پاتوق اهل نظر

پاتوق اهل نظر

پاتوقی برای اهل اندیشه و نظر
پاتوق اهل نظر

پاتوق اهل نظر

پاتوقی برای اهل اندیشه و نظر

رکورد دورترین اجسام آسمانی باز هم شکسته شد

با استفاده از عمیق‌ترین عکس‌های فروسرخی که تاکنون تصویربرداری شده‌اند، هفت کهکشان دوردست (آن قدر دور که نوری که اکنون از آنها به زمین رسیده است، تنها 600 میلیون سال پس از مهبانگ تولید شده بود) آشکار شده‌اند. و اکنون مشخص شده که یکی از این کهکشان‌ها، که پیش از این تصور می‌شد بسیار دورافتاده باشد، 13.29 میلیارد سال نوری (4.1 میلیارد پارسک) از زمین فاصله دارد. به این ترتیب این کهکشان دورترین چیزی است که تاکنون کشف شده است.


به گزارش نیچر، این اولین نمونه قابل اعتماد از چنین کهکشان‌های دوردستی است که با استفاده از تصاویر تهیه شده از دوربین میدان گسترده 3 تلسکوپ فضایی هابل کشف شده‌اند. این عکس‌ها توسط گروهی به رهبری ریچارد الیس، اخترشناس کالتک (انستیتو صنعتی کالیفرنیا در پاسادنا) تهیه شده‌اند و دربردارنده اولین نمونه‌های بسیار عظیم از کهکشان‌های اولیه هستند که بتوان با آن نظریه استانداردی را اثبات کرد که به موجب آن هر چه در جستجوی زمان ظهور کهکشان‌ها عقب‌تر برویم و به زمانی برسیم که جهان تنها 450 میلیون سال عمر داشته (یعنی کمتر از 4٪ از عمر کنونی آن)، اخترشناس‌ها باید شاهد کاهش ملایمی در تعداد کهکشان‌ها باشند.

علاوه بر این از وفور کهکشان‌ها چنین برمی‌آید که تعداد ستارگان یک کهکشان اولیه آن‌قدر بوده که پس از خنک شدن عالم در اثر انبساط سریع اولیه، اتم‌های هیدروژن جهان را یونیزه کند (تنها الکترونشان را از آنها بگیرد)؛ که معیاری کلیدی در تکامل جهان محسوب می‌شود.
الیس و همکارانش یافته‌های خود را در یک جلسه توجیهی تلفنی ناسا در روز چهارشنبه ارائه کردند. به گفته آوی لوئب، دانشمند نظری اخترفیزیک در دانشگاه هاروارد (کمبریج ماساچوست)  «این پژوهش عمیق‌ترین حفاری باستان‌شناسی در جهان است که تاکنون انجام شده است». وی می‌افزاید که علاوه بر آن جامع‌ترین آنها نیز به شمار می‌رود.
الیس و همکارانش دوربین تلسکوپ هابل را در بخش بسیار کوچکی از آسمان که به نام میدان بسیار عمیق هابل نامیده می‌شود، تنظیم کردند. به دلیل این که کهکشان‌های دوردست نور بسیار ضعیفی دارند، پژوهشگران نمی‌توانند با اندازه گیری انتقال به سرخ اشیاء (جابجایی نور گسیل شده از ستارگان، از سمت فرابفنش طیف نور به انتهای فروسرخ آن در اثر سرعت انبساط عالم)، به طور مستقیم فاصله آنها را از زمین محاسبه کنند. در عوض، اخترشناسان این فاصله را با مشاهده کهکشان‌ها از طریق چندین فیلتر فروسرخ ارزیابی می‌کنند.

رصدهای اخیر که در ماه‌های مرداد و شهریور انجام شده‌اند، در ترکیب با بررسی‌های پیشین میدان عمیق هابل، تصاویری را تولید کرده‌اند که عمق میدانی دو برابر (با نوردهی دو برابر) بهترین عکسی دارند که یک تلسکوپ تا پیش از این قادر به تهیه آن بود. آنها همچنین دربردارنده تصاویر گرفته شده با یک فیلتر اضافی بودند که به گروه اجازه می‌داد تا با قطعیت بیشتری، این احتمال را رد کند که برخی از این کهکشان‌ها در واقع کهکشان‌های نزدیک‌تری هستند که در اثر پدیده‌هایی مانند سرخ‌شدگی بر اثر غبار میان کهکشانی کم‌نور شده‌اند.
گارت ایلینگورث، اخترفیزیک‌دان در دانشگاه سانتاکروز کالیفرنیا و عضو گروه دیگری که آنها هم از دوربین فروسرخ هابل برای یافتن کهکشان‌های دوردست استفاده کرده‌اند، می‌گوید: «هیچ شکی وجود ندارد که این داده‌های جدید به ما کمک می‌کنند تا بهترین نمونه‌های کهکشان‌هایی با انتقال به سرخ بین 8 تا 10 را داشته باشیم، از 450 میلیون تا 600 میلیون سال پس از مهبانگ».
ایلینگورق و ریچارد بوئنز، که اخترشناس دیگری از دانشگاه سانتاکروز است، به همراه گروه همکارانشان، پیش از این مشخص کردند که یکی از کهکشان‌های آزمایش شده توسط گروه الیس، دارای انتقال به سرخ 10 است، که معادل زمانی است که جهان تقریبا 482 میلیون سال عمر داشت. ولی از تازه‌ترین داده‌ها چنین برمی‌آید که شاید انتقال به سرخ این کهکشان در واقع 11.9 باشد، که به این معنی خواهد بود که این کهکشان در فاصله رکورد شکن 13.29 میلیارد سال از زمین (4.1 گیگاپارسک) قرار دارد و این فاصله یعنی مرز نهایی چیزی که دوربین هابل بتواند ببیند.
اما پژوهشگران هر دو گروه هشدار می‌دهند که، کماکان این احتمال وجود دارد که این کهکشان در فاصله بسیار کمتری از زمین قرار داشته باشد، کما اینکه خود این کشف برای خود آنها هم غیر منتظره بود. بوئنز می‌گوید:‌«باید انتظار هر چیزی را داشته باشیم».

آذر ماه 1391

"نجوم و فضانوردی"

