیاویو دستور داده بود هر دو - سه دقیقه جای خود را با
"گوآیتا" هافبک راست تیم عوض کند در نتیجه همین تاکتیک، چیاویو پاس گوآیتا
را به گل تبدیل کرد. پلانیکا دروازه بان چک توپ را با دستهایش لمس کرد اما
شوت چیاویو قوی تر از آن بود که متوقف شود.
وی در 21 بازی ملی 15 گل به ثمررساند و بعد از جام 1934، در اوج از فوتبال خداحافظی کرد.
در سالهای 1925 ، 29 و 36 همراه با بولونا قهرمان لیگ ایتالیا شد.
- ریکاردو زامورا (اسپانیا متولد 1901 ، وفات 1978)
زامورا
مشهور به "ال دیوینو" عضو کلیدی فوتبال اسپانیا بود. وی اولین بازی ملی را
در المپیک سال 1920 انجام داد و 69 بار درون دروازه اسپانیا ایستاد. او
قامت بلندی نداشت اما فضای دروازه را به خوبی پوشش می داد و مهارت زیادی در
پیش بینی حرکت حریف داشت.
وی موتور محرک تیم اسپانیا در کسب پیروزی
مقابل ایتالیا در مرحله یک چهارم نهایی بود. وقتی ایتالیا 1 - 1 مساوی کرد،
مصدوم شد و نتوانست در بازی برگشت از شکست تیمش جلوگیری کند.
مهیج ترین بازی او در ورزشگاه هایبری لندن در سال 1931 مقابل انگلیس بود که به عنوان بهترین دروازه بان جهان، هفت گل دریافت کرد.
** گلزنان جام جهانی 1934 :
اولدریخ نجدلی، چک 5 گل
آنجلو چیاویو، ایتالیا 4
ادموند کونن، آلمان 4
** خواندنی ها
-
دیدار فینال جام جهانی 1934 میان ایتالیا و چکسلواکی، رویارویی دو تن از
بهترین دروازه بان های تاریخ فوتبال به نام جیان پیرو کومبی و فرانتیسک
پلانیکا بود. دروازه هر دو در وقت قانونی تنها یک بار گشوده شد اما ایتالیا
در وقت اضافه توانست 2- 1 پیروز شود.
- دیدار پایانی در شهر رم و در
حضور 72 هزار تماشاگر برگزار شد. دوچه (لقب موسولینی) به خاطر روحیه بخشیدن
به تیم ایتالیا، در ورزشگاه حضور یافت اما گل اول بازی در دقیقه 25 توسط
پوک مهاجم چکسلواکی به ثمر رسید. این گل خشم تماشاگران ایتالیایی را
برانگیخت، بطوری که تعدادی از آنها به یکی از بازیکنان چک حمله ور شدند و
او را با تور سیمی بستند. این غائله با دخالت پلیس ایتالیا به پایان رسید.
در دقیقه 33، اورسی از ایتالیا بازی را به تساوی کشاند تا خشم تماشاگران هم
فرونشیند. بازی در وقت قانونی با همین نتیجه به پایان رسید تا با صحبت های
انگیزه بخش پوزو در رختکن، تیم ایتالیا وقت اضافه را بسیار هجومی آغاز
نماید. حمله های تیم ایتالیا سرانجام به بار نشست و چیاویو از ایتالیا با
به ثمر رساندن گل پیروزی باعث پیروزی و فتح جام شود.
- مسابقات جام جهانی 1934 در هشت شهر ایتالیا شامل رم، ناپل، میلان، تورین، فلورانس، بولونا، جنوا و تریسته برگزار شد.
-
در این دوره تصمیم گرفته شد که مسابقه بعد از تساوی در وقت قانونی، در وقت
اضافه پیگیری شود و اگر باز هم مساوی شد، بازی تکرار شود.
- چیاویو اولین بازیکن اروپایی است که سه گل در یک مسابقه زد تا ایتالیا 7 - 1 آمریکا را شکست دهد.
- بلیس از تیم آرژانتین اولین گل این جام را زد.
