پاتوق اهل نظر

پاتوق اهل نظر

پاتوقی برای اهل اندیشه و نظر
پاتوق اهل نظر

پاتوق اهل نظر

پاتوقی برای اهل اندیشه و نظر

پاسخ نفتی تهران به جنگ نفتی ریاض

ایران عربستان را با آتش خودش می سوزاند



گویی ایران می‌خواهد به عربستانی‌ها بگوید خودتان این جنگ را شروع کردید پس باید خودتان هم به آتش آن بسوزید.

دوشنبه 9 شهریور 1394

دیپلماسی ایرانی: ایران تلویحا اعلام جنگ نفتی علیه رقیب عربستانی خود داده است. چه کسی برنده و چه کسی بازنده این جنگ خواهد بود؟ بازتاب این جنگ در رویارویی دو کشور در سوریه و یمن چه خواهد بود؟ از چه "سلاحی" استفاده خواهد شد و این سلاح تا کجا می تواند تاثیرگذار باشد؟

به نظر می رسد غرق شدن منطقه خاورمیانه در بیش از یک جنگ در عراق و لیبی و سوریه و یمن برای ویران کردن توانایی های اقتصادی و زیربناهای آن کافی نباشد، در حالی که صدها نفر تا کنون کشته شده اند و میلیون ها نفر از خانه و کاشانه شان رانده شده اند، منطقه در آستانه یک جنگ نفتی ویرانگر قرار گرفته است که دو طرف این جنگ نبرد نیابتی را پیش می برند، دو طرف یعنی عربستان و ایران.

بیژن زنگنه، وزیر نفت ایران سه شنبه هفته گذشته با قاطعیت تاکید کرد، ایران تصمیم دارد تولید نفت خود را به محض لغو تحریم ها نزدیک به یک میلیون بشکه در روز افزایش دهد و بدون توجه به قیمت ها در بازارهای جهانی به فروش برساند.

سهم ایران قبل از اعمال تحریم ها 3.7 میلیون بشکه نفت در روز بود، بعد از اعمال تحریم ها میزان تولید نفت ایران 2.7 میلیون بشکه در روز کاهش یافت، اکنون به نظر می رسد رهبران ایران تصمیمی استراتژیک گرفته اند تا سهم خود را از بازارهای نفت به طور کامل پس بگیرند، بر این اساس تصمیم  دارند ایران فقط روزی 600 هزار بشکه نفت به اروپا صادر کند.

این جنگ نفتی را عربستان سعودی آغاز کرد، وقتی که بازارهای جهانی نفت را با افزایش یک میلیون بشکه نفت در روز غرق تولیدات نفتی خود کرد، این افزایش تولید باعث سقوط آزاد قیمت نفت شد، عربستان تمام خواهش ها و تقاضاهای اعضای اوپک را به دیوار کوبید و به کاهش تولید نفت اعضای اوپک که می گفتند باید با کاهش صادرات نفت قیمت ها حداقل در صد دلار در هر بشکه ثابت بماند، تن نداد.

تصمیم عربستان تصمیمی سیاسی بود که هدفش تنها ضربه زدن به اقتصادهای ایران و روسیه بود تا به هر دو کشور به نوعی فشار بیاورد تا آنها را وادار کند با مطالبات عربستان مبنی بر سقوط حکومت سوریه موافقت کنند، اما آن چه پیش آمد کاملا عکس آن چیزی بود که عربستان انتظار داشت، قیمت ها به نصف کاهش یافتند و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان بیش از همه از این کاهش قیمت ها متضرر شدند، آنها در پی این کاهش قیمت نزدیک به 250 میلیارد دلار را در سال از دست دادند.

نرخ قیمت نفت در حال حاضر به طور متوسط بالای 40 دلار در هر بشکه است، انتظار می رود این رقم باز هم کاهش یابد و تا پایان سال به حداقل نزدیک به 35 دلار در هر بشکه برسد، با کاهش میانگین رشد اقتصادی در چین و فروپاشی بازارهای مالی جهانی پیش بینی چنین نرخی دور از انتظار نیست.

تهدید ایران به غرق بازارها با نفت خود در واکنش به کارهای عربستان سعودی است، ایران تلاش دارد به این ترتیب آسیب بیشتری به اقتصاد عربستان وارد کند، عربستان از سلاح پول برای وابسته کردن دولت ها و قبایل در یمن و سوریه و عراق و لیبی استفاده می کند، کشورهایی که خود به شدت درگیر جنگی بی امان هستند. گویی ایران می خواهد به عربستانی ها بگوید خودتان این جنگ را شروع کردید پس باید خودتان هم به آتش آن بسوزید.  

بعضی تحلیلگران می گویند که ایران نمی تواند تولید خود را تا سقف یک میلیون بشکه در روز افزایش دهد مگر این که این کار را به مرور طی چند سال انجام دهد، برای این که چاه های نفتی اش نیاز به بازبینی دارند و توانایی تولیدش باید نوسازی شود، اما دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که می گوید ایران می تواند به محض لغو تحریم ها میزان تولید نفت خود را روزی نیم میلیون بشکه افزایش دهد و ظرف چند سال به تدریج این رقم را به یک میلیون بشکه در روز برساند.

عربستان سعودی در پی کاهش بیشتر قیمت های نفت بزرگترین متضرر این بازار خواهد بود برای این که 90 درصد عایدات کشور وابسته به فروش نفت است، بر عکس اقتصاد ایران که تنوع در درآمد دارد و صادرات نفت 60 درصد از کل درآمدهای آن را تشکیل می دهد، علاوه بر آن ایران 18 درصد از ذخایر گاز جهان را در اختیار دارد.

وقتی که می گوییم عربستان علی رغم برخورداری از 670 میلیارد دلار ذخایر مالی بیشترین ضرر را خواهد دید، برای این است که با کاهش قیمت نفت رشوه اش به ملت عربستان کاهش خواهد یافت، فراموش نکنیم که در سال جاری عربستان 150 میلیارد دلار کسری بودجه داشته است، این مساله سبب شده است تا رهبران عربستان شروع به قرض کردن از بانک های محلی کنند و طرح سندهای ریالی را مطرح کنند، همچنین به فکر اعمال مالیات های داخلی و حذف یارانه کالاهای اساسی به ویژه در زمینه مواد سوختی که به تنهایی 50 میلیارد دلار صرف آنها می شود، بیفتند.

عربستان ظرف یک شب و روز ورشکست نخواهد شد، اما قطعا توانایی اش در استفاده از پول و به کار گرفتن آن در جنگ هایش علیه دشمنانش با سرعت بسیاری کاهش خواهد یافت. درباره ذخایر مالی عظیم عربستان نیز باید گفت، بسیاری انتظار دارند این ذخایر ظرف چند سال دود شوند، اگر هزینه ها به همین شیوه فعلی ادامه یابند، و عربستان بیش از این خود را درگیر جنگ در سوریه و یمن و جنگ علیه داعش کند، و ده ها میلیارد دیگر صرف قراردادهای تسلیحاتی کند، اوضاعش به سرعت رو به وخامت خواهد گذاشت.

ایرانی ها این حقایق را خوب می دانند، و از نقاط ضعف دشمنشان خیلی خوب آگاهند، وقتی به طور تلویحی می گویند که بازارهای جهانی را غرق نفت های اضافی خود می کنند قطعا قبل از آن فکری به حال متحدان خود یعنی عراق و روسیه کرده اند و آنها را برای قیمت های منطقی جدید هماهنگ خواهند کرد. فراموش نکنیم اگر عربستان توانست در اواخر قرن دهه هشتاد از قرن گذشته از بحران نفتی عبور کند، زمانی که قیمت نفت به زیر ده دلار در هر بشکه رسید، به این دلیل بود که جمعیتش نصف جمعیت فعلی اش بود، برای این بود که بعد از تحریم عراق توانست سهم عراق را به طور کامل تصاحب کند، اما الآن همه چیز کاملا فرق می کند. جمعیت کشور دو برابر شده، نارضایتی عمومی بزرگی سراسر عربستان را فرا گرفته، رسانه های اجتماعی به قدری گسترش یافته اند که هیچ حقیقتی دیگر مخفی نمی ماند و حیف و میل های مالی بسیار است. بنابراین مبالغه نکرده ایم اگر بگوییم که آینده چندان امیدبخشی برای عربستان وجود ندارد بلکه حتی عربستان به مراتب نحیف تر از حدتصور خواهد شد.

منبع: رای الیوم / ترجمه: علی موسوی خلخالی

"دیپلماسی ایرانی"

کارنامه دولت یازدهم در صنعت پتروشیمی


تهران - ایرنا - با روی کار آمدن دولت یازدهم در تابستان سال 1392 تلاش شد با یافتن راهکارهای جدید جذب منابع مالی، افزایش تولید، تکمیل طرح های نیمه تمام و تسهیل قوانین و زمینه برای شتاب یافتن توسعه صنعت پتروشیی فراهم شود.