سوگندنامه

دگر سینه‌ام چون خم آمد بجوش

بر آمد از این قلزم غم خروش

خراباتیان، راه میخانه کو

حریفان بگوئید، پیمانه کو

مرا سوی میخانه راهی دهید

سرم را به آن در پناهی دهید

بهار است و بلبل، بساط نشاط

بطرف چمن میکشد ز انبساط

تو هم زاهد از خویش دستی برآر

مکن اینقدر خشکی اندر بهار

به درک فنون ریا کاملی

در این فن چرا اینقدر جاهلی

مرادی نشد حاصلت در مرید

در این آرزو گشت، مویت سفید

بیا بگذر از قید ناموس و ننگ

بزن شیشهٔ خودپرستی به سنگ

بینداز از دست مسواک را

بدست آر، نوباوهٔ تاک را

ز من بشنو، از زهد اندیشه کن

بهار است، دیوانگی پیشه کن

بزن دست و صد چاک زن جامه را

بیفکن ز سر بار عمامه را

بیا با حریفان هم آهنگ باش

بکن صلح و با خویش در جنگ باش

ازین زهد یکباره بیگانه شو

به رند خرابات، همخانه شو

چو من ترک سودای تزویر کن

توان تا بمیخانه، شبگیر کن

که بختت مگر سر بر آرد ز خواب

نظرها بیابی ز خم شراب

ز فیض صبوحی بفیضی رسی

شوی با همه ناکسیها، کسی

چه بر سبحه چسبیده‌ای اینقدر

بس این خاک بازی که خاکت بسر

چرا اینقدر خشک و افسرده‌ای

نه دستی نه پائی مگر مرده‌ای

بکن ترک تزویر و زهد و ریا

به میخانه رفتن ز سر ساز پا

ز ما اختلاط مجازی مجو

زمستان بجز صاف بازی مجو

بگو با حکیم ز خود بی‌خبر

که ای مانده در گل درین ره چو خر

بمستی ز حکمت کن اندیشه‌ای

چه صغری، چه کبری، بکش شیشه‌ای

کتاب اشارات ابرو بخوان

شفا در لب جام پُر باده دان

ببین شرح تجرید ساق و بدن

بگو حکمت العین چشم و دهن

بجز حرف باده مکن گفتگو

سخن‌تر مقولات و از کیف گو

بیا ساقی ای قبلهٔ من بیا

سرت گردم، ای شوخ پر فن بیا

دماغم ز سودای صحبت بسوخت

به داغم زبان شعله‌ها برفروخت

علاجی کن از می دماغ مرا

بنه مرهم از باده داغ مرا

شد از آتش دهر جانم کباب

برافشان بدین شعله مشتی شراب

بپا شو زمستی چه افتاده‌ای

بیفکن مرا در شط باده‌ای

بکن شستشوی من از لای می

مرا غرق میکن بدریای می

بده ساقی آن مایهٔ زندگی

دمی وارهانم ز دل مردگی

دل و جان من شد بفرمان تو

چه جان و چه دل جمله قربان تو

بمن جان من می بده می بده

پیاپی پیاپی پیاپی بده

بده باده وز روی مستی بده

فدای تو گردم دو دستی بده

به یکدست ما را سبک بر مدار

چه مینا چه پیمانه خمها بیار

مکن سرکشی از من ای بی‌نظیر

بده جامی و در عوض جان بگیر

بیا ای تو درمان دردم بیا

بیا گرد بالات گردم بیا

بیا ای فدای رخ ساده‌ات

بده می بگرد سر باده‌ات

کجایم، چه میگویم ای دوستان

مگر مست گشتم درین بوستان

ملولیم ساقی می ناب ده

یکی جرعه ز آن قرمزین آب ده

سخنها بمستانه گفتم بسی

الهی نرنجیده باشد کسی

ز هستی ندارم من از خود خبر

خمار شبم میدهد دردسر

به یک جرعه رفع ملالم کنید

بدی گفته باشم حلالم کنید

چه من تازه ز اهل طرب گشته‌ام

ببخشید گر بی‌آدب گشته‌ام

غم هیچکس بر دلم بار نیست

بجز زاهدم با کسی کار نیست

عصا وار استاده‌ام در برش

چه دستار پیچیده‌ام در سرش

دلم سوخت بر حال زاهد بسی

که بیچاره‌تر زو ندیدم کسی

ز کوی خرابات آواره‌ای

زبان بسته حیوان بیچاره‌ای

ندانم چه دیده است از زندگی

نمیرد چرا خود ز شرمندگی

که از بزم رندان نماید نفور

ز راه مسلمانی افتاده دور

من از دید زاهد بسی منکرم

مسلمانی ار این بود کافرم

الهی به پاکان و رندان مست

به دلگرمی ساقی می‌پرست

به جوش درون خم صاف دل

که شد در بر او فلاطون خجل

به رندی کز آلودگی پاک خفت

به مستی که با دختر تاک خفت

به آهی که بر دل شبیخون زند

به اشکی که پهلو به جیحون زند

به داغی که بر سینه محکم بود

به زخمی کش الماس مرهم بود

به صبری که در ناشکیبا بود

به شرمی که در روی زیبا بود

به عزلت نشینان صحرای درد

به ناخن کبودان شبهای سرد

به چشمی کزو چون بر آید نگاه

کند روز بیچارگان را سیاه

به رویی که روشن کند بزم جمع

به عشقی که پروانه دارد به شمع

به بی دست و پایان کوی وصال

به عاجز نگاهان حسرت مآل

به هجری که پیوسته در وصل یار

بره باشدش دیدهٔ انتظار

به شام فراق دل آشفتگان

به صبح وصال بغم خفتگان

به معشوق از رحم و انصاف دور

به دلدادهٔ در بلاها صبور

به دردی که بی‌حاجتش از طبیب

به یأسی کز امید شد بی‌نصیب

به زلفی که دل را ز کس بی‌خبر

نهان میرباید ز پیش نظر

به دزدی که پروا ندارد ز کس

نمیترسد از شحنه و از عسس

به عهدی که پیمانه با باده بست

که دور است از شیشهٔ او شکست

به ذکر صراحی به وقت فرح

به اوراد جام و دعای قدح

به سرهنگی خشت بالای خم

به افتادن جام در پای خم

به پیچ و خم ساقی لاله رنگ

به اندام مطرب به آواز چنگ

به روزی که بی‌گفتگو در می است

بشوری که در کوچه بند نی است

به صنعان فریبان ترسا لقب

به کافردلان فرنگی نصب

به مرغوله مویان گیسو کمند

به خورشید رویان زنار بند

به آهو نگاهان رعنا خرام

به خسرو سپاهان شیرین کلام

به شمشاد قدان بالا بلا

که کردند عشاق را مبتلا

به آن وعدهٔ سست پیمان یار

به دلسوزی عاشق از انتظار

که گر یکزمان بی تو آرم به سر

خیالت نباشد مرا در نظر

چنان گردم از مرگ خود شادمان

که کس شاد از مردن دشمنان

بمیرم گر ز حسرت کام تو

شوم زنده گر بشنوم نام تو

دمی بی تو ای دین و ایمان من

بر آید ز تن جان من، جان من

به تنهائیم یار دیرین توئی

مرا یاری جان شیرین تویی

به دل آرزوی جمالت بس است

اگر خود نیائی خیالت بس است

بیا ساقی همدم بیکسان

حکیم مسیحا دم خستگان

بیا حکمت دختر زر ببین

که همچون فلاطون شده خم‌نشین

ز دست تو مٰیاید افسونگری

برون ‌آرش از شیشه همچون پری

علاج مرا کن که دیوانه‌ام

مقیم خرابات و میخانه‌ام

ازین بیکسی کن دل آسا مرا

مجرد کن از قید دنیا مرا

دلم را بیک جرعه می شاد کن

مرا از غم دهر آزاد کن

از آن می که خورشید شد ذره‌اش

بود قل هو اللّه هر قطره‌اش

از آن می که در دل چو منزل کند

سراپای اجسام را دل کند

از آن می که روح روانست و بس

از آن می که اکسیر جانست و بس

رضی را بده جامی از لطف عام

بجانان رسان جان او والسلام

 رضی الدین آرتیمانی

"گنجور"

زندگی نامه ماهاتما گاندی

ماهاتما گاندی از رهبران بزرگ هند می‌باشد که جنبش ملی هند را برپا کرد با زندگی نامه‌ی این مرد بزرگ آشنا شوید.


ماهاتما گاندی

ماهاتما گاندی یک رهبر برجسته‌ی سیاسی در هند بود که برای استقلال هند مبارزه کرد. او اصول غیر خشونت‌آمیز و نافرمانی‌های صلح‌آمیز را استفاده می کرد. او در سال 1948 توسط یک متعصب کشته شد. در هند، لقب "پدر ملت" به وی داده شده است.

زمانی که ناامید می شوم به یاد می‌آورم که در تمام طول تاریخ، روش های راستی و عشق پیروز بوده‌اند. افراد قدرتمند و قاتلی بوده‌اند و ممکن بود برای زمانی شکست‌ناپذیر به نظر برسند، اما در انتها همیشه شکست‌ خورده‌اند. همیشه به این فکر کنید.

تولد و سال های اولیه

ماهاتما گاندی در  سال 1869 در پوربندر هند متولد شد. ماهاتما جزء جامعه‌ی پیشه‌وران بود. مادر او زنی بی‌سواد بود اما اخلاص و عقاید پاکش اثری قوی روی ماهاتما داشت. در جوانی او یک دانش‌آموز خوب بود اما این جوان خجالتی هیچ نشانی از رهبریت نداشت. با مرگ پدرش، ماهاتما به انگلستان سفر کرد تا در زمینه‌ی قانون مدرک کسب کند. او با جامعه‌ی گیاه‌خواران آشنا شد و از او درخواست کردند تا کتاب هندو باگاواد گیتا را برایشان ترجمه کند. این کتاب ادبیات حماسی، حسی از افتخار به نوشته های هندی که گیتا همانند مروارید آن بود را در گاندی ایجاد کرد.

در حدود این زمان، او همچنین کتاب مقدس انجیل را نیز مطالعه کرد و آموزه های عیسی مسیح در وی اثرات ژرفی گذاشت، خصوصاً تاکید بر فروتنی و بخشش . او در سراسر عمرش طرفدار انجیل و باگاواد گیتا بود، اگرچه نسبت به جنبه هایی از هر دو این مذاهب دیدی انتقادی داشت.