-
مصر اولین تیم آفریقایی بود که در جام جهانی شرکت کرد. فوزی دو گل مصر را
مقابل مجارستان در شهر ناپل به ثمررساند اما، نتوانست مانع از شکست 4 - 2
تیمش شود.
- اولین مسابقه جام جهانی که به وقت اضافه کشیده شد، بین
اتریش و فرانسه بود. اتریش تحت مربیگری "هوگو میسل" سرانجام 3 - 2 پیروز شد
اما در نیمه نهایی 1 - 0 به ایتالیا باخت.
- کاپیتان دو تیم ایتالیا و چک در دیدار فینال، دروازه بان ها بودند.
** اسامی بازیکنان تیم قهرمان - ایتالیا
دروازه بانان : جوزپه کاوانا، گیامپرو کومبی، گویدو مساتی
مدافعان: لوییجی آلماندی، ارالدو مونزگلیو، ویرجینیو روسه تا، ماریو وارگلین
هافبک ها: پیترو آرکاری، لوییجی برتولینی، اومبرتو کالیگاریس، ماریو کاستلاتزی، آتیلیو فراریس، لوییز مونتی، ماریو پیتزیولو
مهاجمان:
فلیسی پلاسیدو بورل، آتیلیو اماریا، جیووانی فراری، انریکه گوآیتا،
آنفیلوگینو گوآریسی، جوزپه مه آتزا، رایموندو اورسی، آنجلو چیاویو
سرمربی: ویتوریو پوزو
یکشنبه 16 خرداد 1389
ساعتها راه میرفتیم و نمیرسیدیم. دستانم حتی داخل دستکش هم از سرما نای تکان خوردن نداشت. تشنه بودم ، اما توانایی بیرون آوردن بطری آب از کوله را هم نداشتم. هر قدم را از قدم بعدی با سختی بیشتر برمیداشتم.
۰۳ شهریور ۱۳۹۴
خبرگزاری ایسنا - کبریا حسینزاده: ساعتها راه میرفتیم و نمیرسیدیم.
دستانم حتی داخل دستکش هم از سرما نای تکان خوردن نداشت. تشنه بودم ، اما
توانایی بیرون آوردن بطری آب از کوله را هم نداشتم. هر قدم را از قدم بعدی
با سختی بیشتر برمیداشتم.
گاهی از اینکه تصمیم گرفته بودم قله 5
هزار و 671 متری ایران را فتح کنم، پشیمان میشدم و خودم را نفرین میکردم و
گاهی هم خودم را دلداری میدادم که به عنوان یک زن، عمل تحسینبرانگیزی
انجام میدهم.
مجبور بودم به توصیه پزشک طب سنتیام برای پیشگیری از
چرب شدن کبد، یک هفته سوپ گشنیز برای ناهار و شام بخورم و مابقی روز هم
خودم را با عرق خارشتر سیر کنم.
بعد از یک هفته رژیم مسخرهای که
داشتم، رفتم که دماوند را فتح کنم! وقتی فکر میکنم در حالی که رژیم بودم
تمرینات صعود را انجام میدادم، به حماقت خودم میخندم اما باز قدرت
بدنیام را تحسین میکردم.
طبیعت زیبای دامنه کوه دماوند
با آنکه صبح زود راه افتاده بودیم، غروب شده بود که به ارتفاع 4 هزار و 200
متری رسیدیم. کم کم هوا سرد میشد. یکی از همتیمیهایمان ارتفاعزده شده
بود و مابقی هم خسته بودند. به محض اینکه به کمپ سوم رسیدیم،
اتاق
محل اقامتمان را نشان دادند و هر کدام یک طرف افتادیم. به شدت خوابم میآمد
اما بهتر بود نخوابیم. مسئول کمپ با چای و نبات، کیک و بیسکویت از ما
پذیرایی کرد. این کمپ 4 اتاق و حدود 70 تخت دارد.
جشن سلولها!
طعم سوپی را
که صاحب کمپ آن شب مهمانمان کرد تا لحظه مرگ فراموش نمیکنم. وقتی کاسه سوپ
را سرکشیدم احساس میکردم تمام سلولهای تنم جشن گرفتهاند.
