پاتوق اهل نظر

پاتوق اهل نظر

پاتوقی برای اهل اندیشه و نظر
پاتوق اهل نظر

پاتوق اهل نظر

پاتوقی برای اهل اندیشه و نظر

مشاور ارشد بارزانی در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی: بحران اقتصادی و تروریسم، مهمترین چالش کردها

کفاح محمود کریم:اختلاف نظر همیشه در مسائل مختلف میان دو کشور می تواند وجود داشته باشد، این امر طبیعی است اما این که با ایران اختلاف سختی داشته باشیم که نتوانیم آن را حل کنیم، به هیچ وجه این گونه نیست.


دوشنبه 7 دى 1394


این روزها اقلیم کردستان عراق وضعیت مناسبی ندارد. اختلافات با بغداد همچنان ادامه دارد و بحران تروریسم نیز همچنان در کمین اقلیم نشسته است. داعش پنهان نمی کند اگر فرصتی بیابد مراکز کردستان اعم از اربیل و سلیمانیه را تصرف خواهد کرد و همان بلایی که بر سر دیگر شهرهای کردنشین همانند سنجار آورد بر سر دیگر شهرهای اقلیم کردستان نیز خواهد آورد. در این میان بحران اقتصادی نیز مزید بر علت شده است. کاهش قیمت نفت و بحران شدیدی که سراسر عراق را در بر گرفته اقلیم کردستان را نیز در امان نگذاشته است. این مساله نارضایتی های بسیاری را در داخل اقلیم به وجود آورده است. در عین حال مخالفت ها با ادامه ریاست مسعود بارزانی بر اقلیم نیز ادامه دارد. کفاح محمود کریم، مشاور ارشد رسانه ای دفتر مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان در این رابطه گفت وگویی را با وقایع اتفاقیه انجام داده است که در ادامه می خوانید:  

بحران سیاسی در اقلیم کردستان را چگونه ارزیابی می کنید؟ اکنون اختلاف ها میان جریان های سیاسی کرد با مسعود بارزانی، رهبر حزب دموکراتیک کردستان بالا گرفته و بسیاری آینده نه چندان خوبی را برای کردستان پیش بینی می کنند، نظر شما در این باره چیست؟

بحران سیاسی در اقلیم کردستان به زودی پایان می یابد و ظرف چند روز آینده شاهد پایان اختلاف های سیاسی میان گروه های مختلف خواهید بود. اکنون مشکلات بسیاری که برای عراق و اقلیم کردستان، به طور مشترک وجود دارد به اندازه ای است که ما باید اختلافات خود را هر چه سریع تر حل و فصل کنیم. مشکلاتی نظیر وجود شبکه های تروریستی، بحران اقتصادی و کاهش قیمت نفت ما را بر آن می دارد که هر چه سریع تر به حل اختلاف های سیاسی با یکدیگر مبادرت کنیم تا بتوانیم مشکلات بزرگ تر را حل کنیم. همیشه نهادهای دموکراتیک شاهد وجود اختلاف میان احزاب و گروه های سیاسی بوده اند اما همه این اختلاف ها به کمک قانون و استفاده از راه های قانونی قابل حل هستند. در تمامی کشورهای دموکراتیک اختلاف ها وجود داشته است و از طریق راه های قانونی حل شده اند. هر حزب و جریان سیاسی از طریق انتخابات صاحب حق و حقوقی می شود که قطعا به آن می رسد.

به غیر از اختلافات سیاسی داخلی، مشکل ویژه ای که الان با آن مواجه هستید چیست؟

تروریسم و مسائل اقتصادی که تبدیل به بحران شده است. تمامی کارمندان دولتی اقلیم کردستان حقوق های خود را دیر دریافت می کنند که دلیل آن هم تنها بحران اقتصادی حاکم بر کشور است. الان نزدیک به 9 ماه است که کارمندها حقوق های خود را مرتب دریافت نکرده اند. و این شامل همه می شود، از مدیران ارشد گرفته تا کارمندهای رده پایین. این مساله اعتراض هایی را نزد افکار عمومی و مردم اقلیم و اعضای دولتی به وجود آورده که بر مشکلات ما افزوده است. نوعی نارضایتی که بر بحران های موجود دامن می زند و اختلاف ها را بیشتر می کند چون جنبه اجتماعی – اداری نیز به خود می گیرد.

چند روز پیش شوان رابر، یکی از نمایندگان پارلمان کردستان از جماعت اسلامی کردستان نسبت به وضعیت سیاسی کشور هشدار داد و گفت که ممکن است با استمرار این وضعیت کشور به بن بست سیاسی برسد و این برای اقلیم خطرناک است، نظر شما در این رابطه چیست؟

بله، بن بست سیاسی برای اقلیم مضر است و بی شک می تواند برای اقلیم خطرناک باشد اما تلاش ما بر این است که به این بن بست پایان دهیم و به زودی هم به آن پایان خواهیم داد. ما از نگرانی ها خبر داریم و برای حل آن تلاش می کنیم و از دیگران نیز می خواهیم که به ما کمک کنند تا بتوانیم بر مشکلات قائق آییم.

اقلیم کردستان را متهم می کنند که مانع از پیشروی های نیروهای امنیتی از اقلیم به بغداد برای کمک به فضای امنیتی پایتخت می شود، چه پاسخی برای این اتهام دارید؟

این ها جنجال های رسانه ای است که نباید به آنها توجه کرد. عده ای با این حرف ها و بزرگ نمایی مسائل می خواهند بر افکار عمومی تاثیر بگذارند. در حالی که همه می دانیم پایگاه هایی وابسته به گروه های داوطلب مردمی موسوم به "داوطلب ملی" در اطراف موصل وجود دارد که شامل نیروهای امنیتی نیز می شود که با آگاهی و هماهنگی با اقلیم فعال هستند. آقای خالد العبیدی، وزیر دفاع خود شخصا از این پایگاه ها که در اطراف موصل است دیدن کرده و به طور مفصل در جریان آموزش و آماده سازی و تجهیز این نیروها قرار دارد.

گویا اختلاف ها با بغداد نیز همچنان حل نشده است؟

خیر بسیاری از اختلاف ها حل شده البته برخی اختلافات همچنان به قوت خود باقی است. هیئتی از اقلیم کردستان به زودی به بغداد می رود و مذاکرات با بغداد را برای حل اختلافات ادامه می دهد. ما دائما با بغداد در تماس هستیم و دائما ما هئیت های خود را به آن جا می فرستیم و آنها نیز هیئت هایی را به اربیل می فرستند تا بتوانیم اختلافات را حل کنیم. امیدواریم تمامی اختلافات به زودی حل شوند و دیگر مشکلی میان ما با بغداد باقی نماند.

گفته می شود اختلاف هایی میان اقلیم کردستان با جمهوری اسلامی ایران بر سر مسائل مختلف منطقه ای به ویژه عراق به وجود آمده است، آیا این اظهارات را تایید می کنید؟

اختلاف نظر همیشه در مسائل مختلف میان دو کشور می تواند وجود داشته باشد، این امر طبیعی است اما این که با ایران اختلاف سختی داشته باشیم که نتوانیم آن را حل کنیم، به هیچ وجه این گونه نیست. ایران کشور بزرگی است که بزرگترین همسایه عراق محسوب می شود و کمک های بسیاری به اقلیم در مبارزه با تروریسم کرده است. ما همچنین با ایران در مورد مسائل مختلف از جمله مسائل امنیتی هماهنگی و همکاری های بسیاری داریم. آن چه در برخی رسانه ها مطرح می شود تنها اظهاراتی رسانه ای برای تشویش افکار عمومی است و عموما صحت ندارند.