گاندی در آفریقای جنوبی

گاندی پس از تکمیل مطالعاتش در زمینه‌ی حقوق به هند بازگشت و به زودی برای تمرین قانون به آفریقای جنوبی فرستاده شد. در آفریقا او از تبعیض نژادی و بی‌عدالتی‌هایی که اغلب هندیان تجربه می‌کردند ناراحت بود. آفریقای جنوبی اولین تجربه‌ی گاندی برای اعتصاب و مخالفت‌های مدنی بود. او نام این قیام غیر خشونت‌آمیز را  ساتیاگراها گذاشت. علیرغم زندانی شدن برای مدتی کم، او همچنان از انگلیسیان تحت شرایط خاصی حمایت می‌کرد. به دلیل تلاش‌هایش در طول جنگ بور و شورش زولو، انگلیسی‌ها به او یک نشان افتخار دادند.

 

گاندی و شروع مبارزات

پس از 21 سال در آفریقای جنوبی، گاندی در سال 1915 به هند بازگشت. او رهبر مبارزات جنبش ملی هند برای حکومت داخلی یا سواراج را بر عهده گرفت.

گاندی با موفقیت کار تحریک برای چند قیام‌ غیر خشونت‌آمیز را انجام داد. این شامل اعتصاب های ملی یک یا دو روزه نیز بود. انگلیس‌ها سعی کردند تا این اعتراضات را سرکوب کنند اما طبیعت غیر خشونت‌آمیز قیام‌ها و اعتصابات، مخالفت با آن را دشوار می‌کرد.

 

روش اعتراضی گاندی

گاندی همچنین پیروانش را تشویق می‌کرد تا انضباط درونی را نیز تمرین کنند تا برای استقلال آماده شوند. گاندی می‌گفت هندیان باید ثابت کنند که شایستگی استقلال را دارند. این عقیده بر خلاف رهبرانی مانند آوربیندو بود که می‌گفتند استقلال هند درباره‌ی داشتن یک حکومت بهتر یا بدتر نیست بلکه این حق هند است که دولتی مستقل داشته باشد.

در طول جنبش استقلال خواهانه ی هند گاندی با افراد دیگری مانند سوبهاس چاندرا نیز درگیر شد، فردی که طرفدار مبارزه مستقیم برای سرنگونی انگلیس‌ها بود.

گاندی اگر در طول اعتراضات متوجه خشونت یا هرگونه شورش می‌شد، بلافاصله اعتصاب را لغو می‌کرد.

گاندی و تظاهرات نمک

در سال 1930 ،برای مخالفت با قوانین نمک، گاندی یک راهپیمایی مشهور به سمت دریا را هدایت کرد. آن‌ها در دریا نمک خود را  ساختند که تخلف از قوانین انگلیس بود. صدها نفر دستگیر شدند و زندان‌های هند پر از افرادی بود که طرفدار استقلال هند بودند.

 

لغو اعتصابات

زمانی که اعتراضات به اوج خود رسید تظاهرکنندگان هندی بعضی از شهروندان انگلیسی را کشتند، در نتیجه گاندی جنبش استقلال‌طلبانه را لغو کرده و گفت که هند هنوز آماده نیست. این کار قلب بسیاری از طرفداران این جنبش‌ها در هند را شکست. این کار باعث شد تا تندروهایی مانند باگات سینک که در بنگال بسیار قوی بودند رهبری مبارزات را به دست‌گیرند.

 

گاندی و تجزیه‌ی هند

پس از جنگ، انگلیس پذیرفت تا به هند استقلال بدهد. اگرچه با پشتیبانی مسلمانان به رهبری جیناه، انگلیس تصمیم گرفت هند را به دو بخش تقسیم کند _ هند و پاکستان. گاندی با این تقسیم مخالف بود. او تلاش بسیاری کرد تا نشان دهد که مسلمانان و هندیان می‌توانند در کنار هم با صلح زندگی کنند. در نمازها، نمازگزاران مسلمان در کنار هندیان و مسیحیان می‌ایستادند. با این حال، گاندی با این تقسیمات موافقت کرد و روز استقلال را در سوگواری از این تقسیمات به عبادت پرداخت. با این حال، تلاش‌ها و روزه های گاندی برای جلوگیری از موج خشونت‌های فرقه‌ای و کشتارهای پس از تقسیم بی‌فایده بود.

 

گاندی و سیستم طبقاتی

جدا از سیاست های استقلال هند، گاندی شدیداً منتقد سیستم طبقه‌ای منفصل هند بود. به طور خاص، او در سخنرانی‌هایش برای حمایت از طبقه "نجس ها" سخن می‌گفت که توسط جامعه بسیار پست تلقی می شدند. او کارهای بسیاری انجام داد تا این لقب "نجس" آنها را از بین ببرد. اگرچه این تلاش ها با مقاومت زیادی مواجه بودند اما کمک زیادی به تغییر تعصبات قدیمی انجام دادند.

 

قتل گاندی

در سن 78 سالگی، گاندی روزه دیگری را شروع کرد تا از کشتارهای قبیله‌ای جلوگیری کند. بعد از 5 روز رهبران برای اتمام کشتارها به توافق رسیدند، اما ده روز بعد گاندی بر اثر شلیک گلوله توسط یک براهمین هندی که مخالف پشتیبانی از مسلمانان و طبقه‌ی نجس ها از سمت گاندی بود کشته شد.

گاندی و مذهب

گاندی همواره جویای حقیقت بود.

در گرایش به آرامش، روح مسیر را در یک نور روشن تر می‌یابد و چیزی که گریزان و فریبنده است، خود را به صورتی کاملاً شفاف نشان می دهد. زندگی ما جستجویی طولانی و دشوار به دنبال حقیقت است.

گاندی گفته است هدف اصلی او در زندگی، داشتن بصیرت الهی است. او به دنبال عبادت خدا و ارتقای درک مذهبی خود بود.  او از مذاهب متفاوتی الهام گرفت -  برهمابودا، اسلام، مسیحیت، هندوئیسم، بودیسم و همه‌ی آن‌ها را در فلسفه‌ی خود به کار گرفت.

 

گاندی و امام حسین

شخصیت امام حسین (ع) و نوع قیام وی در کربلا، همواره مورد تحسین گاندی بود و وی سخنرانی هایی در این مورد انجام داده است که برخی از آنها به شرح ذیل می باشد:

  1. «من برای مردم هند چیز تازه ای نیاوردم، فقط نتیجه ای که از مطالعات و تحقیقات درباره تاریخ زندگی قهرمانان کربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند کردم، اگر بخواهیم هند را نجات دهیم، واجب است همه ما راهی را بپیماییم که حسین بن علی(ع) پیمود.»
  2. «من زندگی امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافی به صفحات کربلا کرده ام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز شود، بایستی از سرمشق امام حسین(ع) پیروی کند.»
  3. «پیشرفت اسلام، متکی به شمشیر نبوده، بلکه با فداکاری والای حسین(ع) به دست آمده است. من از او یاد گرفتم چطور پیروز شوم در حالی که مظلوم ستمدیده هستم.»                                             "http://wiki.5040.ir/"                                                                         

خوش‌ نقش‌ونگارترین مساجد جهان

فرهنگ اسلامی زیباترین شاهکارهایش را با ساخت مساجد به جهان معماری هدیه داده است. در واقع معماری، آفرینش است و مسجد، خانه آفریننده.

 خوش‌ نقش‌ونگارترین مساجد جهان نه‌تنها میعادگاه مسلمانان با پروردگارشان هستند، بلکه تصویری از تبلور ذوق، هنر و چیره‌دستی معمارهایی را نمایان می‌کنند که عمری را برای به یادگار گذاشتن اثری بی‌بدیل در این راه صرف کرده‌اند. در این گزارش، نمونه‌هایی از باشکوه‌ترین ثمره عمر این هنرمندان را معرفی می‌کنیم.

البته مسجدالحرام و مسجدالنبی در صدر این فهرست قرار دارند، اما به‌دلیل آشنا بودن بیشتر مخاطبان با این دو نماد پررنگ جهان اسلام، از توضیح درباره این دو بنای عظیم مذهبی و تاریخی صرف‌ نظر کرده‌ایم.