08/06/1394

به گزارش ایرنا، صنعت پتروشیمی بعنوان یکی از بخش های اصلی صنعت نفت از جمله صنایع مهم و ارزش آفرین کشور است.
این صنعت با تاکید بر اولویت تامین نیاز داخل بعنوان یکی از گزینه های مهم صادرات غیرنفتی در شکوفایی اقتصادی کشور، توسعه پایدار، بومی کردن فناوری و گسترش صنایع جانبی اعم از صنایع تکمیلی و یا صنایع تامین کننده نیازهای فنی، مهندسی و تحقیقاتی در کشور نقش اساسی دارد.
در این راستا صنعت پتروشیمی ایران به عنوان فراهم آورنده فرصت برای ایجاد ارزش افزوده و تبدیل مواد خام(نفت و گاز)به محصولات با ارزش در بین کشورهای خاورمیانه جایگاه ویژه یافته است.
با روی کار آمدن دولت یازدهم در تابستان سال 1392 تلاش شده که با یافتن راهکارهای جدید جذب منابع مالی و تسهیل قوانین، زمینه برای جهش دوم صنعت پتروشیی فراهم شود.

** تولید 44 میلیون و 600 هزار تن محصولات پتروشیمی

میزان تولید محصولات پتروشیمی در دوره زمانی تیرماه سال 1391 تا ابتدای تیرماه سال 1392، 41 میلیون و 300 هزار تن تولید بود که در فاصله تیرماه سال 92 تا تیرماه 93 به 41 میلیون و 300 هزار تن و در فاصله زمانی تیرماه 93 تا تیرماه 94 به 44 میلیون و 600 هزار تن افزایش یافته است.
همچنین در دوره زمانی تیرماه 91 تا تیرماه سال 92 مقدار 15 میلیون تن محصولات پتروشیمی در بازارهای داخلی به فروش رفته که در بازه زمانی تیرماه 93 تا تیرماه 94 به 15 میلیون و 200 هزار تن افزایش یافته است.

** صادرات 17.2 میلیون تن محصولات پتروشیمی
میزان صادرات نیز از 15 میلیون و 300 هزار تن در فاصله زمانی تیرماه 91 تا تیرماه سال 92 به 17 میلیون و 200 هزار تن(به ارزش 11.2 میلیارد دلار)در مقطع زمانی تیرماه 93 تا تیرماه 94 به 17 میلیون و 200 هزار تن (10.6 میلیارد دلار) رسیده است.

** طرح های در دست اجرا
طرح های در دست اجرای صنعت پتروشیمی شامل 67 طرح به ظرفیت 61 میلیون تن است که به 40 میلیارد دلار سرمایه گذاری نیاز دارد.
براساس مذاکرات انجام شده و از طریق همکاری وزارت نفت، بانک مرکزی و وزارت امور خارجه، ال.سی طرح های الفین و متانول بوشهر، متانول سبلان، آمونیاک و اوره مسجد سلیمان، آمونیاک و اوره لردگان و آمونیاک و اوره هنگام ومتانول کیمیای پارس خاورمیانه از طریق فاینانس چین فراهم شده است.
همچنین LC طرح های ESBR صدف، الفین ایلام، PDH مهر پترو کیمیا و متانول سیراف از طریق صندوق توسعه ملی گشایش یافته و طبق اظهارات مسئولین بانک سپه اعتبار اسنادی طرح های خط لوله مرکز به صورت pre-advice اعلام شده است.

** بهره برداری از طرح های جدید پتروشیمی
از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم، طرح پلی اتیلن سنگین ایلام به ظرفیت 300هزار تن افتتاح و واحد بوتن یک پتروشیمی لرستان با ظرفیت 330 هزار تن راه اندازی شده است.
همچنین در این مدت، طرح PBR/SBR تخت جمشید 48 هزار تن و واحد پلی اتیلن پتروشیمی لرستان به مرحله تولید آزمایشی رسیده‏ است.
طرح فاز دوم الفین کاویان نیز به ظرفیت یک میلیون و 90 هزار تن آماده راه‏ اندازی بوده و فقط منتظر دریافت خوراک از فازهای پارس جنوبی است.
با توجه به راه اندازی فازهای جدید پارس جنوبی و افزایش تولید گاز کشور در ماه های آینده مشکل کمبود خوراک واحدهای پتروشیمی رفع خواهد شد.

** طرح های با پیشرفت فیزیکی بالای 60 درصد
در بین طرح های در دست اجرای صنعت پتروشیمی، گروهی با پیشرفت فیزیکی بالای 60 درصد دارای اولویت اول هستند. طرح های این گروه به طور متوسط 23 درصد طی دوره 2 ساله پیشرفت داشته اند.
از مهمترین پروژه های در دست اجرای صنعت پتروشیمی، طرح خط لوله اتیلن غرب و طرح های پتروشیمی واقع در مسیر این خط به شمار می روند.
طرح خط لوله اتیلن غرب کشور که از نظر شرایط اقلیمی دشوارترین خط لوله انتقال اتیلن در جهان است توسط شرکت مدیریت توسعه صنایع پتروشیمی اجرا می شود. طول این خط 2700 کیلومتر (از عسلویه تا تبریز)است که فاز اول آن (از عسلویه تا کرمانشاه)در سال 1391 مورد بهره برداری قرار گرفته و فاز دوم آن از کرمانشاه تا مهاباد - میاندوآب در سال جاری به بهره برداری خواهد رسید.
هم اکنون با دریافت اتیلن از خط لوله اتیلن غرب، شرکت های پلیمر کرمانشاه و پتروشیمی لرستان در حال تولید هستند و طرح های پلی اتیلن مهاباد و کردستان نیز با دریافت اتیلن از طریق خط لوله اتیلن غرب در سال جاری به بهره برداری خواهند رسید.
سایر طرح های در دست اجرای دریافت کننده اتیلن این خط شامل 3 طرح در استان های غربی و 4 طرح در منطقه دنا هستند که انتظار می رود اجرا و بهره برداری از این طرح ها موجب رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال در استان های مختلف کشور شود.
همچنین در حال حاضر واحد پلی اتیلن سنگین پتروشیمی ایلام به طور موقت تا زمان بهره برداری از واحد الفین آن شرکت، با اتصال به خط لوله غرب در مدار تولید قرار گرفته است.
پلی اتیلن سنگین/ سبک خطی لرستان، BR/SBR تخت جمشید، فاز دوم الفین یازدهم کاویان، فاز دوم ایزوسیاناتها کارون، MEG مروارید، سرویسهای جانبی فاز 2 عسلویه(فاز اول نیروگاه)دماوند، آمونیاک و اوره هفتم شهدای مرودشت، پلی اتیلن سنگین/ سبک خطی- مهاباد، پی وی سی هگمتانه، پلی اتیلن سبک کردستان، فاز سوم آمونیاک و اوره پردیس، پلی استایرن انتخاب، خط لوله اتیلن غرب، فاز اول EPS کیمیا صنایع دالاهو، متانول دهم کاوه و الفین سیزدهم (واحد الفین) پتروشیمی ایلام نیز جزو طرح هایی به شمار می روند که بیش از 60 درصد پیشرفت دارند.

** پروژه های پیشنهادی برای برنامه ششم توسعه
تاکنون 15 طرح با ظرفیت 30 میلیون تن در سال و سرمایه گذاری تقریبی 19 میلیارد دلار برای اجرا در طول برنامه ششم توسعه انتخاب شده اند که در مکان یابی این طرح ها، پتانسیل های موجود در مناطق جدید توسعه ای مورد توجه قرار گرفته است.
برای تعریف طرح های برنامه ششم، معیارهایی نظیر امکان تامین خوراک، میزان سرمایه گذاری مورد نیاز، اقتصادی بودن طرح، امکان تامین دانش فنی به روز و وجود زیر ساخت های مورد نیاز مدنظر قرار گرفته است.
شناسایی طرح های مناسب با رویکرد جلوگیری از خام فروشی، تکمیل زنجیره ارزش و سیاست های اقتصاد مقاومتی صورت پذیرفته است.