"دیپلماسی ایرانی"

تجارت قانونی با ایران وچرخش مواضع تزار تحریم های آمریکا

تهران - ایرنا - آمریکایی ها « آدام زوبین» را « تزار تحریم ها» هم می خوانند. تزار در تازه ترین سخنانش قریب یک ساعت از تحریم ها علیه ایران سخن گفت ولی شاه کلید سخنان او فقط یک جمله بود که به سرعت در فضای مجازی پیچید: تشویق تجارت با ایران.


1394/10/06


خبرنگار وال استریت ژورنال نخستین کسی بود که این جمله را منتشر کرد. به ساعتی نکشید که سیل اظهارنظرها و سوالها به سمت او سرازیر شد. یکی می پرسید: کجا این حرف را زده و دیگری می نوشت : این اصلا به دی.ان.ای وزارت خزانه داری نمی خورد.
حق داشتند که باور نکنند. تزار تا پیش از این بر طبل تحریم ایران می کوبید. یک بار در روزهای واپسین مذاکرات هسته ای تهدید کرد اگر توافقی حاصل نشود با کنگره بر روی افزایش تحریم های ایران کار خواهیم کرد.
رسانه های اسرائیلی ، زوبین را سومین معاون یهودی وزارت خزانه داری آمریکا معرفی می کنند. او اکنون بر صندلی « دیوید کوهن» نشسته و پیش از کوهن هم » استوارت لوی» مسئول تحریم ها بود.
هر سه این ها از هیچ تلاشی در سال های گذشته برای تحت فشار قرار دادن ایران کوتاهی نکردند.
وقتی که می خواهید به شرحی از زوبین برسید، این جملات را در کنار عکس او می بینید:
« در 15 ماه گذشته نزدیک به 100 بازیگر ، شخص و کمپانی را به خاطر کمک به ایران در دور زدن تحریم ها و یا سایر سوءرفتارها هدف قرار داده ایم. نزدیک به نیم میلیارد دلار جریمه برای کمپانی هایی اعمال کرده ایم که معاملات پنهان با ایران داشته اند.»

** آن کس که شک نکرد

اظهارشگفتی ها در فضای مجازی، هر خواننده ای را در صحت نقل قول از زوبین به تردید وا داشت. همه به دنبال متن کامل سخنان او بودند اما در میان همه اظهارنظرها یک نام آشنا همه را به درنگ واداشت. کسی که خود تا سال گذشته « تزار تحریم ها» خوانده می شد و دست برقضا او هم هر کاری کرد تا ایران را به زانو درآورد؛ ریچارد نفیو.
نفیو در صحت سخنان نقل شده از زوبین تردید نکرده بود. او نوشت :« این نشان می دهد تحریم ها علیه ایران چه وسعت و شدتی داشته که حتی اعلام تجارت قانونی هم به تنهایی خبرساز است.»
نفیو درجمع کسانی که زوبین برایشان سخنرانی کرد ، نبود ولی به خوبی درک می کرد داستان چیست.
او یک سال و نیم هماهنگ کننده سیاست های تحریمی در وزارت خارجه آمریکا بود و کمپینی را هدایت می کرد که ماموریت داشت شبکه ای از تحریم را اطراف ایران بتند.
یک بار در مصاحبه ای گفت که روزگاری جهنمی داشته است. گفت: « یک روز مدیر یک کمپانی خارجی که از من به شدت آزرده بود ، گفت دوست داری دولت ما همین کار را با جنرال موتورز بکند؟ فکر کردم که چه جالب! مطمئن نیستم در آن صورت ما چه می کردیم؟»
همانجا بود که هشدار داد تحریم های آمریکا ممکن است همچون بومرنگ عمل کند و به زودی به صورت دولتمردان آمریکا بخورد.
نفیو به خوبی سرانجام تحریم ها را پیش بینی کرده بود و شاید اکنون که لقب تزاری را به زوبین داده و جانشین اش از تجارت قانونی با ایران می گوید ، حسرت روزهایی را بخورد که برای فشار آوردن به تهران هدر داده است.

** زوبین چه گفت؟
تزار تحریم ها تنها همان یک جمله را نگفته بود. او در جمع اعضای « شورای آتلانتیک» و « ایران پراجکت» از اجرای برجام سخن گفت.
معاون وزارت خزانه داری آمریکا برجام را یکی از محکم ترین سندها خواند و گفت: به صراحت به شما می گویم امروز برجام یکی از پراهمیت ترین اولویت های وزارت خزانه داری آمریکا است.
او گفت: پس از روز اجرایی شدن واجرای تمام تعهدات ایران، افراد غیرآمریکایی قادر خواهند بود از این کشور به میزان نامحدود نفت خام خریداری کنند. این اولین بار در طول سالیان متمادی است که سرمایه گذاری خارجی در بخش انرژی تحت تحریم قرار نمی گیرد.
تا قبل از شروع برجام شرکت ها می توانند مذاکره و قراردادهای خود را تنظیم کنند ولی برای اجرا باید تا روز اجرایی شدن برجام صبر کنند.
اداره کل درآمدهای خارجی وزارت خزانه داری با انتشار گزارشی شفاف نسبت به تحریم هایی که در روز اجرای برجام لغو خواهند شد، و نیز تحریم های غیر هسته ای که باقی خواهند ماند، اطلاع رسانی خواهد کرد.
ما به حمایت خود از بخش خصوصی که تمایل به فعالیت تجاری در ایران دارند ، ادامه می دهیم اما اکنون نوبت ایران است که اصلاحات اقتصادی را در کشورش اجرا کند.
ما در برجام به سه موضوع متعهد شده ایم:
1- مجوز فروش یا اجاره هواپیما های مسافربری ساخت آمریکا و قطعات و خدمات مرتبط با آن قانونی خواهد شد
2- مجوز واردات فرش های دستباف و مواد غذایی ایرانی به آمریکا قانونی می شود
3- مجوز برخی از شرکت های امریکایی که توسط ایرانیان اداره یا کنترل می شوند و یا برخی افراد ایرانی فعالیت هایی در آن انجام می دهند درصورتی که فعالیت آنها با روح برجام سازگاری داشته باشد، قانونی می شود

** چرخش مواضع زوبین

اگر زوبین به فاصله چند ماه چنین چرخشی در مواضع خود داشته ، فقط یک دلیل دارد و آن متنی است که به عنوان « برجام» پیش روی او است.
آن زمان که مذاکره کنندگان ایرانی در پاسخ به منتقدان و مخالفان از محکم بودن این سند سخن می گفتند شاید درک آن برای خیلی ها دشوار بود.
اکنون معنای آن سخنان قدری روشن شده است. هرچند که به مرور و با اجرای گام به گام برجام این تصویر بیش از پیش شفاف خواهد شد. فقط باید مراقب بود که این نهال نوپا به بار بنشیند.

از: کتایون لامع زاده


سیاست خارجی و هسته ای

"ایرنا"

ششمین دوره جام جهانی - 1958 ( سوئد )

مسابقات فوتبال جام جهانی 1958 در سوئد برگزار شد که در پایان حکم به قهرمانی تیم برزیل داد.