مسجدجامع اصفهان - ایران

این بنای بی‌نظیر که زیبایی‌اش چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌کند، حاصل بازسازی‌های مکرر در قرن‌های متمادی است‌، از قرن هفتم گرفته تا قرن بیستم! بنابر شواهد تاریخی، مسجدجامع اصفهان روی ویرانه‌های مسجد قدیمی‌تری ساخته شده که اعراب ساکن قریه طهران در اصفهان، قرن دوم هجری قمری در یهودیه بنا کرده بودند. مسجد اولی بر خرابه‌های بنایی مربوط به اواخر دوره ساسانی برپا شده بود.


مسجدجامع اصفهان

مسجدجامع اصفهان را شاهکاری در هنر معماری ایران می‌دانند. سبک معماری این مسجد شیوه «رازی» است. مسجدجامع اصفهان نمونه بارزی از هنر بیزانس و کلاسیک در قالب یک بنای سنتی و اسلامی به‌شمار می‌آید.

مسجد «حسن ثانی» - کازابلانکا مراکش
مسجد «حسن ثانی» یکی از مهم‌ترین بناهای تاریخی مراکش است. این مکان در چند حوزه رکوددار است‌؛ بزرگ‌ترین مسجد آفریقا به‌شمار می‌آید و بلندترین مناره‌های جهان (210 متر) را دارد. این بنای اسلامی که با کمک‌های مردمی ساخته شده، در سال 1993 افتتاح شد.

 مسجد حسن ثانی کازابلانکا در مراکش

این مسجد به مناسبت شصتمین سال تولد «حسن دوم» پادشاه مراکش بنا شد. مسجد مرمرین «حسن ثانی» در ساحل اقیانوس اطلس واقع است و کف بخشی از آن شیشه‌ای است. دیوارهای مسجد «حسن ثانی» از بتون و مرمر است و محوطه داخل آن ستون‌های مرمری دارد و گنبد آن با چوب، حکاکی‌ شده است. دیوارهای داخلی آن نیز گچ‌بری‌های بسیار زیبا دارد. این مسجد از جاذبه‌های اصلی گردشگری مراکش است و بیشتر جنبه نمادین دارد.

مسجد «نصیرالملک» - شیراز ایران
صبح زود که فرشته خورشید، انوار طلایی رنگش را به مناظر نفس‌گیر مسجد «نصیرالملک» می‌تاباند‌، باید به دیدن این شاهکار تاریخی و مذهبی بروید. مسجد «نصیرالملک» شیراز که از بناهای سنتی این شهر است، در محله گودعربان و خیابان لطفعلی‌خان زند و در نزدیکی مسجد شاه‌چراغ واقع است. این بنا در سال 1888 میلادی ساخته شد. شیشه‌های الوان و پنجره‌های ارسی این بنا، نور خورشید را به داخل راه می‌دهند و مناظری پدید می‌آورند که به جرأت می‌توان گفت همتایی در جهان ندارد.

  مسجد نصیرالملک شیراز

مسجد «نصیرالملک» از نظر کاشی‌کاری و مقرنس‌کاری از زیباترین مساجد ایران محسوب می‌شود. این مسجد صحن وسیعی در سمت شمال دارد. در ورودی نیز دارای طاق‌نمایی بزرگ است٬ که سقف آن با کاشی‌های رنگارنگ مزین شده است. «نصیرالملک» دو شبستان شرقی و غربی دارد؛ شبستان غربی که پوشش آجری دارد و بیشتر روی آن کار شده و زیباتر است٬ طاق این شبستان روی ستون‌ها سنگی و با طرح مارپیچ روی آن در دو ردیف شش‌‏تایی و به تعداد ۱۲ عدد به نیت ۱۲ امام قرار گرفته است.

مسجد «سلیمیه» - ادیرنه ترکیه
مسجد «سلیمیه» نمونه عالی از معماری اسلامی و یکی از جاذبه‌های گردشگری ترکیه است. این بنا در قرن شانزدهم ساخته شد و یکی از مساجد معروف دوره عثمانی به مساحت ۲۲ هزار و ۲۰۲ مترمربع است. طراحی ساده‌، المان‌های اسلامی و سبک معماری کم‌نظیرش موجب شده پس از قرن‌ها هنوز مورد ستایش بینندگان قرار گیرد. 

مسجد سلیمیه ادیرنه در ترکیه

بخشی از کاشی‌های این مسجد در زمان جنگ‌های عثمانی با روسیه در سال‌های ۱۸۸۷-۱۸۸۸ از طرف «میخائیل اسکوبلف» ژنرال روس به مسکو منتقل شد. نام مسجد «سلیمیه» در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. «سنان» معمار رسمی دربار پادشاه‌های عثمانی، ساخت این بنا را برعهده داشت و «سلیمیه» را مهم‌ترین کار معماری خود نامید.   

 مسجد سلیمیه ادیرنه در ترکیه

مسجد بزرگ «شیخ زاید» - ابوظبی امارات
مسجد «شیخ زاید» همان‌طور که از نامش پیداست، به دستور حاکم ابوظبی و بنیان‌گذار امارات متحده عربی بنا شد و از نمونه‌های معماری جدید اسلامی است. «شیخ زاید» در سال 2004 درگذشت و در بخش شمالی این مسجد دفن شد. فاکتورهای سنتی و مدرن در طراحی و معماری این مسجد درهم آمیخته‌اند.

 مسجد بزرگ شیخ زاید ابوظبی در امارات

مصالح ساخت این بنا از مکان‌های مختلف از جمله کشورهای غیراسلامی تهیه شده است. هزینه ساخت این بنا، دو میلیارد و ۱۶۷ میلیون درهم اماراتی بوده‌ است. مسجد «شیخ زاید» روی تپه‌ای به ‌ارتفاع ۹ متر از سطح زمین ساخته شده ‌است. طبق بررسی‌های صورت‌گرفته از سوی سازمان کنفرانس اسلامی، قبه اصلی این مسجد، بزرگ‌ترین قبه در جهان است که ارتفاعی 83 متری دارد و قطر داخلی آن 32.8 متر است.

 مسجد بزرگ شیخ زاید ابوظبی در امارات

مسجد «ملک فیصل» - اسلام‌آباد پاکستان
«ملک فیصل» بزرگ‌ترین مسجد در جنوب‌ شرق و جنوب آسیا و همچنین چهارمین مسجد بزرگ جهان است. پیش از ساخته شدن مسجد «حسن ثانی» مراکش‌، توسعه مسجدالحرام و مسجد نبوی در مدینه‌، «فیصل» عنوان بزرگ‌ترین مسجد جهان را داشت. یکی از نکات جالب توجه درباره مسجد «فیصل»، بدون گنبد بودن آن است. 

مسجد ملک فیصل در اسلام‌آباد پاکستان

این مسجد چهار مناره چادرشکل دارد و گنجایش آن حدود 75 هزار نفر است. ساخت این مسجد حدود ۴۰ میلیون دلار آمریکا هزینه داشته است و از مهم‌ترین دستاوردهای اسلامی به‌شمار می‌رود.

مسجد «کریستالی» - ترنگانو مالزی
مسجد «کریستالی» یکی از زیباترین مساجد جهان است که همه قسمت‌های آن از شیشه ساخته شده است. این مسجد مجهز به فناوری روز از جمله اینترنت است که به زائران امکان می‌دهد با روش‌های نوین به قرائت قرآن کریم بپردازند. بخش اعظم محلی که مسجد «کریستالی» در آن واقع شده را آب فرا گرفته است. بازتاب نور و تصویر مسجد در آب در شب، منظره فوق‌العاده‌ای به‌وجود می‌آورد و همین باعث معروف شدن این مسجد در میان گردشگران شده است.   

مسجد کریستالی ترنگانو در مالزی

این بنا دومین مسجد بزرگ در جنوب‌ شرق آسیاست که بیش از ۱۵ هزار نمازگزار می‌توانند در آن عبادت کنند. مسجد «کریستالی» مالزی بر پایه‌های فولادین و به دستور «میزان زین‌العابدین» که در سال ۲۰۰۶ پادشاه ایالت ترنگانو بود، بنا شد.