** دستاوردهای پژوهشی
شرکت پژوهش و فناوری پتروشیمی با هدف قطع هرگونه وابستگی در صنعت با استفاده از مجموعه ای از دانش پژوهان و صنعتگران هم اکنون گروه های مختلف پژوهشی در زمینه پلیمری، کاتالیست، فرآیندهای پتروشیمیایی، مواد شیمیایی و توسعه محصول، فناوری های نوین، فنی، مهندسی و پایلوت و واحدهای تجاری سازی و مستندسازی تشکیل داده است.
از دستاوردهای تشکیل این گروه های پژوهشی تدوین دانش های فنی بومی شده فرآیندهای تولید پروپیلن، پلی اتیلن ها، متانول، DME, VAM و MDEA و بعضی از کاتالیست ها و مواد شیمیایی و ساخت تجهیزات مورد نیاز صنعت پتروشیمی بوده است.
دانش فنی کوره الفین، دانش فنی بستر پرشده چرخان در مقیاس بنچ(RPB)، دانش فنی تولید UHMWHD، دانش فنی فیلم های پلی اتیلنی زیست تخریب پذیر در دو گرید LDPE و LLDPE، دانش فنی فرایند HDPE (فرآیند ACP)، دانش فنی فرایند تولید دو گرید پلی وینیل الکل (PVA)، دانش فنی فرایند تولید اپوکسی وینیل استر، بومی سازی دانش فنی فرآیند تولید پلی اتیلن سنگین سه قله ای (MMP)، دانش فنی منیزیم اتوکساید و منیزیم کلراید، دانش فنی Netzer SB10، دانش فنی تولید گلیسرین مونو استئارات GMS و دانش فنی پایه گاما آلومینای کروی از جمله دستاورهای پژوهشی در حوزه صنعت پتروشیمی به شمار می رود.
واگذاری لیسانس فرآیند تبدیل متانول به پروپیلن (PVM) به پتروشیمی کیمیاگران سبزوار، واگذاری لیسانس فرآیند تولید متانول به پتروشیمی کیمیاگران سبزوار، واگذاری لیسانس تولید دو کاتالیست IRSAC518 و IRSAC530 برای تولید پلی اتیلن به پتروشیمی لرستان و واگذاری لیسانس فرآیند تولید پلی اتیلن سنگین به شرکت پتروشیمی بوشهر به عنوان بخشی از تلاش ها برای کاربردی و تجاری سازی پژوهش های انجام شده به شمار می روند.
کاتالیست های تولید شده با دانش فنی این شرکت نتایج بسیار خوبی در آزمونهای صنعتی از خود نشان داده اند که از آن جمله می توان به تولید 1.5 تن کاتالیست ریفرمینگ خشک برای پتروشیمی خوزستان، تولید 800 کیلوگرم کاتالیست MEK برای شرکت شیمی تکس آریا، تولید 5/1 تن کاتالیست IRSAC510 (مشابه THS)برای پتروشیمی مارون، امیرکبیر و شازند و تولید 50 کیلوگرم کاتالیست PZ برای فرآیند میتسویی پلی اتیلن برای پتروشیمی بندرامام اشاره کرد.

** حمایت از ساخت داخل
در حال حاضر این شرکت در راستای سیاستهای اقتصاد مقاومتی و استفاده حداکثری از توان و تولید داخلی با حمایت از شرکتهای توانمند داخلی و در قالب پروژه های پژوهشی، موضوع ساخت و تولید اقلام مورد نیاز صنایع پتروشیمی را پیگیری می کند.
تدوین دانش فنی و تولید بعضی از کاتالیست ها و مواد شیمیایی و تجهیزات دوار (شامل اجزاء توربین ها) و تجهیزات استاتیک (شامل انواع مبدل های حرارتی، مخازن تحت فشار، کوره های صنعتی و چیلرهای جذبی)و ساخت اقلام صنعتی (نظیر شیرهای صنعتی و فیلترها) و دستگاه های برقی و ابزار دقیق مورد نیاز صنعت پتروشیمی از جمله اقدامات برای حمایت از ساخت داخل به شمار می رود.

"ایرنا"

دومین دوره جام جهانی - 1934 ( ایتالیا )


دومین دوره مسابقات فوتبال جام جهانی در سال های 1934 و به میزبانی کشور ایتالیا برگزار شد.
کشور ایتالیا که یکی از نامزدهای ناکام کسب امتیاز میزبانی نخستین دوره مسابقات جام جهانی سال 1930 بود، برای برگزاری دومین دوره این پیکارها در سال 1934 توسط فدراسیون بین المللی فوتبال /فیفا/ انتخاب شد.
انتخاب ایتالیا، دو کشور آرژانتین و برزیل را با توجه به انجام سفر 13 هزار کیلومتری برای انجام تنها یک دیدار در مرحله نخست، از خواب و خیال خارج کرد.
این رقابت ها از 27 مه تا 10 ژوئن سال 34 برگزار شد و از کیفیت بهتری نسبت به دوره قبل برخوردار بود.
به تلافی دوره قبل مسابقات که بسیاری از تیم های اروپایی از شرکت در آن انصراف دادند، این بار چندین تیم آمریکای جنوبی مثل آرژانتین و برزیل تیم ذخیره خود را راهی اروپا کردند و اروگوئه حتی حاضر نشد از قهرمانی خود دفاع کند.
دومین دوره جام جهانی، شاید سیاسی ترین دوره آن از زمان برگزاری تاکنون باشد. جام جهانی 1934 درحالی در ایتالیا برگزار گردید که دولت فاشیستی "بنیتو موسولینی" دیکتاتور ایتالیایی بر مسند قدرت بود و تلاش می کرد با استفاده از محبوبیت ورزش فوتبال در بین مردم و شکوه و ارزش جام جهانی در دنیا، به تبلیغ افکار خود و همفکرانش در حزب فاشیست ایتالیا بپردازد.
اروگوئه قهرمان دوره قبل در اعتراض به این رژیم، در این دوره شرکت نکرد و برزیل و آرژانتین هم بهترین نفرات خود را به دلیل ترس از شرایط حاکم بر ایتالیا در خانه نگهداشتند.
در جام دوم، برخلاف جام 1930 که 13 کشور برای حضور در آن ابراز علاقمندی کرده بودند، 32 کشور به فیفا اعلام آمادگی کردند، اما از آنجا که باید جام با 16 تیم برگزار می شد، فیفا تصمیم گرفت که دیدارهای انتخابی برگزار نماید تا 16 تیم به مرحله نهایی جام راه یابند. از نکات جالب توجه حضور تیم میزبان در دیدار انتخابی بود که البته تیم ایتالیا موفق شد با شکست 4 بر صفر تیم یونان در شهر میلان به دور نهایی صعود نماید.
چند سال قبل از شروع جام جهانی 1934، یک روزنامه نگار به نام "ویتویوپوزو" استخدام شد تا برنامه ای جهت رساندن ایتالیا به مقام قهرمانی تدوین کند و خود مربیگری تیم را تقبل نماید. هرچند پوزو با برنامه ای دقیق تیم ایتالیا را به پیش می راند و حتی از چهار بازیکن آرژانتینی الاصل هم در تیم خود سود می جست، ولی بی شک اگر حمایت های آشکار داوران نبود، شاید ایتالیا نمی توانست جام جهانی را در خانه نگهدارد.
به هرجهت مسابقات، با دیدار ایتالیا و ایالات متحده در شهر رم و با حضور موسولینی آغاز گردید. در این دیدار تیم میزبان با نتیجه خرد کننده 7 بر 1 به پیروزی رسید. در دور اول علاوه بر ایتالیا، تیم آلمان با شکست 5 بر 2 بلژیک، اتریش با پیروزی 3 بر 2 بر فرانسه، اسپانیا با غلبه بر برزیل با نتیجه 3 بر 1 و سوئد، مجارستان، سوئیس و چکسلواکی با برتری در برابر آرژانتین، مصر، هلند و رومانی، قدم به یک چهارم نهایی نهادند.
کاملا قابل پیش بینی بود که فقط تیم های اروپایی به مرحله یک چهارم نهایی رقابت های سال 34 راه یابند. نبرد تیم ها در شهر فلورانس به اوج خود رسید که هر چند با حمایت داور ایتالیایی همراه بود، ولی با درخشش ریکاردوزامورا دروازه بان اسپانیا در پایان وقت اضافی با نتیجه یک بر یک به پایان رسید.
در آن گرمای طاقت فرسا، خط دفاع تیم اسپانیا با شجاعت تمام مقابل تیم سخت و کوبنده آتزوری ایستادگی کرد تا مسابقه در وقت اضافه 1 - 1 تمام شود. روز بعد مسابقه تکرار شد و هر دو مربی نیروهای تازه نفس را به خدمت گرفتند چنانکه تیم ایتالیا پنج بازیکن جدید و اسپانیا هفت بازیکن تازه را به میدان فرستاد اما بازیکن بعد از بازیکن بود که از فرط خستگی بر زمین می افتاد.
از بخت خوب هواداران میزبان، جوزپه مئاتزا تنها گل مسابقه را به ثمر رساند. دو روز بعد همین سناریو در شهر میلان مقابل اتریش تکرار شد. در زمین ورزشگاه سن سیرو که با وزش توفان و باران سیل آسا به باتلاق بیشتر شبیه بود، بازهم مئاتزا (که چهارمین بازی خود را در طول یک هفته انجام می داد)، گل پیروزی بخش تیمش را به ثمر رساند تا لاجوردی پوشان ایتالیا به فینال راه یابند.
حریف ایتالیا در این مرحله چکسلواکی بود که با برتری 3 بر 1 در برابر آلمان به دیدار پایانی راه یافته بود. روز یکشنبه 10 ژوئن تمام ایتالیا نفس خود را در سینه حبس کرده بود. هنوز 20 دقیقه به پایان مانده بود که پوک، بازیکن جناح چپ تیم چکسلواکی، میهمان را جلو انداخت. تمام ورزشگاه در سکوت فرو رفته بود. تنها چند دقیقه از وقت باقی مانده بود که بازیکن ایتالیایی آرژانتینی میزبان به نام "اورسی" نتیجه را مساوی کرد تا مسابقه در وقت اضافه پیگیری شود.
مصدوم شدن مئاتزا در این هنگام ناخوشایندترین اتفاق ممکن برای ایتالیا بود اما او به اندازه ای که بتواند در ادامه بازی پاس گل را به هم تیمی اش چیاویو دهد، توان داشت و به زمین بازگشت.
آتزوری ها چنان بازی سرسختانه و فوتبال زیبایی را به نمایش گذاشتند که قهرمانی کاملا برازنده شان بود.
در دیدار رده بندی هم تیم آلمان با پیروزی 3 بر 2 در مقابل اتریش به مقام سوم رسید.