در این مسابقات نوجوانی 17 ساله به نام "په له" گام به صحنه رقابت های فوتبال جهان گذاشت که نامش برای همیشه در این رشته جاودان باقی ماند.
** جام جهانی 1958 سوئد
بعد از سوییس، نوبت سوئد بود که به عنوان میزبان رقابت های جام جهانی انتخاب شود، اما این دوره با درگذشت "ژول ریمه" بنیانگذار این پیکارها در سن 83 سالگی همزمان شد. ریمه روز 16 اکتبر سال 1958 در پاریس چشم از جهان فروبست.
در این جام تیم برزیل با حضور نوجوانی 17 ساله به نام په له برای نخستین بار جام قهرمانی را به خانه برد. په له مقابل ولز گلزنی کرد، سه بار دورازه تیم فرانسه را در نیمه نهایی گشود و دو گل دیگر در بازی فینال مقابل میزبان به ثمر رساند که برتری 5بر 2 و قهرمانی را در پی داشت.
"ژوست فونتن" فرانسوی در این مسابقات 13 گل به ثمر رساند که رکوردی بی نظیر برای وی باقی ماند.
** این جام با تلویزیون جهانی شد
برای نخستین بار تصاویر رقابت های جام جهانی فوتبال از طریق تلویزیون به سراسر کره خاکی مخابره شد تا مردم جهان شکوه ستارگان دنیای توپ گرد را مشاهده کنند. ستارگانی مثل کوپا، فونتن، چارلتون، یاشین، گارینشا، واوا و په له که در سن 17 سالگی شش گل از جمله دو گل در فینال زد که قهرمانی را برای برزیلی ها به ارمغال آورد.
ششمین دوره رقابت های جام جهانی از نظر رکورد تعداد تیم های شرکت کننده در مرحله مقدماتی آن نیز (55 تیم) شاخص است. دیدارهای انتخابی با شگفتی همراه بود: بلژیک، هلند، سوییس، اسپانیا، اروگوئه و مهم تر از همه ایتالیا از راهیابی به مرحله اصلی بازماندند.
مرحله نخست رقابت های اصلی به هواداران فوتبال امکان داد با تیم های جدیدی مثل ولز، ایرلند شمالی، سوئد و شوروی سابق آشنا شوند.
بیش از هر چیز تیم فرانسه با مثلث طلایی خط حمله خود شامل کوپا، پانتونی و فونتن جلب توجه می کرد. آبی پوشان فرانسه در این جام رکوردهای مختلفی را برای همیشه به نام خود رقم زدند. رکورد فونتن که 13 گل زد. رکورد بهترین خط حمله که 23 گل زده بود و همچنین معرفی بهترین بازیکن جام به نام ریموند کوپا.
تیم فرانسه با به ثمر رساندن 11 گل در سه دیدار از مرحله نخست، به عنوان صدرنشین گروه خود صعود کرد، اما مسیر آنها در دیدار نیمه نهایی مقابل برزیل که مدعی قهرمانی بود، مسدود شد.
طلایی پوشان برزیل بعد از ناکامی های پیاپی در سال های 1950 و 1954 ، مصمم بودند که این بار دچار لغزش نشوند. آنها در صدر گروه بسیار سختی قرار گرفتند که عبارت بود از اتریش (3 بر 0)، انگلیس (0 بر 0) و شوروی سابق (2 بر 0).
** ستاره ای متولد شد
برزیل در دیدار مرحله یک چهارم نهایی مقابل ولز، حدود یک ساعت به در و دیوار می زد تا این که مهارت فوق العاده نوجوان 17 ساله ای به نام په له همه چیز را تغییر داد. این اولین گل په له در جام جهانی بود. در مرحله نیمه نهایی په له در حالی که هیچ کاری از دست حریف برای مهار او ساخته نبود، تیم فرانسه را ویران کرد.
یک بار دیگر تیم برزیل به فینال راه یافت، اما این بار مقابل سوئد. حضور در بلندترین قله مسابقات فوتبال جهان برای سوئدی ها افتخاری عظیم بود.
پیش از این رقابت ها بحث و تبادل نظرهای بسیاری انجام شده بود تا در مورد استفاده از بازیکنان حرفه ای که در لیگ ایتالیا بازی کرده بودند، تصمیم گیری شود.
سوئد که آلمان غربی مدافع عنوان قهرمانی را در نیمه نهایی 3 بر 1 شکست داده بود، ثابت کرد که تیمی سیال، سازماندهی شده و منسجم است.
برزیل برای نخستین بار در رقابت های این دوره از حریف عقب افتاده بود، اما زیاد طول نکشید که با گل های زاگالو، واوا و بالاتر از همه په له که دو گل زد، اولین قهرمانی خود را در جام جهانی جشن گرفت.
"آرتور دریوری" رییس فدراسیون بین المللی فوتبال جام قهرمانی را به کاپیتان طلایی پوشان برزیل یعنی بلینی اهدا کرد.
** برندگان جام:
قهرمان: برزیل
دوم: سوئد
سوم: فرانسه
چهارم: آلمان
** برنده کفش طلایی: ژوست فوتن از فرانسه با 13 گل
** اسطوره های جام جهانی 1958
- والدی پریه را دیدی (برزیل، تولد 1928، مرگ 2001)
ستاره خط میانی تیم ملی فوتبال برزیل در جام های جهانی 1958 و 1962 که به عنوان مربی، پرو را به یک چهارم نهایی جام جهانی 1970 رساند.
وی در 14 سالگی به دلیل بیماری که نزدیک بود منجر به قطع پای راستش شود، شش ماه را روی ویلچر گذراند.
- ژوست فونتن (فرانسه، تولد 1933)
انتظار می رفت به عنوان بازیکن ذخیره در تیم ملی فرانسه حضور داشته باشد، اما در این تیم زوج خوبی را با ریموند کوپا تشکیل داد و در تمامی مسابقات گلزنی کرد تا به رکورد 13 گل دست یافت.
فونتن در مراکش متولد شد و فوتبال خود را در نیس فرانسه آغاز کرد. او با وجود سرعت و جسارتی که داشت به اندازه کافی بلند قد نبود تا در بازی هوایی موفق ظاهر شود، اما با قدرت شوت زنی با پای چپش، به یک نشانه گیر خطرناک تبدیل شد.
فونتن در نخستین مسابقه خود سه گل برابر پاراگوئه به ثمر رساند که پیروزی 7 بر 3 فرانسه را رقم زد. هر دو گل شکست 3 بر 2 برابر یوگوسلاوی را وارد دروازه حریف کرد و گل پیروزی فرانسه برابر اسکاتلند را به نام خود ثبت نمود.
دو گل دیگر مقابل ایرلند شمالی زد و نتیجه دیدار با برزیل را با یک گل به تساوی کشاند و در نهایت 4 گل فونتن برابر آلمان غربی در مسابقه پلی آف این رقابت ها وی را به یکی از رکورد داران تاریخ مسابقات جام جهانی تبدیل کرد.
فونتن در 20 مسابقه ملی خود برای فرانسه 27 گل به ثمر رساند و پیش از روی آوردن به تجارت، به مدت دو سال نیز هدایت این تیم را بر عهده گرفت.
- ریموند کوپا (فرانسه، تولد 1931)
کوپا که نامش مختصر "کوپازوسکی" است فرزند یک کارگر معدن لهستانی بود که نمی خواست پا جای پای پدرش بگذارد.
وی که در ابتدا به دلیل دیریبل های زیاد مورد انتقاد بود، مهارت بسیاری در کنترل توپ و پشت سر گذاشتن حریف داشت.
کوپا تیم رمس فرانسه را به فینال جام قهرمانی اروپا رساند.
این تیم در آن مرحله نتیجه را 4 بر 3 به رئال مادرید واگذار کرد، اما کوپا چنان عملکردی از خود به نمایش گذاشت که تیم اسپانیایی را به جذب وی واداشت.
این بازیکن پس از 45 بازی ملی در سال 1962 از فوتبال خداحافظی کرد و به یک تاجر موفق تبدیل شد.
** برترین گلزنان جام جهانی 1958
ژوست فونتن (فرانسه) 13 گل
په له (برزیل) 6 گل
هلموت ران (آلمان) 6 گل
** آیا می دانید؟
- برای نخستین بار در رقابت های سال 1958 یک مسابقه مساوی بدون گل تمام شد؛ برزیل و انگلیس در دور نخست بدون گل مساوی کردند.
- جام جهانی 1958 اولین دوره ای بود که بدون حضور موسس آن یعنی ژول ریمه برگزار می شد. وی در 16 اکتبر سال 1956 در سن 83 سالگی در پاریس درگذشت.
- برای اولین بار تمامی تیم های بریتانیایی به جام جهانی صعود کردند. تیم های ولز و ایرلند شمالی که ایتالیا را شکست داد، برای نخستین بار بود که در جام جهانی حضور می یافتند.
- شوروی سابق نیز با حضور دروازه بان افسانه ای خود "لو یاشین" نخستین جام جهانی را تجربه کرد.
- انگلیس در حالی در مسابقات شرکت کرد که هشت تن از بازیکنان منچستریونایتد در فوریه 1958 در یک سانحه هوایی در مونیخ کشته شده بودند.
- برزیل در این مسابقات با سیستم 4-2-4 و تکیه بر جناحین، شیوه جدیدی از بازی را پایه گذاری کرد.
- فینال جام جهانی 1958 اولین فینالی بود که بین دو کشور از دو قاره متفاوت برگزار شد. برزیل اولین کشوری که خارج از قاره خود به قهرمانی رسید.