یک
آن، فکر جنگزدهها و قحطیزدههایی که مجبورند بدون آب و غذا ساعتها
پیادهروی کنند از ذهنم گذشت، اما ترجیح دادم فکرم را مثل ابری از بالای
سرم پاک کنم و از غذایی که میخورم لذت ببرم.
توالتهایی تحسینبرانگیز
سرویسهای بهداشتی که در آن ارتفاع ساخته بودند واقعاً تحسینبرانگیز بود
سرویسهای بهداشتی که در این ارتفاع ساخته بودند واقعاً تحسینبرانگیز بود.
توالتهایی با کاسههای فلزی و آفتابههای پلاستیکی. هر کوهنوردی قبل از
اینکه وارد توالت شود باید آفتابهاش را از شیر آب یخی که همیشه در طبیعت
رها بود پر میکرد. فکر رفتن به دستشویی در آن سرما و دست زدن به آن آب
سرد، جهنمی از یخ را تداعی میکرد.
با آنکه باید زود میخوابیدیم تا
صبح انرژی بهتری برای صعود داشته باشیم، ترجیح دادیم پای صحبتهای مردی که
247 بار دماوند را فتح کرده است بنشینیم تا از تجربیاتش برای صعودمان
استفاده کنیم. چشمانم به زور باز بود و خوابم هم نمیبرد.
گاهی
عضلات پایم میگرفت و مجبور بودم داد بزنم تا هماتاقیهایم که خواب بودند
بیدار شوند! اما صبح روز بعد فهمیدم که هماتاقیهایم در واقع خودشان را به
خواب زده بودند و هیچکدام تا صبح چشم روی هم نگذاشته اند.
هر از
گاهی پنجره کوچک اتاق را نگاه میکردم و با خودم میگفتم چرا این صبح لعنتی
طلوع نمیکند. از اینکه نتوانم دماوند را ببینم، ترس داشتم. ساعت 5 صبح
همراه با تیم کوهنوردی هفت نفرهمان راه افتادیم. یک نفر که ارتفاع زده
شده بود، همانجا در کمپ ماند.
تنها من و یکی دیگر از همکارانم، زنان حاضر در گروهی بودیم که فتح دماوند یکی از آرزوهایشان بود.
دماوند در بند
گاه فرصت کوتاهی برای استراحت پیش میآمد
بخشی از زمین یخ زده بود. بسیاری از کوهنوردان زودتر از ما حرکت کرده
بودند. با هر قدم خورشید کمی از زیباییهایش را نشان میداد و همراه ما اوج
میگرفت.
هر چه به ظهر نزدیک میشدیم ترافیک ابرهای بالای سرم هم
بیشتر میشد؛ گاهی کند گاهی تند و گاهی با هم تصادف میکردند و شدت سرما هم
بیشتر میشد.
گاهی برای استراحت توقف میکردیم و من به بدنه محکم
دماوند تکیه میدادم و از ابرها عکس میگرفتم. گاهی سوژههای خوبی میدیدم
اما از فرط خستگی توانایی نگه داشتن دوربین در دستانم را نداشتم.
بارها شعر ملکالشعرای بهار از ذهن و زبانم میگذشت: «ای دیو سپید پای در بند / ای گنبد گیتی ای دماوند».
نمیدانم
ملکالشعرای بهار دماوند را فتح کرده بود و این شعر را گفته بود یا نه؟
اما به نظرم دماوند، در بند بود. انگار دلش نمیخواست مهمانان زیادی داشته
باشد و هر کسی پایش را داخل خانهاش بگذارد.
این را با دیدن
زبالههایی که مهمانان بیملاحظهاش در خانه او ریخته بودند حدس میزدم.
راستش من هم دلم نمیخواست هر کسی خودش را به بلندای دماوند برساند؛ شاید
اینطوری، حتی به اندازه یک قدم هم که شده، از آلودگی بیشتر جلوگیری میشد.
هرچه میرفتیم، نمیرسیدیم
آبشاری در مسیر قله دماوند که همیشه یخزده است
از دور آبشاری از یخ را دیدم؛ آبشاری که در تابستان و زمستان یخ زده است و
جایی خواندم از نظر ارتفاع از سطح دریا، مرتفعترین آبشار خاورمیانه است.