مسجد «ایاصوفیه» - استانبول ترکیه
«ایاصوفیه» معروف‌ترین مسجد ترکیه است که در شهر استانبول واقع شده و سالانه حدود سه‌میلیون گردشگر را جذب می‌کند. «ایاصوفیه» در اصل، کلیسای مسیحیت شرق بود که در دوره امپراطوری بیزانس در سال ۵۳۲ میلادی به دستور «کنستانتین اول» ساخته شد و سپس در قرن ششم توسط «جاستنیانوس» مورد بازسازی و مرمت قرار گرفت. این کلیسا نخست، کلیسای بزرگ نام گرفت. پس از فتح استانبول، «سلطان محمد دوم» دستور داد کلیسای ایاصوفیه را به مسجد تبدیل کنند.    

 مسجد ایاصوفیه استانبول در ترکیه

بعدها آیاتی از قرآن به خط «مصطفی چلبی» در دیوارها و سقف ایاصوفیه نگاشته شد. علاوه بر این، لوحه‌هایی دور تا دور سقف «ایاصوفیه» نصب شد که در آن نام‌های الله، محمد، ابوبکر، عمر، عثمان، علی، حسن و حسین نوشته شده بود. پس از اعلام حکومت جمهوری در ترکیه و به قدرت رسیدن «آتاترک» ایاصوفیه به موزه تبدیل شد و تا امروز به همین شکل باقی ‌مانده ‌است.

این مسجد که از سبک خاص معماری برخوردار است، در فهرست میراث جهانی سازمان یونسکو به ثبت رسیده است. جالب است بدانید که معماری بی‌نظیر این بنا را هم معمار «سنان» انجام داده است.

مسجد «سلطان» - سنگاپور
مسجد «سلطان» یکی از مهم‌ترین مساجد سنگاپور است و تقریبا از زمان ساخت در منطقه عرب و مسلمان‌نشین‌، تغییری نکرده است. طراحی باشکوه این مسجد در کنار گنبدی که از جنس طلا دارد، آن را به یکی از مهم‌ترین نمادهای تاریخی، مذهبی و هنری سنگاپور بدل کرده و هنر و معماری جالب توجه به کار رفته در ساخت دیوارها، بر محبوبیت آن افزوده‌ است.

مسجد سلطان در سنگاپور

این بنا بین سال‌های 1824 تا 1826 در نزدیکی کاخ «سلطان حسین‌شاه» ساخته شد. مسجد «سلطان» با سالن‌های بزرگ و زیبای برگزاری نماز و مراسم مذهبی از محبوبیت خاصی در نزد مسلمانان برخوردار است. در طول ماه مبارک رمضان، مراسم افطاری و نماز جماعت باشکوه هرچه تمام‌تر در این مکان برگزار می‌شود. مسجد «سلطان» در سال 1975 در فهرست آثار تاریخی سنگاپور قرار گرفت.

مسجد «پادشاهی» - لاهور پاکستان
دستور ساخت مسجد «پادشاهی» یا «عالمگیری» بین سال 1671 توسط «اورنگزیب عالمگیر» ششمین امپراطور مغول صادر و در سال 1673 کامل شد. «پادشاهی» پنجمین مسجد بزرگ جهان لقب دارد و به‌عنوان یکی از آثار تاریخی ماندگار در شبه‌قاره هند شناخته می‌شود. با زیبایی و شکوه بی‌نظیری که این بنا دارد‌، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین جاذبه‌های گردشگری پاکستان شناخته می‌شود.  

مسجد پادشاهی لاهور  در پاکستان

در داخل و خارج این بنا منبت‌کاری‌ها و گچ‌بری‌های زیبایی قرار دارد و دیوارهای آن با سنگ مرمر قرمزی که از معادن سنگ جیپور هند آورده شده، ساخته شده است. در بخش اصلی آن 55 هزار نمازگزار می‌توانند عبادت کنند و صحن‌های آن به اندازه 95 هزار نفر گنجایش دارد. این مسجد بین سال‌های 1673 تا 1986 عنوان بزرگ‌ترین مسجد جهان را در دست داشت.

منبع: isna.ir

مجموعه :مکانهای زیارتی ایران و جهان

"بیتوته"

زندگینامه استاد دکتر سید باقر آیت­ اله ­زاده شیرازی

1386 -1315

 

دکتر سید باقر آیت­ اله­ زاده­ شیرازی بعد از بیش از 40 سال تلاش خستگی­ ناپذیر، صادقانه و با اخلاص برای حفظ و احیای هویت دینی و ملی ایران در روز یکشنبه بیست و هشتم مردادماه 1386 سبکبار و آسوده ­خاطر به دیدار خداوند جل جلاله شتافت.

دکتر آیت ­اله­ زاده شیرازی بنیان­گذار مرمت علمی بناها، آثار و محوطه­ های تاریخی در ایران است. وی در طول حیات پرخیر و برکت خود، طرح و اجرای احیاء و مرمت صدها بنا و محوطه تاریخی در کشور را به عهده داشت و نقش موثری در مطالعات تاریخ معماری ایران، اشاعه دانش مرمت در کشور و تربیت نیروی انسانی متخصص در این زمینه ایفا نمود.

در این نوشتار، خلاصه­ ای از زندگی ایشان از جنبه­ های پژوهشی، اجرایی، مدیریتی و آموزشی مورد اشاره قرارمی­گیرد.

 

دوران تحصیلات

دکتر سید باقر آیت ­اله ­زاده شیرازی، فرزند سیدمحمدحسین، در سال 1315 در نجف اشرف در خانواده­ ای ایرانی، روحانی و دینی به دنیا آمد. وی از نوادگان میرزای بزرگ شیرازی است. او دوران کودکی و نوجوانی خود را در فضای بسیار غنی دینی، اعتقادی، فرهنگی و علمی در نجف و تهران طی کرد و در سال 1335 موفق به اخذ دیپلم ریاضی از دبیرستان دارالفنون گردید. دکتر آیت­ ا له­ زاده­ شیرازی در سال 1342 با درجه عالی در رشته کارشناسی ارشد معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغ ­التحصیل گردید. عنوان پایان ­نامه کارشناسی ارشد او طرح پیشنهادی کانون اصلاح و تربیت اطفال بزهکار بود.

    دکتر آیت ­اله­ زاده ­شیرازی در سال 1343 برای ادامه تحصیل به ایتالیا رفت و در سال 1350 (1971)  با درجه عالی موفق به اخذ مدرک دکترا در رشته مطالعه و مرمت بناها و بافت های تاریخی از دانشکده معماری دانشگاه رُم گردید. عنوان پایان­ نامه دکترای وی Progetto di Rianimazione del Bazar di Isfahan il Centro Antico Commerciale a Culturale della Citta  (پروژه احیای بازار اصفهان – مرکز کهن تجاری و فرهنگی شهر) بود. این رساله دکترا، تحت نظارت و راهنمایی معمار مشهور ایتالیایی مرحوم پروفسور دکتر De Angelis d'Ossat انجام پذیرفت.

 

مشاغل و فعالیت­های اجرایی


·         رییس دفتر فنی سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران در استان اصفهان                               1358 -1346

·         رییس سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران و سرپرست اداره کل حفاظت آثار باستانی و بناهای تاریخی 1366-1358

·         معاون اجرایی و قائم مقام سازمان میراث فرهنگی کشور                                                         1379-1366

·         کارشناس و مشاور علمی حفاظت و مرمت بناها و محوطه های تاریخی  فرهنگی                     1386-1345

·         مطالعه، طراحی و اجرای صدها پروژه مرمت و احیاء بناها و بافت­های تاریخی و مجموعه های امروزین در ایران                                                                                                                                    1386-1342

·         طراح و مدیر پروژه طرح مطالعه، ساماندهی مرمت و احیای دولت­خانه صفوی در شهر اصفهان  1353-1349 و 1379-1374

·     همکاری افتخاری در دوران بازنشستگی با سازمان میراث فرهنگی کشور در ارتباط با تهیه طرح مرمت و احیای مجموعه تاریخی فرهنگی عمارت مسعودیه تهران و نظارت افتخاری بر اجرای آن، مرمت ارگ تاریخی بم، مسجد کبود، گنبد جنت سرای اردبیل، دیر گچین، قصر بهرام ، عین الرشید و غیره

·     عضو هیئت موسس و رییس موسسه فرهنگی ایکوموس ایران (Iran ICOMOS)، وابسته به شورای بین المللی بناها و محوطه­ ها  وابسته به یونسکو.

·     از پیشنهاد دهندگان طرح مطالعه، تنظیم و تدوین منشور ملی حفاظت بناها و محوطه ها و همکاری در اجرای طرح، موسسه فرهنگی ایکوموس ایران وابسته به شورای بین المللی بناها و محوطه ها و پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری.