شنبه 11 آبان 1392


"جام جهانی فوتبال برزیل 2014"


10 جایی که قبل از نابودی باید ببینید

آکایران :وب سایت همشهری 6 و 7 - علی رضوی: گوینده اخبار مرتب با لحنی که نگران کننده به نظر می رسد می گوید زمین در حال گرم شدن است. صفحه روزنامه ها پر است از خبرهای نگران کننده در مورد آلودگی آب ها، تغییرات آب و هوایی، تخریب زیست - محیطی و مطالبی از این دست. اما کمتر کسی در مورد اینکه این همه اتفاقات و تغییرات ناگوار در مورد تغییرات اکوسیستمی که در اطراف ما اتفاق می افتد، روی آثار تاریخی، مناطق توریستی، پدیده های طبیعی که عمر بعضی از آنها به چند ده هزار سال می رسد، چه تا ثیری می گذارد صحبت می کند.
دنیای اطراف ما در حال تغییر است. این تغییر شامل فرسایش هم می شود.  فرسایش بنای بی نظیری مانند تاج محل یا پدیده طبیعی مانند جزیره مرجانی در استرالیا. متاسفانه نابودی بعضی از آنها ناگزیر است و کاری از دست ما برنمی آید. اما این فرصت را داریم که تا قبل از بین رفتن، آنها را از نزدیک ببینیم. فرصتی که ممکن است نصیب فرزندان ما نشود. پس اگر اهل مسافرت هستید شاید بد نباشد که این 10مکانی را که به شما در ادامه معرفی می کنیم در اولویت قرار دهید.

بنا به گزارش آکاایران :

جزیره گالاپاگوس

هرساله میزان توریست ها 12 درصد افزایش پیدا می کند. هتل ها، رستوران ها و ماشین ها بیشتر، آن را از زیبایی طبیعی یک جزیره دست نخورده دور می کنند. کارگران، برای به دست آوردن غذاهای متنوع تر حیوانات را به جزیره قاچاق می کنند و کشتی ها موش ها را وارد جزیره می کنند. همه  اینها کمک می کنند به تخریب سریع تر طبیعت جزیره.جزایر گالاپاگوس ؛گروه-جزیره ای آتشفشانی در اقیانوس آرام، در 926 کیلومتری غرب اکوادور است.


این گروه-جزیره روی خط استوا قرار گرفته و از لحاظ جغرافیای سیاسی بخشی از اکوادور محسوب می شود. جزایر گالاپاگوس و آب های اطراف آن یکی از استان های اکوادور و همچنین یک پارک ملی و یک منطقه محافظت شده دریایی را تشکیل می دهند. زبان رسمی در این جزایر اسپانیولی است و جمعیت آنها کمی بیش از 25000 نفر است.
شهرت این جزایر به خاطر گونه های جانوری و گیاهی منحصر به فردی است که در این جزایر یافت می شوند. اولین ورود ثبت شده به این جزایر مربوط به سال 1535 میلادی و زمانی است که یک کشیش اهل دومینیکن به نام فری توماس دو برلانگا برای حل یک اختلاف ما بین فرانسیسکو پیزارو و افسران تحت فرمانش به پرو رفت.
جزیره مالدیو
مالدیو کوچک ترین کشور دنیاست. 80 درصد از 1200 جزیره آن بیشتر از یک متر از سطح دریا ارتفاع ندارند. کمتر از 100 سال دیگر این جزیره غیر قابل سکونت خواهد شد. این مساله در سال 2008 بسیار جدی شد و رییس جمهور و دولت این کشور شروع کردند به خریدن زمین هایی در کشورهای دیگر مانند هند تا در زمانی که آب بالا می آید بتوانند شهروندان شان را به آنجا منتقل کنند.


مالدیو کشوری است جزیره ای در اقیانوس هند واقع در جنوب غربی هند. پایتخت آن ماله است. جمعیت این کشور ۳۲۸ هزار نفر و واحد پول آن روفیه مالدیو است.زبان رسمی این کشور دیوهی نام دارد که زبانی هندواروپایی است و همانندی هایی با زبان سینهالی قدیم دارد.
مردم آن از قوم مالدیوی هستند که تبارشان به مردم سری لانکا و هند (آمیخته آریایی و دراویدی) می رسد و رگه هایی از اعراب نیز در میان آنها وجود دارد. هم زبان و هم مردم آن با نام دیوِهی خوانده می شوند واژه دیبـَجات و دیباجات که در فارسی و عربی در قدیم برای مالدیو به کار می رفت نیز شکلی از همین واژه دیوهی است.
دیواره بزرگ مرجانی
بالا آمدن دمای اقیانوس، آلودگی اقیانوس، اسیدسازی اقیانوس و طوفان ها به صورت مستمر دیوار مرجانی را تخریب می کنند و باعث سفید شدن مرجان ها می شوند. تخمین زده می شود که 60درصد دیواره های مرجانی دنیا تا سال 2030 از بین خواهند رفت. به این ترتیب هشت هزار سال خلقت طبیعی در کمتر از مدت زمان عمر ما از بین خواهند رفت. دیواره بزرگ مرجانی به مجموعه عظیمی از صخره های مرجانی گفته می شود که در شرق کشور استرالیا و در اقیانوس آرام قرار گرفته اند.


«دیواره بزرگ مرجانی» بزرگ ترین مجموعه صخره های مرجانی در دنیا به شمار می آید. این مجموعه بزرگ، شامل بیش از سه هزار صخره و 900 جزیره مختلف است که به صورت نواری در دریای کورال در شرق ایالت کوئینزلند کشیده شده اند و در مجموع بیش از 300 هزار کیلومتر گستردگی و ۲۶۰۰ کیلومتر طول دارند.
«دیواره بزرگ مرجانی» از جاذبه های گردشگری استرالیاست و یکی از نمادهای کوئینزلند به شمار می آید. شهرهای تانزویل، کَنز و مِکای از شهرهایی هستند که برای دیدن صخره های مرجانی مورد استفاده گردشگران قرار می گیرند.
ونیز
ونیز همیشه غرق در آب بوده، اما بالا آمدن سطح دریا وضعیت آن را غمناک تر می کند. سطح سیلاب ها هرساله افزایش پیدا می کنند و این نگرانی وجود دارد که چقدر دیگر ونیز می تواند بالای آب باشد.گردشگری یکی از نگرانی های مهم در مورد این شهر است. تنها در سال 2007، 21 میلیون نفر از ونیز بازدید کردند، یعنی حدودا 40 برابر جمعیت آن.