هرچه راه میرفتیم، نمیرسیدیم. آبشار یخی تمام نمیشد. گاهی آنقدر احساس
ضعف میکردم که حالت تهوع میگرفتم.
هرچه بالاتر میرفتم سردردم بیشتر میشد و یاد صحبتهای راهنمایی که شب گذشته اطلاعات خوبی را در اختیارم میگذاشت، میافتادم.
او
میگفت: رگها در ارتفاع متورم میشوند و بسیاری که بعد از مدتی تومور
مغزی میگیرند شاید متوجه نشوند که سالها قبل دماوند را فتح کردهاند و
نتیجه کوهنوردی در ارتفاع سالها بعد به شکل تومور مغزی خودش را نشان
میدهد.
او یک بسته بادام زمینی باد کرده را نشان داد و گفت: به نظرت این بسته بادام زمینی در شهر هم همین قدر پفکرده است؟!
با
هر قدم و سردردی که همراهم میآمد، نگران رگهای مغزم بودم. با افزایش
ارتفاع، نفسهایم به شمارش میافتاد. دود و بوی گوگرد هم به آن اضافه شده
بود و همچنان نمیرسیدم.
زانو درد هم کلکسیون دردهایم را تکمیل کرد
و مجبور بودم باتوم یا همان عصایم را محکم در بدنه دماوند فرو کنم و هربار
از اینکه او را زخمی میکنم، معذرت بخواهم.
گاهی گوش میکردم تا
شاید صدای ضحاک دربند را بشنوم، اما صدایی جز صدای زیبای پرندگان
نمیشنیدم. یکبار من سرقدم (کسی که به عنوان راهنما جلوتر از بقیه میرود)
شدم و به بیراهه زدم و به سختی ادامه راه را پیدا کردیم.
انتشار بخار گوگرد در بالای دماوند، از دوردست پیداست
سینهخیز تا دماوند
بارها
خودم را دلداری میدادم که به زودی میرسیم. این کوهنوردی مثل بخشی از
زندگی میماند که بالا و پایین دارد و این تویی که باید از این سختیها
عبور کنی. گاهی هم از زور خستگی خودم را سرزنش میکردم که چرا تصمیم به فتح
دماوند گرفتهام.
آخرهای راه را عملاً سینهخیز میرفتم. گوگرد هم
راهش را درست از کنار بینی و دهان من کج میکرد! یکی دو بار گوگرد وارد
ریههایم شد و حالت تهوع به من دست داد، اما خدا رو شکر که آبرویم جلوی
همگروهیها حفظ شد؛
گرچه دیگران هم وضعیتی بهتر از من نداشتند و مثل یک گروه از «زامبی»ها شده بودیم که به سمت دهانه آتشفشان دماوند در حرکتند.
من
سومین نفر از اعضای گروه بودم که پا روی قله گذاشتم و اولین کاری که کردم
این بود که ظاهرم را حفظ کنم و دوربینم را به یکی از دو نفری که زودتر از
من رسیدند بدهم تا در کنار گوسفند و بز یخزده قله عکسی از من بگیرند و به
فدراسیون کوهنوردی نشان بدهم و گواهی فتح دماوند را بگیرم.
یکی از
رانندههای وانت در پایین کوه میگفت، در زمانهای دور گوسفندانی از گله
جدا شده بودند و یکی از آنها معلوم نیست خودش را چطور به قله میرساند و
همان جا از سرما یخ میزند، از آن روز هر کوهنوردی که به قله صعود میکند
با آن عکس میگیرد.
تکههای گوسفند یخزده در قله دماوند
برفهای یونولیتی همراه با سکوت
البته
برای فیسبوک، اینستاگرام و دیگر شبکههای اجتماعی هم به عکسهایم نیاز
مبرم داشتم! به هر حال با کلی بدبختی خودم را به اصل دماوند رسانده بودم.
برف شروع به باریدن کرد و گوگرد هم راه رفتن در گلو و چشمم را پیدا کرده
بود.