·         از بنیانگذاران  سازمان میراث فرهنگی کشور. تهیه پیش­نویس اساسنامه و لایحه قانونی تشکیل سازمان میراث فرهنگی کشور.  

·         از بنیانگذاران مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی.

·     دبیر کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران، عضو هیئت علمی کنگره، تاسیس دبیرخانه کنگره، برگزاری سه دوره این کنگره ملی در ارگ بم و ویراستاری علمی وکوشش در چاپ پانزده جلد مجموعه مقالات سه کنگره مذکور                                                                                                 1386-1374

·     موسس، مدیر مسئول و عضو هیئت تحریریه فصلنامه علمی،فنی، هنری "اثر" وابسته به سازمان میراث فرهنگی کشور. دکتر شیرازی تا شماره 41، مدیرمسئول این فصلنامه بودند. این مجله در سال 1378 از سوی وزارت فرهنگ و آموزش عالی شایستگی کسب درجه علمی-ترویجی  را پیدا نمود و هم­ اکنون درجه پژوهشی را به­ دست آورده است. این مجله، فضایی را فراهم آورد که تلاشگران صحنه میراث فرهنگی کشور قادر باشند نتیجه تلاش­ها و مطالعات خود را منتشر کنند. طی 41 شماره مجله، حدود 6 هزار صفحه مطلب در حوزه ادبیات معماری، شهرسازی، باستانشناسی و هنر ایران در این مجله به چاپ رسید.

                                                                                                                                       1386-1358

·         برگزاری نمایشگاه پژوهشی و هنری معرفی شهر تاریخی اصفهان با عنوان اصفهان شهر نور             (Isfahan city of light) در موزه بریتانیا                                                                                        1976

·        دبیر علمی دومین همایش معماری مسجد، دانشگاه هنر.

·        دبیرعلمی کمیته معماری وشهرسازی، دومین همایش ملی بنیاد ایران­شناسی.

·    دبیرعلمی همایش فرهنگ و هنر اصفهان در سده های یازدهم و دوازدهم هجری قمری -چهره های معماری و شهرسازی ، فرهنگستان هنر، آذر 1385.

·         حضور فعال در مجامع علمی فرهنگی و شوراهای تخصصی در سطح ملی و بین المللی.

 

فعالیت­های آموزشی و پژوهشی

 

  • تدریس در رشته های معماری، مرمت در دوره های کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا در دانشگاههای تهران، شهید بهشتی، هنر اصفهان، شهید باهنر کرمان، علم و صنعت دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی.  1386-1355

 

  • استاد راهنما و مشاور رساله های نهائی دوره های کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا به تعداد 130 رساله در رشته های معماری، مرمت، پژوهش هنر و باستانشناسی  1386-1355
  • ایفاء سهم در تشکیل نخستین دانشکده مرمت بناها و بافتهای تاریخی (پردیس اصفهان) در دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه فارابی پردیس اصفهان  1356
  • عضو هیئت علمی مدعو دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه تهران  (تدریس در دوره کارشناسی ارشد و دکترا)
  • عضو هیئت علمی مدعو دانشکده معماری، دانشگاه هنر اصفهان
  • عضوهیئت علمی مدعو دانشکده معماری وشهرسازی، دانشگاه علم وصنعت ایران
  • عضو هیئت علمی نیمه وقت دانشکده هنر و معماری،کارشناسی ارشد مرمت بناها و بافت های تاریخی،  دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی.
  • همکاری با دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی در تنظیم و تدوین دروس رشته کارشناسی ارشد تاریخ معماری و شهرسازی ایران.
  • عضو هیئت علمی مجله علمی پژوهشی مجله هنرهای زیبا، دانشگاه تهران.
  • عضو هیئت علمی مجله علمی پژوهشی معماری و شهرسازی صُفّه، دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی.


 

عضویت­ها

 

  • عضو پیوسته فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران   1386-1380
  • عضو کمیته معماری و شهرسازی فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران
  • عضو شورای فنی سازمان میراث فرهنگی کشور
  • عضو هیئت موسس و رییس موسسه فرهنگی ایکوموس ایران، وابسته به شورای بین المللی بناها و محوطه ها،  وابسته به یونسکو  1386-1379
  • عضو هیئت داوری مسابقات بزرگ و ملی معماری مانند طراحی کتابخانه ملی ایران، طراحی مجموعه فرهنگستان­های جمهوری اسلامی ایران و غیره.                                                                         
  • عضو افتخاری آکادمی معماری کشورهای شرقی
  • عضو کمیته راهبردی پژوهش و حفاظت ارگ تاریخی بم
  • عضو کمیته راهبردی پژوهش و حفاظت قلعه الموت
  • عضو کمیته علمی کنفرانس بین المللی مطالعه و حفاظت از معماری خشتی یزد 1382

جوائز و تقدیرنامه ­ها

 

·     برنده جایزه بین ­المللی Award for Architecture به خاطر ارائه و اجرای طرح مرمت، حفظ و احیاء بناهای تاریخی چهل­ستون، عالی­قاپو و هشت ­بهشت در شهر اصفهان در سال 1980. در این پروژه، دکتر ­شیرازی       به عنوان طراح و مدیر پروژه در سازمان ملی حفاظت آثار باستانی با موسسه شرق­ شناسی ایتالیا IsMEO) (Italian Institute for Middle East and Far East- به سرپرستی دکتر Eugenio Galdieri همکاری داشتند. این جایزه،  به خاطر کار حفاظتی دقیق و گسترده­ صورت گرفته و گزارش­های پژوهشی منتشر شده به مجریان آن اعطاء گردید. نتایج این پروژه، باعث گسترش بدنه دانش معماری از معماری اسلامی شد و کارشناسان و هنرمندان آموزش ­دیده در این پروژه، در سالیان بعد، از تجارب کسب­شده خود در مرمت و احیای بناهای متعددی در اصفهان و سایر  شهرهای ایران بهره بردند.

 

·         چهره ماندگار عرصه معماری، مرمت و حفظ آثار تاریخی، همایش چهره­ های ماندگار،  1380.

·     برنده جایزه تشویقی کتاب سال ایران برای ترجمه کتاب معماری اسلامی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی                                                                                                                                               1382 

·         بازنشسته برگزیده ملی از سوی ریاست جمهوری اسلامی ایران  1382              

·         خادم برگزیده میراث فرهنگی  از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی   1382

·         خادم برگزیده میراث فرهنگی  از سوی سازمان میراث فرهنگی کشور 1382

·         استاد برگزیده سال از سوی دانشگاه آزاد اسلامی

·         دریافت لوح تقدیر به مناسبت همکاری در همایش ملی بنیاد ایران شناسی

·         دریافت لوح تقدیر از سوی انجمن صنفی معماران اصفهان  1383  

·         دریافت لوح تقدیر به عنوان خادم برگزیده میراث فرهنگی

 

·         دریافت لوح تقدیر در حوزه معماری و مرمت آثار باستانی از دومین همایش اخلاق و نیاِش در آینه هنر و پژوهش   1386

 

·     دریافت چندین تقدیرنامه از دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان استاد نمونه، وزارت مسکن و شهرسازی،  بنیاد ایران شناسی، فرهنگستان هنر و غیره.   1386-1379

 

گفت و گوی دکتر عبدالله نصری با دکتر باقر آیت اله زاده شیرازی در برنامه «دیدار با فرزانگان»


متن مصاحبه از خبرنامه فرهنگستان هنر، ماهنامه، سال 6، شماره 57، شهریور 1386 گرفته شده است.

مردی برآمده از فرهنگ، سنت و تاریخ غنی ایران

دکتر نصری: در این برنامه، بنا داریم که مخاطبان خود را با گوشه‌هایی از زندگی شما، ایام تحصیل­تان، آثار فکری و علمی و فعالیت‌هایی که در عرصه‌های مختلف معماری و هنر اسلامی داشتید، آشنا کنیم. در ابتدا می‌خواستم که چون شما از خانواده‌ای اهل علم هستید، کمی درباره خانواده و کودکی‌تان بگویید تا بعد برسیم به ایام تحصیل­تان.