وِنیز  جزیره ای است در شمال ایتالیا که در میان دریای آدریاتیک قرار گرفته است. این شهر  به صورت جزیره های کوچک است که جزیره ها به وسیله کانال هایی از هم جدا شده اند و تردد در شهر به وسیله قایق صورت می گیرد. از دیدنی های این شهر می توان به میدان سن مارکو محل دفن مرقس یکی از حواریون عیسی مسیح که به سن مارکو مشهور است، اشاره کرد.
 ونیز شهر جشنواره ها و کارناوال ها نیز هست. برای مثال جشنواره فیلم ونیز در اواخر آگوست، هر سال یکی از اتفاقات مهم دنیای فیلم و هنر است. کارناوال مشهور ونیز هم که در ماه فوریه در تمام شهر برپاست، از بزرگ ترین و قدیمی ترین کارناوال های جهان است. این کارناوال به کارناوال ماسک ها نیز مشهور است.
دریای مرده(بحر المیت)
در چهار دهه گذشته، دریاچه نمکی یک سوم کوچک تر شده است. نزدیک ترین رستوران ها به این دریاچه در چهاردهه گذشته حدود یک مایل از دریاچه دورتر شده است. رود اردن تنها دیدنی های جهان از هر پنج قاره - تغذیه این دریاچه است و به دلیل ساختن سدهای متعدد وکنترل کردن آب ورودی آن توسط سدها در سال های گذشته، میزان آب ورودی آن کاهش پیدا کرده است. به همین دلیل دریای مرده احتمالا تا 50سال آینده از بین خواهد رفت.


دریای مرده که در غرب اردن، و شرق فلسطین (کرانه باختری) واقع شده است، سواحل اطراف آن پست ترین نقطه خشکی های زمین به شمار می رود. این دریا به این دلیل دریای مرده(بحر المیت)  نامیده می شود که هیچ جانور یا گیاهی به طور دائمی در آن زندگی نمی کند.
 ارتفاع گودترین نقطه آن 422 متر کمتر از سطح دریاست. بیشترین عمق آب این دریا تاکنون از 378 متر بالاتر نبوده است. آب آن فقط از طریق تبخیر کاهش پیدا می کند، پس در نتیجه میزان نمک و سایر املاح که از طریق رود اردن و دیگر نهرهای کوچک به آن وارد می شود، افزایش می یابد. این دریاچه با 33.7 درصد غلظت مواد محلول یکی از شورترین دریاچه های دنیاست.
کوهستان آلپ
کوهستان آلپ اروپا در ارتفاع کمتری از کوهستان راکی قرار دارد و یخچال های طبیعی و مکان های اسکی آن در معرض خطر بیشتری از جانب پدیده گرمایش زمین قرار دارند. میانگین دمای زمین حدود دو درجه از قرن نوزدهم بیشتر شده و با این وضعیت یخچال های طبیعی این کوهستان ممکن است تا سال 2050 از بین بروند. رشته کوه های آلپ یکی از عظیم ترین رشته کوه های اروپاست که از هشت کشور اروپایی می گذرد.


رشته کوه های آلپ از اتریش و اسلونی واقع در شرق تا ایتالیا، سوییس، لیختن اشتاین، آلمان، فرانسه و موناکو در غرب گسترده شده است. قله بلانک با ارتفاع 4811 و مون بلان با 4807 متر مرتفع ترین قله های این رشته کوه هستند. قسمت عمده آلپ را یخ و برف دائمی پوشانده و تعداد زیادی یخچال در آن وجود دارد که طولانی ترین آنها گریت آلچ به طول تقریبی ۲۲ کیلومتر است. کوه آلپ عارضه ای طبیعی است که در نتیجه برخورد صفحات قاره های آفریقا و اروپا به وجود آمده و موجب ناپدید شدن بخش غربی اقیانوس تتیس شد که قبلا در بین این دو قاره قرار گرفته بود.
ماداگاسکار
اگر هیچ کاری برای نجات چهارمین جزیره بزرگ دنیا انجام نشود، جنگل های آن تا 35 سال آینده و همین طور به دنبال آن گونه های منحصر به فرد آن مانند میمون های لمور که ماداگاسکار به خاطر آن معروف است. اکوسیستم جنگل های این جزیره به خاطر ورود انسان ها، کارکردن کشاورزها و شکار غیرقانونی در حال از بین رفتن است. ماداگاسکار کشوری جزیره ای است واقع در اقیانوس هند، در کنار سواحل جنوب شرقی آفریقا. پایتخت آن شهر آنتاناناریوو است.


ماداگاسکار چهارمین جزیره بزرگ جهان است. جمعیت ماداگاسکار 22 میلیون نفر و زبان های رسمی این کشور مالاگاسی و فرانسوی است. واحد پول این کشور آریاری مالاگاسی نام دارد. حدود نیمی از مردم این کشور مسیحی و نیمی دیگر پیرو سنت های دینی بومی هستند.
سنت دینی بومی این کشور بر پیوند میان زندگان و نیاکان درگذشته آنها تمرکز دارد. در دوران پیشاتاریخ با تکه تکه شدن ابرقاره گندوانا، ماداگاسکار حدود ۸۸ میلیون سال پیش از شبه جزیره هند جدا شد. این امر باعث شد  تا  بیش از ۹۰ درصد از حیات وحش و زیست گیاهی این جزیره مختص خودش باشد.
حوضه کنگو
بیش از دو سوم جنگل ها، و گیاهان و حیات وحش منحصر به فرد آن در حوضه کنگو تا سال 2040 از بین خواهند رفت؛ مگر اینکه تلاش های موثر بیشتری برای حفاظت از آن انجام شود. هرسال 10میلیون هکتار از جنگل های آن  بر اثر استخراج معدن، ورود غیرقانونی، کشاورزی، دامداری و جنگ های چریکی از بین می رود.
حوزه کنگو یکی از بی نظیرترین مناطق سرسبز و جنگل های دنیا را به واسطه جلگه های حاصلخیزش دارد. این منطقه به دلیل نزدیکی به خط استوا آب و هوایی گرم و شرجی دارد و یکی از بهترین مناطق برای رویش جنگل های گرمسیری است.


این جلگه ها در محور رودخانه کنگو تشکیل شده اند که از شرق آفریقا آغاز می شوند و تا غرب آفریقا امتداد دارند. گونه های گیاهی و جانوری متنوع و همین طور جنگل های بکر از جاذبه های گردشگری این منطقه در حال نابودی به حساب می آید.
پارک ملی یخچالی
حدود 100 سال پیش، 150 یخچال سنگی در سراسر پارک ملی یخچالی وجود داشت، اما اکنون تنها 27 تا از آنها باقی مانده و تا سال 2030 همه آنها از بین خواهند رفت (اگر زودتر از بین نروند!). به علت نبود آب سرد و زمانی که تمام یخچال ها آب شوند ممکن است اکوسیستم این پارک به طرز غمباری عوض شود.


پارک ملی یخچالی یک پارک ملی در ایالت مونتانا در آمریکاست. مساحت این پارک 4102 کیلومتر مربع است و قسمتی از پارک در کشور کانادا قرار دارد. شهرت پارک بیشتر به خاطر مناظر سر به فلک کشیده و یخچال های طبیعی آن و همچنین به خاطر گونه های متنوع جانوری است که در آن زندگی می کنند.
دو گونه خرس گریزلی و سیاه گوش کانادایی در حال انقراض تنها در این پارک یافت می شوند. همچنین 260 گونه پرنده در این جزیره تا به حال شناسایی شده اند که در هیچ جای دیگر دنیا از نظر آماری نمونه ندارند.
تاج محل
جمعیت زیاد گردشگران و آلودگی هوا سنگ های سفید تاج محل را کم کم از بین می برند. با توجه به اینکه این بنا در قرن هفدهم ساخته شده، ممکن است به زودی بازدید آن برای عموم به دلیل آسیب های جدی که دیده است محدود شود.


تاج محل از پرآوازه ترین بناهای جهان و آرامگاه زیبا و باشکوهی است که در نزدیکی شهر آگره و در 200 کیلومتری جنوب دهلی نو پایتخت هند واقع شده است و یکی از عجایب هفتگانه جدید دنیا به شمارمی آید. این بنا به دستور شاه جهان، پنجمین امپراتور گورکانی هند به منظور یادبود همسر ایرانی تبارش،به نام ارجمند بانو بیگم مشهور به ممتاز محل که در سال 1631 میلادی در سفری جنگی به هنگام وضع حمل فوت کرد بنا شده است.
خود شاه جهان نیز بعدتر در همان جا به خاک سپرده شد. همانطور که مشخص است، نام این بنا، ایرانی است. این ساختمان بر پایه مخلوطی از معماری ایرانی، هندی و اسلامی بنا شده است و در ساخت آن 20 هزار هنرمند و معمار از نقاط مختلف آسیا به خصوص ایران، شبه قاره هند، آسیای میانه و آناتولی شرکت داشته اند.