** تیم های برتر جام جهانی 1934
قهرمان: ایتالیا
دوم: چکسلواکی
سوم: آلمان
چهارم: اتریش

** برندگان توپ طلایی آدیداس: اولدریش نجدلی از چکسلواکی، ادموند کونن از آلمان و آنجلو چیاویو از ایتالیا، هر یک 4 گل

** اسطوره های جام جهانی 1934
- جیامپیرو کومبی (ایتالیا: متولد 1902 ، وفات 1956)
کومبی بهترین دروازه بان تاریخ فوتبال ایتالیا شناخته می شود. مصدومیت "کرسولی" زمینه بازگشت او به تیم ایتالیا و انجام چهل و هفتمین بازی ملی اش را فراهم کرد.
راه دادن هفت توپ به دروازه در دیدار با مجارستان در سال 1924 شروع بسیار بدی بود که موجب شد "ویتوریو پوزو" سرمربی تیم او را برای بازی های المپیک همان سال در آنتورپ انتخاب نکند. کومبی سال بعد دوباره موقعیت خود را احیا کرد تا ایتالیا با هفت گل فرانسه را مغلوب کرده و البته جا پای او را در المپیک 1928 پاریس محکم کند.
او پنج بار با یوونتوس قهرمان سری آ ایتالیا شد و بعد از جام جهانی 1934 از فوتبال خداحافظی کرد.

- آنجلو چیاویو (ایتالیا، متولد 1905 ، وفات 1990)
زننده گل پیروزی بخش ایتالیا در وقت اضافه دیدار فینال جام جهانی 1934 مقابل چکسلواکی.
پوزو قبل از مسابقه به چیاویو دستور داده بود هر دو - سه دقیقه جای خود را با "گوآیتا" هافبک راست تیم عوض کند در نتیجه همین تاکتیک، چیاویو پاس گوآیتا را به گل تبدیل کرد. پلانیکا دروازه بان چک توپ را با دستهایش لمس کرد اما شوت چیاویو قوی تر از آن بود که متوقف شود.
وی در 21 بازی ملی 15 گل به ثمررساند و بعد از جام 1934، در اوج از فوتبال خداحافظی کرد.
در سالهای 1925 ، 29 و 36 همراه با بولونا قهرمان لیگ ایتالیا شد.

- ریکاردو زامورا (اسپانیا متولد 1901 ، وفات 1978)
زامورا مشهور به "ال دیوینو" عضو کلیدی فوتبال اسپانیا بود. وی اولین بازی ملی را در المپیک سال 1920 انجام داد و 69 بار درون دروازه اسپانیا ایستاد. او قامت بلندی نداشت اما فضای دروازه را به خوبی پوشش می داد و مهارت زیادی در پیش بینی حرکت حریف داشت.
وی موتور محرک تیم اسپانیا در کسب پیروزی مقابل ایتالیا در مرحله یک چهارم نهایی بود. وقتی ایتالیا 1 - 1 مساوی کرد، مصدوم شد و نتوانست در بازی برگشت از شکست تیمش جلوگیری کند.
مهیج ترین بازی او در ورزشگاه هایبری لندن در سال 1931 مقابل انگلیس بود که به عنوان بهترین دروازه بان جهان، هفت گل دریافت کرد.

** گلزنان جام جهانی 1934 :
اولدریخ نجدلی، چک 5 گل
آنجلو چیاویو، ایتالیا 4
ادموند کونن، آلمان 4

** خواندنی ها
- دیدار فینال جام جهانی 1934 میان ایتالیا و چکسلواکی، رویارویی دو تن از بهترین دروازه بان های تاریخ فوتبال به نام جیان پیرو کومبی و فرانتیسک پلانیکا بود. دروازه هر دو در وقت قانونی تنها یک بار گشوده شد اما ایتالیا در وقت اضافه توانست 2- 1 پیروز شود.
- دیدار پایانی در شهر رم و در حضور 72 هزار تماشاگر برگزار شد. دوچه (لقب موسولینی) به خاطر روحیه بخشیدن به تیم ایتالیا، در ورزشگاه حضور یافت اما گل اول بازی در دقیقه 25 توسط پوک مهاجم چکسلواکی به ثمر رسید. این گل خشم تماشاگران ایتالیایی را برانگیخت، بطوری که تعدادی از آنها به یکی از بازیکنان چک حمله ور شدند و او را با تور سیمی بستند. این غائله با دخالت پلیس ایتالیا به پایان رسید. در دقیقه 33، اورسی از ایتالیا بازی را به تساوی کشاند تا خشم تماشاگران هم فرونشیند. بازی در وقت قانونی با همین نتیجه به پایان رسید تا با صحبت های انگیزه بخش پوزو در رختکن، تیم ایتالیا وقت اضافه را بسیار هجومی آغاز نماید. حمله های تیم ایتالیا سرانجام به بار نشست و چیاویو از ایتالیا با به ثمر رساندن گل پیروزی باعث پیروزی و فتح جام شود.
- مسابقات جام جهانی 1934 در هشت شهر ایتالیا شامل رم، ناپل، میلان، تورین، فلورانس، بولونا، جنوا و تریسته برگزار شد.
- در این دوره تصمیم گرفته شد که مسابقه بعد از تساوی در وقت قانونی، در وقت اضافه پیگیری شود و اگر باز هم مساوی شد، بازی تکرار شود.
- چیاویو اولین بازیکن اروپایی است که سه گل در یک مسابقه زد تا ایتالیا 7 - 1 آمریکا را شکست دهد.
- بلیس از تیم آرژانتین اولین گل این جام را زد.
- مصر اولین تیم آفریقایی بود که در جام جهانی شرکت کرد. فوزی دو گل مصر را مقابل مجارستان در شهر ناپل به ثمررساند اما، نتوانست مانع از شکست 4 - 2 تیمش شود.
- اولین مسابقه جام جهانی که به وقت اضافه کشیده شد، بین اتریش و فرانسه بود. اتریش تحت مربیگری "هوگو میسل" سرانجام 3 - 2 پیروز شد اما در نیمه نهایی 1 - 0 به ایتالیا باخت.
- کاپیتان دو تیم ایتالیا و چک در دیدار فینال، دروازه بان ها بودند.

** اسامی بازیکنان تیم قهرمان - ایتالیا
دروازه بانان : جوزپه کاوانا، گیامپرو کومبی، گویدو مساتی
مدافعان: لوییجی آلماندی، ارالدو مونزگلیو، ویرجینیو روسه تا، ماریو وارگلین
هافبک ها: پیترو آرکاری، لوییجی برتولینی، اومبرتو کالیگاریس، ماریو کاستلاتزی، آتیلیو فراریس، لوییز مونتی، ماریو پیتزیولو
مهاجمان: فلیسی پلاسیدو بورل، آتیلیو اماریا، جیووانی فراری، انریکه گوآیتا، آنفیلوگینو گوآریسی، جوزپه مه آتزا، رایموندو اورسی، آنجلو چیاویو
سرمربی: ویتوریو پوزو


یکشنبه 16 خرداد 1389


"worldcupiran"

چرا قله دماوند تله کابین ندارد؟

ساعت‌ها راه می‌رفتیم و نمی‌رسیدیم. دستانم حتی داخل دستکش هم از سرما نای تکان خوردن نداشت. تشنه‌ بودم ، اما توانایی بیرون آوردن بطری آب از کوله را هم نداشتم. هر قدم را از قدم بعدی با سختی بیشتر برمی‌داشتم.