دکتر شیرازی: من در یک خانواده مذهبی، سنتی و معتقد افتخار پرورش پیدا کردم و همیشه افتخار کرده‌ام که در چنین خانواده‌ای،‌ چه از طرف مادری و چه از طرف پدری، به دنیا آمده‌ام. من فرزند سید محمد حسین شیرازی، نوه میرزای شیرازی هستم و مادرم، فرزند فاضل بزرگوار، آقا سید محمد کاظم شیرازی، از علمای طراز اول عالم تشیع و از مراجع تقلید دوران خود است.

در چنین خانواده ­ای در نجف اشرف در سال 1315 هجری شمسی، شب تولد امام حسن (ع) در ماه رمضان متولد شدم. در آن فضای ملکوتی و زیبای نجف مدت کمی تا 4 سالگی، زندگی کردم. دوران جنگ جهانی دوم با خانواده به تهران آمدیم. مرحوم پدرم آنجا هنوز تحصیل می‌کردند و چون تحصیلات پدرم تمام نشده بود، به نجف اشرف رفت و آمد داشتیم. نجف اشرف، بزرگ‌ترین مرکز علمی روزگار خودش بود و از هر حیث بی‌نظیر بود، چه از نظر فضای فرهنگی و چه از نظر فضای علمی، با حضور شخصیت‌های توانمند و تاریخ بسیار کهنی که این حوزه داشت.

همان طور که اطلاع دارید، موسس آن مرحوم طوسی بود و در اوایل دوران سلجوقی بود که بنیان حوزه علمیه نجف گذاشته شد و از آن زمان این شهر مقدس محل حضور جمع کثیری از علما و دارای محافل تدریس بسیار گسترده‌ای بود. من با این فضا مانوس بودم و قطعاً زندگی در چنین فضایی در من بی‌ تاثیر نبود. آن فضای روحانی و پر جنب و جوش علمی که ما شب و روز مباحث علمی را از کودکی می‌شنیدیم و در آن حضور داشتیم و می‌دیدیم، در ناخودآگاه من تاثیر بسیار زیادی داشت. در تمام فضای این شهر مقدس که البته شهر بزرگی نبود، حوزه‌های مختلفی وجود داشت و به دلیل تاثیر عمیق این محیط بود که ذات من ناخودآگاه به سوی علم و فرهنگ و سنت کشیده شد و تا به امروز هم در جهت خط اصلی و ناب سنتی حرکت کرده‌ام و باز هم ادامه می‌دهم.

دکتر نصری: چه سالی به ایران آمدید؟

دکتر شیرازی: در سال 1318 به ایران آمدیم و در محله قدیمی پامنار اقامت گزیدیم و سپس در کوچه میرزا محمود وزیر ساکن شدیم که هنوز هم این خانه پدری را داریم. زمان بسیار خاصی بود. دوران تولد من دوران اوج رضا شاه بود و بعد از زمان جنگ جهانی دوم دوران حضیض او بود که در آن زمان به سنی رسیده بودم که فضای دوران جنگ و شرایط حاکم بر کشور را درک کنم. هرچند کوچک بودم، اما خاطرات آن دوران برایم خیلی زنده است و سختی معیشت و حضور اجانب در کشورمان را لمس می‌کردم و می‌دیدم.

دکتر نصری: تحصیلاتتان را در چه سالی آغاز کردید؟

دکتر شیرازی: تا سال دوم ابتدایی تهران بودم و بعد پدرم تصمیم گرفت سفری به نجف داشته باشیم. در آنجا مرحوم پدرم ابتدا مرا ملزم کرد به مکتب بروم و در آنجا قرآن و نهج‌البلاغه را فرا بگیرم و بعد هر کار که دلم خواست بکنم و تحصیلاتم را ادامه بدهم. من یک سال در مکتبی بودم که استادش یک شیخ ایرانی بسیار فرهیخته بود، در مدرسه طوسی در کنج صحن حضرت علی(ع). در آنجا قرآن و نهج‌البلاغه را آموختم و بعد به مدرسه رفتم و تا سال ششم ابتدایی در مدرسه علوی نجف درس خواندم. مدرسه علوی مدرسه بسیار خوبی برای ایرانیها بود که هم به زبان عربی تدریس می‌کردند و هم فارسی. ما موظف بودیم هر دو زبان را در آنجا آموزش ببینیم. بعد از کلاس ششم ابتدایی به ایران آمدیم و ماندیم.

دکتر نصری: آیا خاطراتی هم از چهره‌های علمی که در آن زمان در نجف تحصیل می‌کردند و بعدها از چهره‌های بزرگ و سرشناس شدند دارید؟

دکتر شیرازی: آن دوران که ما در نجف بودیم دوران اوج حرکت علمی حوزوی بود. تا آنجا که من در خاطر دارم به هر سو که نگاه می‌کردی یک مرجع تقلیدی بود که جامع الشرایط بود. من مرحوم آیت الله حکیم، آقا سید حسن و آیت‌الله گلپایگانی را به خاطر دارم. من این افتخار را داشتم که در کودکی در کنار این شخصیت‌های برجسته باشم و این آدم‌های بی‌نظیر و شرایط آن فضا در زندگی‌ام تاثیرگذار بودند. فکر می‌کنم این بزرگ‌ترین اتفاقی بود که در کودکی من رخ داد و این تاثیر از میان نرفتنی را در وجود من گذاشت. اکثر علمایی که آنجا بودند ایرانی‌هایی بودند که برای تلمذ در آن مکتب آمده بودند، مثل آیت الله یزدی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله شیرازی، آیت الله خویی و آنهایی که ایرانی نبودند ریشه‌های ایرانی داشتند. فضای نجف یک مرکز تشیع عظیم، بارور و مولد به معنای واقعی بود و مرکزی بود که در تمام جهان اسلام تاثیر می‌گذاشت.

دکتر نصری: با توجه به دوری از وطن، شرایط حاکم بر نجف برای شما چگونه بود؟

دکتر شیرازی: حضور در نجف و کربلا برای ما ایرانی‌ها مثل رفتن به قم و مشهد بود و احساس دوری از وطن به ما دست نمی‌داد، چون تمام شرایط فرهنگی و سنتی حاکم و حتی زبان مثل مملکت خودمان بود. تدریس در حوزه‌ها به عربی بود، ولی ما خودمان در خانواده فارسی صحبت می‌کردیم و عربی را برای ارتباط با مردم نجف فرا می‌گرفتیم و خیلی هم یادگیری این زبان را دوست داشتیم. مردم عامی هم متاثر از فضای علمی نجف در خدمت حوزه بودند. در آن زمان نجف بزرگ‌ترین کانون فرهنگی جهان اسلام بود و از نظر علمی در عراق از بغداد بسیار فراتر بود. مثلاً اولین چاپخانه عراق در نجف تاسیس شد.

ایران در طول تاریخ پیوند عجیبی با عراق داشت؛ از زمان هخامنشیان که بابل را گرفتند و بابل یکی از پایتخت‌های هخامنشیان شد و در دوره پارت‌ها هم که تیسفون پایتخت بود. از نظر علمی و سیاسی ما همیشه با عراق همراه بودیم و قبل از آمدن بعثی‌ها، اصولاً حضور این دو فرهنگ و دو کشور در کنار هم خیلی طبیعی بود.

دکتر نصری: کمی درباره دوران پس از بازگشت از نجف بگویید.

دکتر شیرازی: من بعد از دوران ابتدایی به ایران آمدم و در دبیرستانی در همان کوچه میرزا محمود وزیر درس می‌خواندم که دبیرستان خیلی خوبی بود و در یکی از محله‌های قدیمی تهران قرار داشت. علت گرایش من به تاریخ معماری و شهرسازی ایرانی همین حضور در بافت فرهنگی و سنتی از بدو تولد بود، چه حضور در بارگاه حضرت علی (ع) و چه در ایران و تهران. حتی وقتی وارد دانشکده معماری در تهران شدم چیز عجیبی که جلب توجه می‌کرد عدم توجه به معماری و فرهنگ کهن خودمان بود.