دیدنی های جهان از هر پنج قاره


"آک ایران"

به خاطر اختلاف با آموزگار استعفا دادم

خداداد فرمانفرماییان (سمت چپ) در کنار هویدا


گفت‌وگوی منتشرنشده با خداداد فرمانفرماییان – ۱

مجید یوسفی

تاریخ ایرانی: خداداد فرمانفرماییان، رئیس بانک مرکزی و رئیس سازمان برنامه و بودجه دوره پهلوی چهارشنبه گذشته در ۸۷ سالگی در لندن درگذشت. او یکی از پسران عبدالحسین میرزا فرمانفرما، شاهزاده قاجار و نخست‌وزیر احمدشاه بود که در بیروت و آمریکا درس خواند. او فارغ‌التحصیل دانشگاه هاروارد و کلرادو بود که در بازگشت به ایران، به کار در موسسه مطالعات و تحقیقات علوم اجتماعی مشغول شد. او در سازمان برنامه و بودجه از معاونت به ریاست رسید و ریاست بانک مرکزی را هم تجربه کرد. فرمانفرماییان که معاون مهدی سمیعی در بانک مرکزی بود، سپس جانشین او در آنجا و نیز سازمان برنامه و بودجه شد. گفت‌وگو با او درباره تجربه همکاری با سمیعی است که «تاریخ ایرانی» اکنون و پس از درگذشتش منتشر می‌کند.

 

***

 

جناب فرمانفرماییان شما از دوستان و همکاران سابق آقای سمیعی ـ رئیس اسبق بانک مرکزی و سازمان برنامه بودجه ـ بودید. ابتدا تقاضا داشتم یک تصویر شخصی و غیررسمی از ایشان ارائه دهید.


مهدی سمیعی از خانواده درجه یک آن زمان بود. من پدر و مادرشان را هم می‌شناختم. اولین باری هم که او را دیدم همان سال اول یا دومی بود که به ایران بازگشته بود. یادم هست که درباره سازمان برنامه ملاقات کردم و با او آشنا شدم. یک دوست مشترک هم داشتیم که فرنگی بود و در کشور خودش وزیر بود که قبل از من، مهدی را می‌شناخت که در آنجا مشاور بانکی بود و از قدیم آنجا بود. از همان موقع که من و مهدی با هم آشنا شدیم با هم جور بودیم، این دوستی ما همین‌طور ادامه داشت و کارهایی که می‌کردیم مشترک بود. من در سازمان برنامه بودم و او با ابوالحسن ابتهاج حشر و نشر زیادی داشت و او را خیلی خوب می‌شناخت. خیلی سال‌ قبل از من با او آشنایی داشت و ابتهاج هم به مهدی خیلی معتقد بود.

 

چرا؟

برای اینکه تقریباً او مهدی را بزرگ کرده بود. روز اولی هم که ابتهاج رئیس بانک ملی شد، این وجه مشترک وجود داشت که ما تازه‌ وارد سازمان برنامه شده بودیم و ابتهاج ما را آورده بود که دفتر اقتصادی را در آنجا ایجاد کنیم. مهدی را به هر حال من از آن موقع می‌شناختم و خیلی با برادر و خواهران من دوستی داشت و با فامیل‌های من هم به طور کلی آشنا بود. از روز اول که نمی‌توان فهمید یک آدم چطور هست، بنابراین سال‌ها طول کشید تا من به عمق مهدی سمیعی دست پیدا کنم. یک آدم نازنین و وطن‌پرست درجه یکی بود، هیچ‌ کس آن آرامش مهدی را راجع به وطن‌پرستی‌اش نداشت. در ذاتش یک خدمتگزار بود.



می‌گویند که آقایان ابتهاج و سمیعی با هم نسبت فامیلی داشتند.


شاید. چون فکر می‌کنم هر دو رشتی بودند. اما اینکه فامیل و به هم مرتبط بودند، اطلاعی از آن ندارم. من نمی‌توانم بگویم که این‌ها چطور با هم قوم و خویش بودند، به هر حال هر دو اهل رشت بودند و با هم بزرگ شده بودند و آشنای هم بودند.



می‌گویند که ابتهاج بنیانگذار سازمان بودجه و برنامه بود
. آیا می‌توان سمیعی را هم به عنوان بنیانگذار بانک مرکزی تلقی کرد؟


ابتهاج مقاله‌ای تحت عنوان نقشه اقتصادی در زمان رضاشاه نوشت. آن مقاله بعدها بسیار معروف شد. به گمانم دوره محمدعلی فروغی یا شخص دیگری بود. این مقاله به مدت‌ها پیش از تأسیس سازمان برنامه و بودجه بر می‌گشت. در این مقاله گفته بود که آنچه مملکت ما نیاز دارد یک نقشه و یک برنامه اقتصادی است که بدانیم داریم چه کار می‌کنیم. بعدها دیگران هم در مجلس در این باره صحبت کردند. آقای مشرف نفیسی اولین رئیس سازمان برنامه شد که قانون برنامه‌ریزی را گذاشت. اما ابتهاج تمام فکرش این بود.

 

در مستندات اقتصادی آمده است، همان اندازه که ابتهاج بنیانگذار سازمان برنامه و بودجه بود آقای مهدی سمیعی هم به عنوان پایه‌گذار بانک مرکزی شناخته می‌شود. من می‌خواهم بدانم این موضوع چقدر صحت دارد؟ آیا شما هم تأیید می‌کنید؟

این مقایسه‌ها خیلی دشوار است. فرانسوا کراکو یک بلژیکی بود که قانون لزوم ایجاد بانک مرکزی را مطرح و بعدها آن را تنظیم کرد. ولی اگر به‌ صورت مقایسه‌ای بخواهیم بگوییم بی‌تردید مهدی سمیعی چون سابقه بانکی زیادی داشت و نقش اساسی در شکل‌گیری آن ایفا کرد باید نقش ممتازی داشته باشد. به این جهت که در بانک ملی بود و بعدها رئیس مشترک بانک توسعه صنعت و معدن شد. بی‌شک مهدی سمیعی نقش اساسی در ایجاد بانک مرکزی ایفا کرد اما همانند ابتهاج در نظام برنامه‌ریزی نقشی نداشت. من معتقد به این ادعا نیستم. البته این مقایسه‌ها را خیلی خوب نمی‌توان گفت که کدام بیشتر یا کمتر بود، ولی در این شکی نیست که هر دو واقعاً یک لیدرشیپ واقعی بودند. سمیعی نقش مهمی در کمک به ایجاد بانک مرکزی داشت، کراکو هم در آن زمان خیلی به سمیعی کمک کرد.



چرا کراکو بیشتر از آقای سمیعی مشورت می‌گرفت؟

دلیل اینکه فرانسوا کراکو سراغ سمیعی می‌رفت این بود که مهدی سابقه خیلی خوبی در بانک ملی داشت و در آن زمان بانک ملی، بانک مرکزی ایران بود. ولی خب من خیلی در جلسات آن‌ها نبودم که توضیح زیادی داشته باشم.