۰۳ شهریور ۱۳۹۴

خبرگزاری ایسنا - کبریا حسین‌زاده: ساعت‌ها راه می‌رفتیم و نمی‌رسیدیم. دستانم حتی داخل دستکش هم از سرما نای تکان خوردن نداشت. تشنه‌ بودم ، اما توانایی بیرون آوردن بطری آب از کوله را هم نداشتم. هر قدم را از قدم بعدی با سختی بیشتر برمی‌داشتم.

گاهی از اینکه تصمیم گرفته بودم قله 5 هزار و 671 متری ایران را فتح کنم، پشیمان می‌شدم و خودم را نفرین می‌کردم و گاهی هم خودم را دلداری می‌دادم که به عنوان یک زن، عمل تحسین‌برانگیزی انجام می‌دهم.

مجبور بودم به توصیه پزشک طب سنتی‌ام برای پیشگیری از چرب شدن کبد، یک هفته سوپ گشنیز برای ناهار و شام بخورم و مابقی روز هم خودم را با عرق خارشتر سیر کنم.

بعد از یک هفته رژیم مسخره‌ای که داشتم، رفتم که دماوند را فتح کنم! وقتی فکر می‌کنم در حالی که رژیم بودم تمرینات صعود را انجام می‌دادم، به حماقت خودم می‌خندم اما باز قدرت بدنی‌ام را تحسین می‌کردم.


طبیعت زیبای دامنه کوه دماوند


با آنکه صبح زود راه افتاده بودیم، غروب شده بود که به ارتفاع 4 هزار و 200 متری رسیدیم. کم کم هوا سرد می‌شد. یکی از هم‌تیمی‌هایمان ارتفاع‌زده شده بود و مابقی هم خسته بودند. به محض اینکه به کمپ سوم رسیدیم،

 اتاق محل اقامتمان را نشان دادند و هر کدام یک طرف افتادیم. به شدت خوابم می‌آمد اما بهتر بود نخوابیم. مسئول کمپ با چای و نبات، کیک و بیسکویت از ما پذیرایی کرد. این کمپ 4 اتاق و حدود 70 تخت دارد.

جشن سلول‌ها!

طعم سوپی را که صاحب کمپ آن شب مهمانمان کرد تا لحظه مرگ فراموش نمی‌کنم. وقتی کاسه سوپ را سرکشیدم احساس می‌کردم تمام سلول‌های تنم جشن گرفته‌اند.

یک آن، فکر جنگ‌زده‌ها و قحطی‌زده‌هایی که مجبورند بدون آب و غذا ساعت‌ها پیاده‌روی کنند از ذهنم گذشت، اما ترجیح دادم فکرم را مثل ابری از بالای سرم پاک کنم و از غذایی که می‌خورم لذت ببرم.

توالت‌هایی تحسین‌برانگیز


سرویس‌های بهداشتی که در آن ارتفاع ساخته بودند واقعاً تحسین‌برانگیز بود


سرویس‌های بهداشتی که در این ارتفاع ساخته بودند واقعاً تحسین‌برانگیز بود. توالت‌هایی با کاسه‌های فلزی و آفتابه‌های پلاستیکی. هر کوهنوردی قبل از اینکه وارد توالت شود باید آفتابه‌اش را از شیر آب یخی که همیشه در طبیعت رها بود پر می‌کرد. فکر رفتن به دستشویی در آن سرما و دست زدن به آن آب سرد، جهنمی از یخ را تداعی می‌کرد.

با آنکه باید زود می‌خوابیدیم تا صبح انرژی بهتری برای صعود داشته باشیم، ترجیح دادیم پای صحبت‌های مردی که 247 بار دماوند را فتح کرده است بنشینیم تا از تجربیاتش برای صعودمان استفاده کنیم. چشمانم به زور باز بود و خوابم هم نمی‌برد.

 گاهی عضلات پایم می‌گرفت و مجبور بودم داد بزنم تا هم‌اتاقی‌هایم که خواب بودند بیدار شوند! اما صبح روز بعد فهمیدم که هم‌اتاقی‌هایم در واقع خودشان را به خواب زده بودند و هیچکدام تا صبح چشم روی هم نگذاشته اند.

هر از گاهی پنجره کوچک اتاق را نگاه می‌کردم و با خودم می‌گفتم چرا این صبح لعنتی طلوع نمی‌کند. از اینکه نتوانم دماوند را ببینم، ترس داشتم. ساعت 5 صبح همراه با تیم کوهنوردی‌ هفت نفره‌مان راه افتادیم. یک نفر که ارتفاع‌ زده شده بود، همانجا در کمپ ماند.

تنها من و یکی دیگر از همکارانم، زنان حاضر در گروهی بودیم که فتح دماوند یکی از آرزوهایشان بود.

دماوند در بند


گاه فرصت کوتاهی برای استراحت پیش می‌آمد


بخشی از زمین یخ زده بود. بسیاری از کوهنوردان زودتر از ما حرکت کرده بودند. با هر قدم خورشید کمی از زیبایی‌هایش را نشان می‌داد و همراه ما اوج می‌گرفت.

هر چه به ظهر نزدیک می‌شدیم ترافیک ابرهای بالای سرم هم بیشتر می‌شد؛ گاهی کند گاهی تند و گاهی با هم تصادف می‌کردند و شدت سرما هم بیشتر می‌شد.

گاهی برای استراحت توقف می‌کردیم و من به بدنه محکم دماوند تکیه می‌دادم و از ابرها عکس می‌گرفتم. گاهی سوژه‌های خوبی می‌دیدم اما از فرط خستگی توانایی نگه داشتن دوربین در دستانم را نداشتم.

بارها شعر ملک‌الشعرای بهار از ذهن و زبانم می‌گذشت: «ای دیو سپید پای در بند / ای گنبد گیتی ای دماوند».

نمی‌دانم ملک‌الشعرای بهار دماوند را فتح کرده بود و این شعر را گفته بود یا نه؟ اما به نظرم دماوند، در بند بود. انگار دلش نمی‌خواست مهمانان زیادی داشته باشد و هر کسی پایش را داخل خانه‌اش بگذارد.

 این را با دیدن زباله‌هایی که مهمانان بی‌ملاحظه‌اش در خانه او ریخته بودند حدس می‌زدم. راستش من هم دلم نمی‌خواست هر کسی خودش را به بلندای دماوند برساند؛ شاید اینطوری، حتی به اندازه یک قدم هم که شده، از آلودگی بیشتر جلوگیری می‌شد.

هرچه می‌رفتیم، نمی‌رسیدیم


آبشاری در مسیر قله دماوند که همیشه یخ‌زده است


از دور آبشاری از یخ را دیدم؛ آبشاری که در تابستان و زمستان یخ زده است و جایی خواندم از نظر ارتفاع از سطح دریا، مرتفع‌ترین آبشار خاورمیانه است. هرچه راه می‌رفتیم، نمی‌رسیدیم. آبشار یخی تمام نمی‌شد. گاهی آنقدر احساس ضعف می‌کردم که حالت تهوع می‌گرفتم.

 هرچه بالاتر می‌رفتم سردردم بیشتر می‌شد و یاد صحبت‌های راهنمایی که شب گذشته اطلاعات خوبی را در اختیارم می‌گذاشت، می‌افتادم.

او می‌گفت: رگ‌ها در ارتفاع متورم می‌شوند و بسیاری که بعد از مدتی تومور مغزی می‌گیرند شاید متوجه نشوند که سال‌ها قبل دماوند را فتح کرده‌اند و نتیجه کوهنوردی در ارتفاع سال‌ها بعد به شکل تومور مغزی خودش را نشان می‌دهد.

او یک بسته بادام زمینی باد کرده را نشان داد و گفت: به نظرت این بسته بادام‌ زمینی در شهر هم همین قدر پف‌کرده است؟!

با هر قدم و سردردی که همراهم می‌آمد، نگران رگ‌های مغزم بودم. با افزایش ارتفاع، نفس‌هایم به شمارش می‌افتاد. دود و بوی گوگرد هم به آن اضافه شده بود و همچنان نمی‌رسیدم.

زانو درد هم کلکسیون دردهایم را تکمیل کرد و مجبور بودم باتوم یا همان عصایم را محکم در بدنه دماوند فرو کنم و هربار از اینکه او را زخمی می‌کنم، معذرت بخواهم.