یک دقیقه زیر دانههای برف که بیشتر شبیه یونولیتهای ریز شده
بودند نشستم. آنچه بیش از هر چیز برایم لذت داشت، صدای سکوت دماوند بود.
صبر
کردم تا دیگر همتیمیها هم برسند و آنها را سوژه عکس کنم. هر کدام بعد از
رسیدن دیگری را بغل میکرد و یک طرف ولو میشد. هیچکدام باورمان نمیشد در
ارتفاع 5 هزار و 671 متری در قله دماوند هستیم. سرعت برف بیشتر و زمین به
سرعت سفید میشد.
از اینکه باید به خاطر نامساعد بودن هوا قله را زود ترک میکردیم ناراحت بودیم، اما چاره دیگری نبود.
چرا دماوند تلهکابین ندارد؟
هنگام
برگشتن با خودم میگفتم چرا دماوند تله کابین ندارد؟! به عنوان خبرنگار
حوزه میراث فرهنگی و گردشگری، به خودم میگفتم به محض اینکه پایین برسم، یک
گزارش انتقادی درباره اینکه چرا مسئولان خط تلهکابین برای دماوند
راهاندازی نکردهاند مینویسم! انگار ارتفاع، هوش از مغزم برده بود. خواب
بودم، راه میرفتم و هذیان میگفتم.
از هر فرصتی که برای استراحت
پیش میآمد برای خوابیدن استفاده میکردم. دلم میخواست همانجا بخوابم و
اجزای بدنم خاک دماوند شود. از 5 صبح حرکت کرده بودیم و 5 بعدازظهر بود و
ما همچنان راه میرفتیم.
چیزی جز آجیل چهار مغز، عسل، میوه و آب و البته بخار گوگرد نخورده بودیم و هرچه میرفتیم، نمیرسیدیم.
در مسیر بازگشت از قله، کولاک شروع شد
به خودم قول دادم بعد از اینکه رسیدم، تا مدت زیادی هوس رفتن به کوه به سرم
نزند. چندین بار زمین خوردم. زانوهایم فریاد میزدند و من مجبور بودم تنها
دلداریشان دهم. دماوند هم تعطیل شده بود و ما همچنان در تکاپوی برگشتن به
ارتفاع 4 هزار و 200 متری بودیم. همه کوهنوردان برگشته بودند و تنها ما در
ارتفاعات بودیم. برف هم نذر کرده بود قطع نشود!
به کمپ نزدیک
میشدیم اما نمیرسیدیم. فقط از دور کوهنوردانی را که میرسیدند، میدیدم و
آرزو میکردم جای آنها باشم و وقتی به همانجا میرسیدم، میفهمیدم که
هنوز نرسیدهام! جایی کم آوردم و زدم زیر گریه.
خوبیاش این بود که
سردردم کمی بهتر شد. به اصطلاح ورزشکاران، بدنم خالی کرده بود. بعد از فتح
دماوند احساس کردم همان ورزشی که قبلا انجام میدادم بهتر بود.
تفاوت دماوند نوردی با رینگ بوکس
در
رینگ بوکس نهایتش این است که مشت آخر را میخوری و بازی را واگذار میکنی و
فرصت داری تا دفعه بعد انتقامت را از حریف سرسختت بگیری، اما دیگر راحت
میشوی و تو میمانی و یک صورت کبود و هر بار که صورت ورم کردهات را
میبینی درس بزرگی را که گرفتهای به خاطر میآوری اما اگر میخواستم همان
لحظه بازی را به دماوند واگذار کنم، شاید به استقبال مرگ میرفتم چون
همراهانم خودشان به اندازه کافی خسته بودند و نمیتوانستند کمکم کنند.
اگر درخواست کمک هم میکردم حداقل 12 ساعت زمان میبرد تا تیم امداد خودش را به من برساند.