* در یکی از سایت‌های معتبر اقتصادی خارج از کشور نوشته شده بود که بانک مرکزی ایران عاری از فساد و نسبتاً مستقل و به نحوی کارآمد بود که کمتر خللی در آن ایجاد می‌شد. این سایت، همه این‌ها را در آن زمان منتسب به کاریزمای مهدی سمیعی می‌داند. در مجموع شما تقریباً دو دهه با آقای سمیعی همکار بودید، ایشان را چطور دیدید؟ در معاشرت و کار حرفه‌ای چگونه عمل می‌کرد؟


سمیعی زمانی که آمد، کاشانی اولین رئیس بانک مرکزی بود. کاشانی وقتی به سازمان برنامه می‌آمد همیشه سر پول جنگ و دعوا داشت. من خودم هم عضو شورای بانک مرکزی بودم. آقای ابتهاج اصرار داشتند که من در آن جایگاه باشم. بعدها کاشانی خیلی اصرار کرد تا من قائم مقام او شوم، اما من اعتقادی به آن نداشتم. بیشتر اعتقاد داشتم دکتر مقدم از من بهتر می‌تواند کار کند. او آن زمان معاون منصور در وزارت بازرگانی بود و بعد هم قائم مقام بانک مرکزی شد. من اصرار داشتم که مقدم به مراتب خیلی بهتر از من هست و واقعاً هم همین‌طور بود. از لحاظ علم بانکداری، دانش پولی و بانکی، مقدم کارش این بود و درس آن را خوانده بود و در این مسائل خیلی وارد بود. مهدی آن زمان رئیس بانک تازه تأسیس توسعه صنعت و معدن بود. فراموش نکنیم که چنین پستی در آن زمان، یعنی در عمده محافل اقتصادی، گروه‌های مربوط به بانک مرکزی یا سازمان برنامه، همیشه حضور داشت. من هم مهدی را این‌طور شناختم و به او اعتقاد پیدا کردم. می‌آمد می‌نشست و با من و مقدم سر احتیاجات پولی بحث می‌کرد و اقداماتی که لازم بود انجام شود.



آقای سمیعی در مصاحبه تاریخ شفاهی هاروارد خاطره‌ای تعریف می‌کند
. می‌گوید یک روز به شاه گفتم اگر من و آقای خوش‌کیش در هر جای دیگر جهان زندگی می‌کردیم هیچ‌وقت چنین پست و مقامی به ما تعارف نمی‌کردند و این در ایران است که به ما پست ریاست بانک مرکزی یا بانک ملی را تعارف می‌کنند. بعد اشاره می‌کند که پیشنهاد من این است که آقای خوش‌کیش را شما به ریاست بانک سپه منصوب کنید. این استنباطی که آقای سمیعی از خودش دارد آیا شکسته‌نفسی است یا همین‌گونه بوده است؟


مهدی هیچ‌وقت بی‌خودی شکسته‌نفسی نمی‌کرد، بی‌خودی هم ژست نمی‌گرفت. مهدی خیلی آدم سرراست و صافی بود. با یک آرامش فوق‌العاده‌ای حرفش را می‌زد که کسی تصور نمی‌کرد مدعی چیزی باشد. این‌طور نبود که همه را بترساند، به هیچ وجه مهدی پافشاری به آن صورت نداشت، همیشه آرام بود و با زیردست‌ها و همکاران خود هم همین‌طور بود. ما همه به روحیه‌اش آشنا بودیم.



با شاه چگونه رفتار می‌کرد؟

ما شاه را زیاد دیدیم و رفت‌وآمد زیادی داشتیم، اینکه هر چیزی چطور به شاه گفته می‌شد این اولاً خیلی مهم بود. دوم اینکه در چه وضعی چنین حرفی را آدم ممکن است به شاه بزند، این‌ها را آدم باید روشن بکند و ببیند به اصطلاح در چه کانتکستی این حرف‌ها زده شد. من هیچ شکی ندارم که مهدی نسبت به همکاران خودش ازخودگذشتگی داشت مثل آقای خوش‌کیش. خوش‌کیش خیلی برای مهدی قابل احترام بود و او هم سمیعی را فوق‌العاده دوست داشت. او به اصطلاح همیشه برای حرف‌های سمیعی احترام قائل بود. مهدی وقتی با او صحبت می‌کرد حالت دستوری نداشت. به آرامی و انعطاف صحبت می‌کرد و طرف را به حرف‌های خودش معتقد می‌کرد. او یک انسان واقعی بود. سمیعی جلوی شاه هم فوق‌العاده آرام و مؤدب حرف می‌زد، ولی آرام آرام حرف‌هایش را هم می‌زد. به نحوی نمی‌گفت که شاه را ناراحت کند. لابد می‌دانید که پدربزرگ او وزیر دربار رضاشاه بود.

 

آقای فرمانفرماییان، ایشان دو دوره رئیس بانک مرکزی ایران بود. از این دو دوره، در کدام یک از این‌ها موفق‌تر عمل کرد؟

این دو دوره قابل مقایسه نیستند. دوره اول که زمان اسدالله علم بود که دو شرط گذاشت، شرط‌های خیلی معروف، یکی اینکه من باید حقوقم همان باشد که دکتر اقبال می‌گوید و دوم اینکه که من قائم مقام او بشوم. در واقع محکم نظرش را می‌گفت منتهی به روش خودش حرف می‌زد.


خاطره‌ای برای شما تعریف کنم. در زمان دکتر امینی، ما در سازمان برنامه بودیم. من جنگ و جدالی را آغاز کرده بودم و همه را سعی کردم قانع کنم که بودجه باید از وزارت دارایی به سازمان برنامه بیاید و باید کل برنامه‌ریزی دست سازمان برنامه باشد. من خیلی اصرار داشتم و این ـ سمیعی ـ بیچاره گرفتار من شد. یک مدت کوتاهی بعد از جنگ و جدال نمی‌دانم به دلیل فشار من بوده یا اینکه دکتر عقیلی به سازمان بودجه و برنامه آمده بود، بهنیا استعفا داد. در آن زمان همه می‌گفتند به دلیل همین مساله بودجه است. در زمان نخست‌وزیری اسدالله علم، عبدالحسین بهنیا وزیر دارایی شد و موقعی که مهدی سمیعی پیشنهاد کرد که من قائم مقام او بشوم، لازم بود که تصویب‌نامه را وزیر دارایی به هیات وزرا ببرد. بهنیا این پیشنهاد را در کشوی میز کارش گذاشت و درش را بست، من سه ماه منتظر جواب شدم. مهدی هم زیر بار نمی‌رفت. خیلی آرام می‌گفت من این قول را از علم گرفتم. به علم درباره من فشار می‌آورد. کوتاه نمی‌آمد. در واقع به یک اصولی پایبند بود و دست‌بردار هم نبود.



در نهایت آقای بهنیا پذیرفت؟

در زمان دکتر امینی من سر همین قضیه بودجه استعفا دادم، برای اینکه آموزگار را به سمت وزیر دارایی تعیین کرد. امینی به من گفته بود من وزیر دارایی معلوم نمی‌کنم، برای تصویب بودجه خودم تصویب‌نامه را برای مجلس می‌فرستم. یک دفعه دیدم که جهانگیر آموزگار وزیر دارایی شد، جهانگیر آموزگار هم از دوستان قدیمی ما بود، او را می‌دیدیم و با هم صحبت‌ها و جلسه‌ها داشتیم.


اما موضوع کشمکش من با بهنیا ادامه پیدا کرد. دکتر فرهاد رئیس دانشگاه تهران که از قوم و خویش‌های من بود، یک بار ناهاری ترتیب داد و عبدالله انتظام و سایر دوستان را هم دعوت کرد. من در آن میهمانی در جمع گفتم، بنده نیز همین کاری را که ایشان انجام داده‌اند انجام می‌دادم، به دلیل فشاری که وارد کردم تا بخشی از وزارتخانه به سازمان برنامه بیاید. آقای بهنیا در آن جمع پاسخی ندادند تا شنبه که هیات وزراء تصویب‌نامه را گذراند و بنده از آن زمان به‌عنوان قائم مقام آقای سمیعی منصوب شدم.