گاهی گوش می‌کردم تا شاید صدای ضحاک دربند را بشنوم، اما صدایی جز صدای زیبای پرندگان نمی‌شنیدم. یکبار من سرقدم (کسی که به عنوان راهنما جلوتر از بقیه می‌رود) شدم و به بیراهه زدم و به سختی ادامه راه را پیدا کردیم.


انتشار بخار گوگرد در بالای دماوند، از دوردست پیداست


سینه‌خیز تا دماوند

بارها خودم را دلداری می‌دادم که به زودی می‌رسیم. این کوهنوردی مثل بخشی از زندگی می‌ماند که بالا و پایین دارد و این تویی که باید از این سختی‌ها عبور کنی. گاهی هم از زور خستگی خودم را سرزنش می‌کردم که چرا تصمیم به فتح دماوند گرفته‌ام.

آخرهای راه را عملاً سینه‌خیز می‌رفتم. گوگرد هم راهش را درست از کنار بینی و دهان من کج می‌کرد! یکی دو بار گوگرد وارد ریه‌هایم شد و حالت تهوع به من دست داد، اما خدا رو شکر که آبرویم جلوی هم‌گروهی‌ها حفظ شد؛

 گرچه دیگران هم وضعیتی بهتر از من نداشتند و مثل یک گروه از «زامبی»ها شده بودیم که به سمت دهانه آتشفشان دماوند در حرکتند.

من سومین نفر از اعضای گروه بودم که پا روی قله گذاشتم و اولین کاری که کردم این بود که ظاهرم را حفظ کنم و دوربینم را به یکی از دو نفری که زودتر از من رسیدند بدهم تا در کنار گوسفند و بز یخ‌زده قله عکسی از من بگیرند و به فدراسیون کوهنوردی نشان بدهم و گواهی فتح دماوند را بگیرم.

یکی از راننده‌های وانت در پایین کوه می‌گفت، در زمان‌های دور گوسفندانی از گله جدا شده بودند و یکی از آنها معلوم نیست خودش را چطور به قله می‌رساند و همان جا از سرما یخ می‌زند، از آن روز هر کوهنوردی که به قله صعود می‌کند با آن عکس می‌گیرد.


تکه‌های گوسفند یخ‌زده در قله دماوند


برف‌های یونولیتی همراه با سکوت

البته برای فیس‌بوک، اینستاگرام و دیگر شبکه‌های اجتماعی هم به عکس‌هایم نیاز مبرم داشتم! به هر حال با کلی بدبختی خودم را به اصل دماوند رسانده بودم. برف شروع به باریدن کرد و گوگرد هم راه رفتن در گلو و چشمم را پیدا کرده بود.

یک دقیقه زیر دانه‌های برف که بیشتر شبیه یونولیت‌های ریز شده بودند نشستم. آنچه بیش از هر چیز برایم لذت داشت، صدای سکوت دماوند بود.

صبر کردم تا دیگر هم‌تیمی‌ها هم برسند و آنها را سوژه عکس کنم. هر کدام بعد از رسیدن دیگری را بغل می‌کرد و یک طرف ولو می‌شد. هیچکدام باورمان نمی‌شد در ارتفاع 5 هزار و 671 متری در قله دماوند هستیم. سرعت برف بیشتر و زمین به سرعت سفید می‌شد.

 از اینکه باید به خاطر نامساعد بودن هوا قله را زود ترک می‌کردیم ناراحت بودیم، اما چاره دیگری نبود.

چرا دماوند تله‌کابین ندارد؟

هنگام برگشتن با خودم می‌گفتم چرا دماوند تله کابین ندارد؟! به عنوان خبرنگار حوزه میراث فرهنگی و گردشگری، به خودم می‌گفتم به محض اینکه پایین برسم، یک گزارش انتقادی درباره اینکه چرا مسئولان خط تله‌کابین برای دماوند راه‌اندازی نکرده‌اند می‌نویسم! انگار ارتفاع، هوش از مغزم برده بود. خواب بودم، راه می‌رفتم و هذیان می‌گفتم.

از هر فرصتی که برای استراحت پیش می‌آمد برای خوابیدن استفاده می‌کردم. دلم می‌خواست همانجا بخوابم و اجزای بدنم خاک دماوند شود. از 5 صبح حرکت کرده بودیم و 5 بعدازظهر بود و ما همچنان راه می‌رفتیم.

چیزی جز آجیل چهار مغز، عسل، میوه و آب و البته بخار گوگرد نخورده بودیم و هرچه می‌رفتیم، نمی‌رسیدیم.

در مسیر بازگشت از قله، کولاک شروع شد

به خودم قول دادم بعد از اینکه رسیدم، تا مدت زیادی هوس رفتن به کوه به سرم نزند. چندین بار زمین خوردم. زانوهایم فریاد می‌زدند و من مجبور بودم تنها دلداریشان دهم. دماوند هم تعطیل شده بود و ما همچنان در تکاپوی برگشتن به ارتفاع 4 هزار و 200 متری بودیم. همه کوهنوردان برگشته بودند و تنها ما در ارتفاعات بودیم. برف هم نذر کرده بود قطع نشود!

به کمپ نزدیک می‌شدیم اما نمی‌رسیدیم. فقط از دور کوهنوردانی را که می‌رسیدند، می‌دیدم و آرزو می‌کردم جای آنها باشم و وقتی به همان‌جا می‌رسیدم، می‌فهمیدم که هنوز نرسیده‌ام! جایی کم آوردم و زدم زیر گریه.

 خوبی‌اش این بود که سردردم کمی بهتر شد. به اصطلاح ورزشکاران، بدنم خالی کرده بود. بعد از فتح دماوند احساس کردم همان ورزشی که قبلا انجام می‌دادم بهتر بود.

تفاوت دماوند نوردی با رینگ بوکس

در رینگ بوکس نهایتش این است که مشت آخر را می‌خوری و بازی را واگذار می‌کنی و فرصت داری تا دفعه بعد انتقامت را از حریف سرسختت بگیری، اما دیگر راحت می‌شوی و تو می‌مانی و یک صورت کبود و هر بار که صورت ورم کرده‌ات را می‌بینی درس بزرگی را که گرفته‌ای به خاطر می‌آوری اما اگر می‌خواستم همان لحظه بازی را به دماوند واگذار کنم، شاید به استقبال مرگ می‌رفتم چون همراهانم خودشان به اندازه کافی خسته بودند و نمی‌توانستند کمکم کنند.

 اگر درخواست کمک هم می‌کردم حداقل 12 ساعت زمان می‌برد تا تیم امداد خودش را به من برساند.


کمپ از دور معلوم بود اما هرچه می‌رفتیم، نمی‌رسیدیم

سرانجام، رسیدیم

سرانجام حدود ساعت 8 شب به بارگاه سوم و ارتفاع 4 هزار و 200 متر رسیدیم. اتاقمان را گرفتند و به یک گروه کوهنورد خارجی دادند و جایی در رستوران و کف زمین را هم در اختیار گروه ما قرار دادند. بعد از املتی که برای شام خوردیم، غش کردم و متوجه نشدم چه موقع سرم به بالش رسید. بعد از راحت‌ترین خواب زندگی‌ام و بدون آنکه احساس سرما یا تنگی جا داشته باشم، صبح با صدای دیگران به زحمت از خواب بیدار شدم.

یک لحظه احساس کردند من دچار مشکل شده‌ام که بیدار نمی‌شوم، اما در کل خوابم سنگین بود و بعد از آن همه پیاده‌روی واقعا برایم دشوار بود که روح به جسمم برگردد و از همه مهمتر اینکه خودم را برای برگشتن به ارتفاع سه هزار و 20 متر آماده کنم.

دماوند و این همه خواهان!

برای برگشتن قاطری در کار نبود تا کوله‌هایمان را بارش کنیم زیرا آنها هم ساعت کار داشتند. بنابراین مجبور بودیم مابقی راه خودمان زحمت حمل بارهایی که آورده بودیم را بکشیم. درد زانوهایم بهتر شده بود. هرچه از ارتفاعات پایین‌تر می‌آمدم، هوا گرمتر می‌شد. گروه‌های کوهنوردی مشتاق دیدار دماوند به سمت قله حرکت می‌کردند. برایم عجیب بود که دماوند این همه خواهان دارد!

هنگام برگشت بود که پیرمردی با صدای بلند از گروهمان خواست تا کمی به او توجه کنیم. او پرسید چه چیزی داریم که به او بدهیم؟ ما که همه خوراکی‌هایمان تمام شده بود، پرسیدیم چه چیزی می‌خواهد؟ اما او در جواب همه ما را غافلگیر و شرمنده افکارمان کرد.