دانشجو از آغاز باید با معماری رم و امثال آن آشنا می‌شد و نه با معماری ایران. برای هر ایرانی شگفت‌آور بود که چگونه یک ایرانی در بدو ورود به یک مرکز دانشگاهی باید با فرهنگ غربی آشنا شود. بعد از آن هم مستقیماً‌ما را با معماری مدرن آشنا می‌کردند که این هم برای ما خیلی عجیب بود. حتی شرایط حاکم بعد از رضاشاه طوری بود که اصولاً به مبانی فرهنگی خالص خودمان و آنچه در آن زندگی می‌کردیم و فرهنگ غنی ایرانی-اسلامی توجه نمی‌شد. در واقع این طور برای مردم جا انداخته بودند که اگر کسی ایران و فرهنگ ایرانی را بشناسد ولی غربی‌ها را نه، عقب افتاده است. تاریخ را نشانه عقب ماندگی می‌دانستند. من و تمام دانشجویان دانشکده معماری از خانواده‌های سنتی بودیم و آن چیزی که در دانشگاه تدریس می‌کردند برای همه تحمیلی بود. برنامه دانشکده معماری که ما در آن درس می‌خواندیم بر اساس برنامه‌ریزی آندره گدار که یک فرانسوی بود و ریاست دانشکده را به عهده داشت، بود و اصرار او برای اینکه از سنت جدا باشد، برای ما عجیب بود؛ چون خود او درباره باستان شناسی و معماری تحقیق و کار می‌کرد. اما هنوز که هنوز است هر ایرانی بالاخره ایرانی است و نمی‌تواند این را نفی کند.

دکتر نصری: چه مدت در دانشکده بودید و آن دوران چطور بود؟

دکتر شیرازی: هفت سال و نیم در دانشکده معماری بودم که دوران بسیار خوبی بود و فضای آموزشی بسیار خوبی داشت. علی رغم برنامه درسی که به نوعی بیگانگی داشت، از نظر شیوه تدریس و شیوه آموزشی خوب بود و با شیوه امروزی بسیار متفاوت. در آن زمان شیوه آموزشی به نوعی حوزوی بود، در حالی که روش آموزش دانشگاهی امروز در سال 1342 از شیوه آمریکایی اتخاذ شد؛ یعنی شیوه‌های واحدی. در آن زمان دانشکده معماری ما به کارگاه‌هایی تقسیم می‌شد که هر کارگاه یک استاد و مسئول داشت. در این کارگاه‌ها از دانشجوهای سال اول تا سال آخر بودند.

دکتر نصری: رابطه استاد و شاگردی در آن زمان چطور بود؟

دکتر شیرازی: رابطه استاد و شاگردی به معنای واقعی بود و فضای هنرمندانه و مطلوب و دلپذیری بود. یکی از کلاس‌ها کارگاه هوشنگ سیحون بود که استاد و معمار برجسته و زبردستی بود. ما از ایشان اولین چیزی که یاد گرفتیم بازگشت به خود بود. علی رغم اینکه در دانشگاه معماری مدرن تدریس می‌شد، اما او ما را به فضای سنتی راغب کرد؛ نه از طریق علمی، بلکه از طریق احساس و عاطفه ما را با فضاهای تاریخی‌مان مانوس کرد و این خیلی ارزشمند بود.

دکتر نصری: چطور این کار را انجام می‌داد و چه شیوه‌ای داشت؟

دکتر شیرازی: از طریق سفرهای گروهی دانشجویی که می‌رفتیم. ایشان طراح خیلی خوبی بود و ماهم در کنارش طراحی می‌کردیم. نفس این طراحی از بناها و فضاهای سنتی و فرهنگی‌مان باعث می‌شد آنچه را که به ما یاد نمی‌دادند عملاً آنجا فرا بگیریم. خب، این خدمت خیلی بزرگی به ما بود.

از جمله چیزهایی که ایشان خوب به ما یاد می‌داد تعصب و غیرت نسبت به حرفه خود بود که یک معمار به حرفی که می‌زند و عملی که می‌کند باید اعتقاد داشته باشد و پایش بایستند. این میراثی بود که از ایشان گرفتیم و خودمان هم در ذاتمان خمیرمایه‌اش را داشتیم. به این ترتیب تعلقمان به سنت و حرفه‌مان بیشتر شد. خیلی مهم است که آدم به حرفه‌اش اعتقاد داشته باشد و بداند خدمتی را که می‌کند بر اساس ضابطه و معیارهای علمی و اخلاقی انجام می‌دهد و از آن عدول نخواهد کرد. ما این اعتقاد را به معماری پیدا کردیم که وقتی کسی در این مملکت معمار می‌شود حداقل باید شاگرد خلف معماران بزرگ کشور مثل استاد علی اکبر بنا، استاد محمدرضا، استاد قوام‌الدین و آدم‌های بزرگ دیگر باشد و همیشه فکر می‌کردیم که باید خودمان در حرفه‌مان به مقامی برسیم. این در من به طور شخصی تاثیرات بیشتری گذاشت و گرایش من را به تاریخ، شخصیت‌های تاریخی و آثار تاریخی بیشتر کرد و روز به روز بیشتر من را به آن سمت کشاند.

 

دکتر نصری: در دانشکده معماری چه کسانی غیر از استاد سیحون روی شما تاثیر گذاشتند؟

دکتر شیرازی: ما استادهای زیادی داشتیم و دانشجویان بزرگی مثل مرحوم شریعت‌زاده داشتیم که روی من تاثیر زیادی گذاشتند. فضای حاکم بر دانشکده یک فضای جمعی بود، یعنی شما بعد از سال دوم دانشکده می‌توانستید به استقلال استاد انتخاب کنید و هر استادی چه حاضر در کشور و چه در خارج از کشور را به عنوان استاد یا الگو برگزینید.

یکی از استادان خارجی که روی من خیلی تاثیر گذاشت «رایت» بود که یک معمار آمریکایی و به شدت طبیعت گرا بود و به طبیعت احترام می‌گذاشت. تابع معماری ارگانیک بود و از معماری صنعتی به دور بود.

دکتر نصری: فضای سیاسی آن دوران چگونه بود و چه تاثیری بر شما داشت؟

دکتر شیرازی: کودتای 28 مرداد تازه رخ داده بود و ماپرورش یافته فضای سیاسی قبل از کودتای 28 مرداد بودیم؛ یعنی از نظر ذهنی و سیاسی یک ذهنیت تاثیر ناپذیر از 28 مرداد داشتیم. حرکت‌های ملی و میهنی روی کشورمان خیلی اثر داشت و ما با اینکه جوان بودیم، در محافل مختلف شرکت می‌کردیم. در آن زمان دانشجویان هم دوره‌ای من چون بچه‌های بعد از جنگ جهانی دوم بودند، بسیار سختی کشیده بودند و شرایط را خوب می‌فهمیدند و مسائلی مثل ملی شدن نفت و سیاست استعماری را خوب درک می‌کردند. به همین خاطر وقتی وارد دانشکده شدیم، فهمیدیم که این برنامه‌ریزی درست نیست و آن چیزی که ما می‌خواهیم نیست، چون در بطن هویت پرورش یافته بودیم. فضای بعد از جنگ جهانی دوم فضای آرامی بود و بسیاری از استادان در رشته‌های مختلف ادبی، هنری و علمی از افراد آن زمان هستند.

دکتر نصری: شما در چه سالی با مدرک فوق لیسانس از دانشکده هنرهای زیبا فارغ‌التحصیل شدید؟

دکتر شیرازی: بهمن ماه سال 1342 بعد از هفت سال و نیم فارغ التحصیل شدم. دوران دانشکده بهترین دوران زندگی‌ام بود.

دکتر نصری: پایان نامه شما درباره چه بود؟

دکتر شیرازی: پایان نامه من یک مرکز بهسازی اطفال بزهکار بود که یک مرکز فرهنگی- آموزشی بود. ما یک بار در دوره دانشجویی با استادمان برای یک پروژه رفتیم و از زندان قصر دیدن کردیم. من دارالتادیب آنجا را دیدم و خیلی متاثر شدم. از جهت ارتباط بزرگ‌سالان با خردسالان فضای بسیار تاثر برانگیزی بود. من در پایان نامه‌ام فضایی را پیش بینی کردم که حالتی بیمارستان گونه دارد، چون به نظر من بچه بزهکار مانند یک بیمار است. هم از جهت معماری و هم از جهت فرهنگی باید جایی باشد تا بچه‌ها بهتر رشد کنند و در آن موقع به نظرم طراحی چنین فضایی خیلی لازم و مهم بود و اینکه باید فضای سالم و تربیتی- آموزشی باشد.

"سایت رسمی دکتر باقرآیت الله زاده شیرازی"