دلیل ممانعت آقای بهنیا چه بود؟

به این دلیل بود که در زمان دکتر امینی یکسری اختلافات بر سر این موضوع در سازمان به وجود آمد و من نیز برای انجام این کار بسیار فشار وارد می‌کردم؛ بنده معتقدم به همین دلیل ایشان استعفا دادند. دکتر امینی هم اعلام کردند تا زمانی که تصویب‌نامه تهیه نشود هیچ وزیری تعیین نخواهند کرد، به همین دلیل با کمک دکتر مقدم تلاش بسیاری برای تنظیم به موقع تصویب‌نامه صورت گرفت اما متاسفانه تصویب‌نامه در زمان تعیین شده برای ابلاغ مجلس آماده نشد؛ بنده مطلع شدم که آقای آموزگار به عنوان وزیر منصوب شدند؛ البته بنده اعتراض کردم که قرار بود تا تهیه تصویب‌نامه وزیر تعیین نشود و دلیل مخالفتم این بود که وزیر جدید نمی‌تواند نیمی از وزارت خانه را به سازمان برنامه بسپارد؛ دکتر امینی در حالی که سخت بیمار بود مدعی بودند که دیگر نمی‌توانند کاری انجام دهند و قدرتی ندارند. بعد ۳ ماه تلاش‌های دکتر فرهاد باعث شد که بنده به‌عنوان قائم مقام منصوب و ۶ سال در این منصب مشغول به فعالیت شوم.

 

به عنوان قائم مقام آقای سمیعی؟

بله، بنده هم به آقای سمیعی متعهد بودم. ایشان سابقه کاری خوبی داشتند، سابقه کاری در بانک ملی را داشتند اما ایشان را به خاطر مشکلاتی که با آقای [ابوالقاسم] خردجو به وجود آمد به بهانه تشکیلات کارمندان بانک ملی اصطلاحاً به خاطر ایجاد یک اتحادیه به کرمان تبعید کردند.

 

آقای سمیعی دو مرتبه رئیس بانک مرکزی ایران شدند؟

زمانی که بنده به مقام ریاست رسیدم، آقای سمیعی به عنوان رئیس سازمان برنامه منصوب شدند. در ابتدا ایشان به عنوان رئیس سازمان برنامه و بنده به عنوان قائم مقام منصوب شدم و دو سال در این منصب خدمت کردم که آقای سمیعی یک سال در سازمان برنامه بود و مشخص شد که ایشان نمی‌توانند به همان طریقی که در بانک مرکزی فعالیت می‌کردند به کارهای سازمان برنامه رسیدگی کنند. چون به دلیل مخالفت وزرا کاری را نمی‌توانستند پیش ببرند و به شدت ناراحت بودند، به همین دلیل از بنده تقاضا کردند که در پست ایشان خدمت کنم و ایشان در پست من مشغول به کار شوند و حتی با آقای هویدا نیز درباره این موضوع صحبت کرده بودند. در آن زمان آقای آموزگار وزیر دارایی بود. البته بنده زمانی که رئیس بانک مرکزی بودم اختلافات زیادی با آقای آموزگار پیدا کردم.

 

اختلاف شما به چه دلیلی بود؟

به خاطر پاداش و پرداختی کارکنان بود. حتی آقای آموزگار در شورا نیز برای پرداخت پاداش به کارکنان مخالفت کرد و یک ضربه‌ای برای من بود؛ زیرا در زمان آقای سمیعی این پاداش‌ها پرداخت شده بود اما در زمان من نمی‌خواستند پرداخت کنند. بنابراین پاداش‌ها در زمان بنده پرداخت نشد و ناچار شدم از اختیارات شخصی خویش استفاده کنم و پاداش‌ها را به کارکنان بپردازم؛ البته ایشان با من مخالفت کرد. به رغم این، زمانی که قرار شد من با آقای سمیعی جابه‌جایی پست داشته باشم، آقای آموزگار گفت که بهترین برنامه‌ریز به عنوان رئیس سازمان برنامه انتخاب شدند و بهترین رئیس بانک مرکزی به پست خویش بازگشتند.



در فاصله زمانی که آقای سمیعی رئیس بانک مرکزی بودند از حیث کیفیت کار چگونه بود و چه تفاوتی بین دوره اول ریاست آقای سمیعی با دوره دوم وجود داشت؟


در دوره دوم همکاری‌های بسیار نزدیکی بین بانک مرکزی و سازمان برنامه وجود داشت؛ البته این همکاری‌های نزدیک در زمانی که دکتر غلامرضا مقدم [در دوره ریاست دکتر کاشانی] قائم مقام بودند، نیز وجود داشت. زمانی که آقای سمیعی رئیس سازمان برنامه بودند همکاری‌ها بیشتر شد به دلیل اینکه تمام افراد در بانک ایشان را می‌شناختند و با وی همکاری می‌کردند؛ هر زمانی که آقای سمیعی در سازمان برنامه با مشکلات مالی روبه‌رو می‌شد از جانب بانک مرکزی آمادگی کامل برای پاسخ به درخواست‌های کمک آقای سمیعی بود و ایشان را حمایت می‌کردند زیرا می‌دانستند که آقای سمیعی بی‌مورد درخواست کمک نمی‌کند و برای انجام یک کار حتماً تحقیقات لازم را کرده است و راه‌حلی به جز درخواست از بانک مرکزی برای رفع مشکل خویش پیدا نکرده است؛ در کل در این زمان همکاری بین بانک مرکزی و سازمان برنامه قابل توجه بود. آقای سمیعی فقط یک سال در سازمان برنامه خدمت کردند که بنده در همان دوره رئیس بانک مرکزی بودم. البته آقای سمیعی علاقه بسیاری به کار در سازمان برنامه نداشت؛ به دلیل اینکه مسائل و حاشیه‌های سیاسی در سازمان برنامه بسیار بیشتر از کارهای بانک مرکزی بود. بانک مرکزی از مسائل سیاسی بسیار فاصله داشت؛ به‌ طور مثال هر روز ۶ وزیر به دلیل پیگیری اعتباراتشان به بانک مراجعه می‌کردند، بنده معتقدم که آقای سمیعی با وجود اینکه با تمام وزرا دوست بودند و آن‌ها از ایشان حمایت می‌کردند، اما طاقت و توانایی انجام این‌چنین کارها را نداشت. در حالی که در زمان من وضعیت به این‌گونه نبود، البته بنده همانند آقای سمیعی سکوت نمی‌کردم و اگر کسی اعتراضی می‌کرد پاسخ آن را می‌دادم، در حالی که آقای سمیعی این‌گونه نبودند. عدم منطق در تقاضاهای دولت از سازمان برنامه یک فشار کاری فوق‌العاده بر روی آقای سمیعی ایجاد می‌کرد که ایشان توانایی تحمل این فشارها را نداشت. شیوه کارها در بانک مرکزی متفاوت بود و کارها بسیار به کابینه ارتباط پیدا نمی‌کرد. آقای سمیعی کارمندان سازمان برنامه را به خوبی نمی‌شناخت و فقط عده معدودی را که در گذشته با آن‌ها مرتبط بود را می‌شناخت؛ همین عدم شناخت و تجربه کاری که در بانک داشت باعث خستگی آقای سمیعی شده بود. کارمندان بانک خیلی بیشتر به نظرات آقای سمیعی احترام می‌گذاشتند و از ایشان تبعیت می‌کردند، در حالی که در سازمان برنامه بدین‌گونه نبود. در بانک یک آرامشی حاکم بود که در سازمان برنامه به‌هیچ‌وجه وجود نداشت و در سازمان برنامه روزانه حداقل یک نفر یا یک وزیر به سازمان برای اعتبارش مراجعه می‌کرد و مشکلاتی را پیش می‌آورد، یا اختلافاتی با ارتش وجود داشت؛ در حالی که در بانک مرکزی این مشکلات وجود نداشت و تنها با وزیر دارایی در ارتباط بودیم.

 

بخش دوم گفت‌وگو بزودی منتشر می‌شود...

یکشنبه 29 آذر 1394 

"تاریخ ایرانی"