کمپ از دور معلوم بود اما هرچه میرفتیم، نمیرسیدیم
سرانجام، رسیدیم
سرانجام
حدود ساعت 8 شب به بارگاه سوم و ارتفاع 4 هزار و 200 متر رسیدیم. اتاقمان
را گرفتند و به یک گروه کوهنورد خارجی دادند و جایی در رستوران و کف زمین
را هم در اختیار گروه ما قرار دادند. بعد از املتی که برای شام خوردیم، غش
کردم و متوجه نشدم چه موقع سرم به بالش رسید. بعد از راحتترین خواب
زندگیام و بدون آنکه احساس سرما یا تنگی جا داشته باشم، صبح با صدای
دیگران به زحمت از خواب بیدار شدم.
یک لحظه احساس کردند من دچار
مشکل شدهام که بیدار نمیشوم، اما در کل خوابم سنگین بود و بعد از آن همه
پیادهروی واقعا برایم دشوار بود که روح به جسمم برگردد و از همه مهمتر
اینکه خودم را برای برگشتن به ارتفاع سه هزار و 20 متر آماده کنم.
دماوند و این همه خواهان!
برای
برگشتن قاطری در کار نبود تا کولههایمان را بارش کنیم زیرا آنها هم ساعت
کار داشتند. بنابراین مجبور بودیم مابقی راه خودمان زحمت حمل بارهایی که
آورده بودیم را بکشیم. درد زانوهایم بهتر شده بود. هرچه از ارتفاعات
پایینتر میآمدم، هوا گرمتر میشد. گروههای کوهنوردی مشتاق دیدار دماوند
به سمت قله حرکت میکردند. برایم عجیب بود که دماوند این همه خواهان دارد!
هنگام
برگشت بود که پیرمردی با صدای بلند از گروهمان خواست تا کمی به او توجه
کنیم. او پرسید چه چیزی داریم که به او بدهیم؟ ما که همه خوراکیهایمان
تمام شده بود، پرسیدیم چه چیزی میخواهد؟ اما او در جواب همه ما را غافلگیر
و شرمنده افکارمان کرد.
آن پیرمرد از ما لبخند طلب کرد و خودش با
صدای بلند خندید و گفت: «دماوند سرجایش باقی میماند، اما این فرصت که
زمانی دوباره برای صعود این گروه به وجود بیاید شاید دیگر اتفاق نیفتد. پس،
از فرصتهایی که دارید لذت ببرید و قدر این لحظهها را بدانید». صحبتهای
آن مرد هنوز در جان و گوشم نجوا میشود.
گاهی احساس میکردم زانوهایم توان حرکت ندارد
عکسهایی را که از طبیعت دماوند در ذهنم گرفتم، هر از گاهی ورق میزنم چون
معتقدم برخی از صحنهها را واقعا نمیتوان با دوربین ثبت کرد. دماوند را
دستکم گرفته بودم اما او با مهربانی، من، خستگیهایم و غُر زدنهایم را
پذیرفت و تمام زیباییهایش را نشانم داد.
گروهمان به سلامتی دماوند
را فتح کرد و همگی به خانه برگشتیم و عکسمان را به فدراسیون کوهنوردی پلور
نشان دادیم تا گواهی فتحمان صادر شود.
هر روز که میگذرد تشنگیام
برای سکوت بینظیر قله بیشتر میشود و گاهی به آنکه سیراب این تشنگی است
غبطه میخورم. هیچگاه بیتابی برای خواب در بیداری و یکی شدن با دماوند را
فراموش نمیکنم.
بارها مطلبی را که «بهمن نامور مطلق» نوشته است با
خودم تکرار کردهام: «متن، مانند جنینی است که هرکسی قابلیت شکل دادن به آن
را ندارد اما وقتی شکل گرفت زایش و تولد آن ضروری میشود. بیچاره آن کسی
که متن در وجودش تکوین یابد و امکان زایش برایش مهیا نشود، همچو بار سنگینی
خواهد بود که امکان وضع حملش فراهم نباشد.
جنین در وجودش میمیرد و وی را گاهی بدون اینکه بداند دچار انواع بیماریها میکند که یکی از آنها دیوانگی است...»
خوشحالم
که «متن»، این جنینی را که اگر متولد نشود برای انسان انواع بیماریها را
به همراه میآورد، به دنیا آوردم و با دیوانگی مقابله کردم.
گردشگری/ایرانگردی