 آن پیرمرد از ما لبخند طلب کرد و خودش با صدای بلند خندید و گفت: «دماوند سرجایش باقی می‌ماند، اما این فرصت که زمانی دوباره برای صعود این گروه به وجود بیاید شاید دیگر اتفاق نیفتد. پس، از فرصت‌هایی که دارید لذت ببرید و قدر این لحظه‌ها را بدانید». صحبت‌های آن مرد هنوز در جان و گوشم نجوا می‌شود.


گاهی احساس می‌کردم زانوهایم توان حرکت ندارد

عکس‌هایی را که از طبیعت دماوند در ذهنم گرفتم، هر از گاهی ورق می‌زنم چون معتقدم برخی از صحنه‌ها را واقعا نمی‌توان با دوربین ثبت کرد. دماوند را دست‌کم گرفته بودم اما او با مهربانی، من، خستگی‌هایم و غُر زدن‌هایم را پذیرفت و تمام زیبایی‌هایش را نشانم داد.

گروهمان به سلامتی دماوند را فتح کرد و همگی به خانه برگشتیم و عکسمان را به فدراسیون کوهنوردی پلور نشان دادیم تا گواهی فتح‌مان صادر شود.

هر روز که می‌گذرد تشنگی‌ام برای سکوت بی‌نظیر قله بیشتر می‌شود و گاهی به آنکه سیراب این تشنگی است غبطه می‌خورم. هیچگاه بی‌تابی برای خواب در بیداری و یکی شدن با دماوند را فراموش نمی‌کنم.

بارها مطلبی را که «بهمن نامور مطلق» نوشته است با خودم تکرار کرده‌ام: «متن، مانند جنینی است که هرکسی قابلیت شکل دادن به آن را ندارد اما وقتی شکل گرفت زایش و تولد آن ضروری می‌شود. بیچاره آن کسی که متن در وجودش تکوین یابد و امکان زایش برایش مهیا نشود، همچو بار سنگینی خواهد بود که امکان وضع حملش فراهم نباشد.

 جنین در وجودش می‌میرد و وی را گاهی بدون اینکه بداند دچار انواع بیماری‌ها می‌کند که یکی از آنها دیوانگی است...»

خوشحالم که «متن»، این جنینی را که اگر متولد نشود برای انسان انواع بیماری‌ها را به همراه می‌آورد، به دنیا آوردم و با دیوانگی مقابله کردم.

گردشگری/ایرانگردی

"مجله اینترنتی برترینها"

روایتی دیگر از سقوط مصدق: براندازی بومی و کودتای خارجی


تاریخ ایرانی: درباره دخالت سیا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تحلیل‌های بسیاری منتشر شده که طیفی از انکار تا اغراق در نقش این سازمان را در بر می‌گیرد. در سال‌های اخیر یکی از فعال‌ترین تحلیلگران در رد نقش اصلی سیا در سرنگونی دکتر محمد مصدق، ری تکیه عضو شورای روابط خارجی آمریکا بوده است که در مقالاتش می‌نویسد کودتای ۱۳۳۲، یک نقشهٔ داخلی بود. به نوشته او پس از شکست نقشهٔ کودتا در ۲۴ مرداد و دستگیری نعمت‌الله نصیری، فرمانده گارد سلطنتی توسط محافظان مصدق «فضای تسلیم و کناره‌گیری بر واشنگتن مستولی شد. مراکز عملیاتی سیا پذیرفتند که تلاش برای انجام عملیات با شکست مواجه شد. زاهدی و همدستانش بار دیگر تلاش‌هایشان را از سر گرفتند ولی این بار تا حد زیادی مستقل از کرمیت روزولت، رهبر عملیاتی کودتا و سیا وارد عمل شدند. نیروهای ارتش با فعالان حزب توده درگیر شدند، هواداران شاه نیز به خیابان‌ها ریختند. اینکه سیا به تعدادی از اوباش بازار و زورخانه‌ها مبالغی را پرداخت کرد تا علیه دولت وارد عمل شوند حقیقت دارد، ولی تعداد مزدوران سیا از چند صد نفر در کل کشور بیشتر نبود در حالیکه تعداد تظاهرکنندگان به هزاران نفر می‌رسید. سیا از این اتفاقات تکان خورده بود... کودتایی که سال‌ها موضوع بحث‌های تاریخی قرار گرفته است بیش از آنکه توطئهٔ آمریکا باشد، گواهی است بر نگرانی طبقهٔ سنتی ایران از رادیکالیزه شدن سیاست‌های ملی‌گرایانه. مردم خیابان‌هایی که مصدق بر پشتیبانی آن‌ها تکیه کرده بود بر ضد او به پا خاستند.»

 

در مقابل با پیگیری‌های مالکوم برن، مدیر پژوهشگاه آرشیو ملی ایالات متحده اسنادی منتشر شده که نشان می‌دهد سفیر آمریکا در عراق به شاه ایران (که به عراق گریخته بود) پیشنهاد می‌دهد تا به نقش بیگانگان در اجرای کودتا اشاره نکند و شاه نیز «موافقت» می‌کند. حتی لوی هندرسن، سفیر آمریکا در ایران که در ابتدا مخالف نقشهٔ کودتا بود، در ‌گزارشی با ارائه جزئیات به شرح نقشه می‌پردازد. با این وجود او کوچکترین اشاره‌ای به فعالیت‌های طراحی شده توسط سیا و تاثیرگذاری و عدم تاثیرگذاری آن‌ها نمی‌کند. در عوض، به گونه‌ای می‌نویسد که گویی این فعالیت‌ها وجود نداشته‌اند چون تعداد کمی از مقامات، حتی در وزارت امور خارجه از این نقشه‌ها اطلاع داشتند. برن به خاطرات دوایت آیزنهاور، رئیس‌جمهور آمریکا اشاره کرده که در تاریخ ۸ اکتبر ۱۹۵۳ درباره وقایع ۱۹ آگوست (۲۸ مرداد) می‌نویسد: «از آخرین پیشرفت‌هایی که داشته‌ایم کمک به حفظ قدرت شاه در ایران و سرنگونی مصدق است. کارهایی که انجام دادیم محرمانه هستند. اگر مردم از این عملیات آگاهی بیابند نه تنها در منطقه شرمگین شده بلکه دیگر نخواهیم توانست در آینده عملیاتی از این دست را پیش ببریم.»


از جمله ایرانیانی که همچون ری تکیه بین شکست توطئه آمریکایی - انگلیسی در ۲۵ مرداد و سقوط مصدق در ۲۸ مرداد، پیوند ارگانیکی نمی‌بیند، داریوش بایندر است؛ دیپلمات و کارگزار سیاسی ایران در دوره محمدرضا شاه پهلوی که در سوابق او عضویت در دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل، مدیر دفتر منطقه‌ای آمریکا در وزارت امور خارجه، مشاور سیاست خارجی نخست‌وزیری در سال‌های پایانی سلطنت پهلوی، هماهنگ‌کنندۀ منطقه‌ای کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در بنگلادش و کنگو و عضویت در دفتر هماهنگی اقدامات بشردوستانه دیده می‌شود.

 

او در کتاب «ایران و سازمان سیا؛ بازنگری در سقوط دولت مصدق» این پیش‌فرض اصلی را مورد تاکید قرار داده که «تحرکات داخلی سیاسی بیش از توطئه‌های خارجی مسئول وارد آمدن ضربه نهایی به دولت ملی مصدق بود». بایندر مبارزات موازی مصدق در چندین جبهه را «ظاهرا افراطی» می‌داند که همان‌ها ابزار سرنگونی وی شد. «حکومت مصدق در اولین سال هرچند غرور فراوانی برای مردم به ارمغان آورد، اما تغییر چندانی در زندگی مردم ایجاد نکرده بود. مذاکرات نفت به بن‌بست رسیده و اقتصاد فلج شده بود و کم کم علایم نارضایتی در نخبگان سطح بالای کشور و گروه‌های ذی‌نفع پدیدار می‌شد.» به نوشته این کتاب، در بین مخالفان مصدق به تدریج ائتلافی اعلام نشده از متحدان سابق وی در جبهۀ ملی، نمایندگان دست راستی و انگلوفیل، روحانیون سیاست‌زده و افسران تصفیه شدۀ ارتش و حتی برخی اعضای خانوادۀ شخص شاه شکل گرفت. برخی شخصیت‌ها نیز همچون حسین علاء وزیر دربار، اشرف پهلوی خواهر ماجراجوی دوقلوی شاه، علیرضا برادر شاه و ملکه ثریا در میان دشمنان قسم‌خوردۀ مصدق بودند.

 

بایندر، مصدق و مشاورانش را به عدم درک درست از پیچیدگی‌های بازار نفت از جمله پیوندهای میان غول‌های نفتی متهم کرده که به اشتباه فرض می‌کردند با قطع جریان نفت ایران، بازار جهانی دچار کمبود خواهد شد و مشتریان به اجبار تحریم نفتی بریتانیا را برای جبران نیاز خود دور می‌زنند. «اما غول‌های نفتی به سرعت تولید نفت را در جای دیگر افزایش داده بودند و به کمک ذخیرۀ بازار موجود، کسری تولید خیلی زود جبران شد. مصدق در قضاوت خود در مورد سیاست جنگ سرد و ماهیت ائتلاف آمریکا و بریتانیا هم دچار خطا شده بود.» بریتانیا در قبال مصدق و بحران نفت، راهبردی دوگانه را دنبال می‌کرد: هم مذاکرات را انجام می‌داد و هم به براندازی می‌اندیشید. وقتی در اسفند ۱۳۳۱ مصدق پیشنهاد نهایی را نپذیرفت و بطور یکجانبه به مذاکرات نفت پایان داد، دولت آیزنهاور از وی ناامید شد؛ سیاستش را تغییر داد و دست در دست بریتانیا گذاشت تا مصدق را با شیوه‌های پنهانی سرنگون کنند. طرح کودتا با اسم رمز تی‌پی آژاکس در راس فهرست برنامه‌های آمریکا - انگلیس در ایران قرار گرفت. این طرح که در اواخر بهار ۱۳۳۲ برای براندازی مصدق در نیکوزیا، پایتخت قبرس و لندن ساخته و پرداخته شد، شامل دو جنبۀ سیاسی و نظامی بود. بخش سیاسی دربردارندۀ برنامه‌های بی‌ثبات‌سازی از راه بست‌نشینی جماعات مردم درون ساختمان مجلس به رهبری روحانیون و رشوه دادن به نمایندگان بود که سرنگونی مصدق را از راه‌های پارلمانی دنبال می‌کرد. بخش نظامی نیز شامل اقدامات نظامی بود که اگر توده‌ای‌ها و یاران مصدق مقاومت می‌کردند، انجام می‌گرفت.

 

در این کتاب جزئیات طرح تجدیدنظر شدۀ تی‌پی آژاکس شرح داده شده است که در شامگاه ۲۴ مرداد ۳۲ اجرا شد. شاه دو فرمان سلطنتی امضا کرد؛ یکی عزل مصدق از نخست‌وزیری و دیگر انتصاب سپهبد فضل‌الله زاهدی به جای وی. به نوشته بایندر «حتی اگر فرمان عزل مصدق توسط شاه چندان هم مغایر قانون اساسی نبود، همین که مشخصۀ یک دسیسۀ خارجی را دربرداشت که به تغییر رژیم منجر می‌شد، هر نوع مشروعیتی را از عملیات می‌گرفت.» کودتا زمانی شکست خورد که نعمت‌الله نصیری، فرماندۀ گارد سلطنتی که برای تحویل فرمان عزل مصدق به خانه او رفته بود، دستگیر و گروهان وی خلع سلاح شدند. شکست کودتا امری واضح بود: شبکۀ پنهانی نظامی حزب توده به اغلب واحدهای نظامی نفوذ کرده بود، حتی به گارد سلطنتی که قرار بود طبق طرح، بار اصلی عملیات را بر دوش بکشد. حزب توده خبر یک کودتای قریب‌الوقوع را به ارگان اصلی خود کمیتۀ مرکزی داده بود. بی‌شک مصدق از قضیه آگاه شده و ژنرال ریاحی را هم باخبر کرده بود. شاه که از استراحتگاه خود در کنار دریای خزر وقایع را دنبال می‌کرد، وحشت‌زده به بغداد پرواز کرد. پس از فرار شاه در ۲۵ مرداد فضای سیاسی جدیدی بر کشور حاکم شد؛ تا جایی که دو روز بعد حزب توده به سوی آنچه «استیلای پرولتاریا» خوانده می‌شد، حرکت کند. مصدق علاقه‌ای به تغییر رژیم نداشت و به تشکیل شورای سلطنت که از راه همه‌پرسی فراهم شده باشد، رضایت داد. از صبح روز ۲۷ مرداد تمام تظاهرات و راهپیمایی‌ها را غیرقانونی اعلام کرده بود.

 

چندین نویسنده به خصوص کرمیت روزولت بعد‌ها نوشتند که جلسه عصر ۲۷ مرداد بین مصدق و هندرسن در اصل زمینه‌سازی سرنگونی بود. طبق ادعا‌ها این ملاقات وسیله‌ای شد برای ترساندن مصدق و صدور دستور متفرق کردن جمعیت حزب توده در خیابان‌ها و صاف کردن جاده برای اجرای مرحلۀ دوم کودتای تی‌پی آژاکس اما بایندر می‌گوید هندرسن از وقایع روز ۲۸ مرداد خبر نداشته و در مصاحبه‌ای بیست سال پس از آن، آگاهی داشتن از کودتا را انکار می‌کند.

 

بنا به نوشته این کتاب، در واشنگتن نه ستاد سیا، نه وزارت خارجه و نه حتی کاخ سفید از وجود طرحی برای روز ۲۸ مرداد آگاهی نداشتند. «خبر سقوط مصدق در روز چهارشنبه همه را در واشنگتن شگفت‌زده کرد... ادعاهای روزولت در سرنگونی مصدق که سال‌ها بعد منتشر شد، هیچ اصالتی ندارد.» یکی از نتایجی که در کتاب «ایران و سازمان سیا» بر آن تاکید شده اینست که «هیچ شواهد یا ادعایی در تاریخچۀ داخلی سیا نیست که نشان دهد سیا پول جمعیت تظاهرکننده را مهندسی کرده، بین مردم پول بخش کرده و یا حتی پس از شکست تی‌پی آژاکس چنین قصدی در میان بوده باشد. ادعاهای موجود در این سند که به دو مامور ایرانی اصلی سیا، در روز ۲۵ مرداد و یا هر تاریخ دیگری ۵۰ هزار دلار داده شده تا تظاهرکنندگان را بسیج و تبلیغات روانی را مهندسی کنند و یا عملیات توده‌ای‌های قلابی را رهبری کنند، با هیچ سند دیگری که در دسترس است، تائید نمی‌شود و باید کنار گذاشته شود. سپس به ارزیابی محرمانه سفیر آمریکا در تهران در ۲۹ مرداد ۱۳۳۲ اشاره شده که هیچ اشاره‌ای به این نکته نمی‌کند که سرنگونی مصدق در نتیجۀ دخالت خارجی رخ داده است.»

 

این پژوهش نشان می‌دهد که هستۀ شورش حتی قبل از طراحی کودتای آمریکایی - انگلیسی ۲۵ مرداد، در میان افسران پادگان‌های تهران وجود داشته است. طراحان تی‌پی آژاکس نه به کسی رشوه دادند و نه از میان افسران ارتش ایران کسی را به خدمت گرفتند. آن‌ها فقط از ناآرامی موجود بهره‌برداری کردند و توانستند پیوندهای ضعیفی با این گروه از افسران برقرار کنند. وقتی کودتای تی‌پی آژاکس در شب ۲۵-۲۴ مرداد شکست خورد، این سازوکار از هم پاشید.

 

بن‌مایه پژوهش بایندر را در این عبارات پایانی کتابش می‌توان یافت: «براندازی دولت مصدق در ۲۸ مرداد، اساسا یک ویژگی بومی داشت و از پویایی داخلی کشور ناشی شد. هرچند اگر از زاویۀ دیگر نگاه کنیم، زنجیرۀ حوادث پیش از خروج شاه در چند روز قبل از آن، سقوط ۲۸ مرداد را به توطئۀ تی‌پی آژاکس پیوند می‌دهد، چون شکست کودتای ۲۵ مرداد، فرار شاه را به دنبال داشت، می‌توان یک رابطۀ خطی میان طرح کودتای آمریکایی - انگلیسی و سقوط مصدق در ۲۸ مرداد تصور کرد. شکست طرح کودتای آژاکس، زنجیره‌ای از حوادث منجر به سرنگونی را به حرکت درآورد. به عبارت دیگر، سیا به واقع در سقوط مصدق نقش داشت، ولی فقط نقش یک تسریع کننده را بازی کرد.»

 

***

 

ایران و سازمان سیا؛ بازنگری در سقوط دولت مصدق

داریوش بایندر

ترجمه: بهمن سراحیان

نشر پارسه

چاپ اول، ۱۳۹۴

 ۳۹۶ صفحه

۲۶ هزار تومان

یکشنبه 1 شهریور 1394
"تاریخ ایرانی"